بریدههای کتاب آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب zeynab 1404/5/4 آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 97 انسان را به سر می شناسند یا به لباس. شاید به خاطر همین بود که زینب بدن برادرش را نشناخت . حسین (علیه السلام ) نه سر به تن داشت ، نه لباس. 0 1 الهه ثابتی دیروز آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 50 توقف کرده بودند برای استراحت. یک نفر می آمد از آن دورها. گفت:《از کجا میآیی؟》 مرد جواب داد:《از عراق》 گفت:《مردمش را چه طور دیدی؟》 سرش را انداخت پایین گفت:《دل هایشان با تو است و شمشیرهایشان با بنی امیه.》 0 0 محمدصدرا ملکثابت 1402/6/1 آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 35 گفت:« یک وظیفه را انجام دهید، بقیهٔ کار ها درست میشود؛ امر بهمعروف و نهی از منکر.» یادشان آورد که قرآن علمای یهود را سرزنش کرده بود به خاطر صبرشان بر ظلم و فساد جامعه و بیشتر گفت از اوضاع زمانهٔ خودشان؛ اما کیسه های پول بنیامیه، گوش ها را کر کرده بود. بهارالأنوار، ج۹۷، ص۷۹ 0 1 سمیه بینا 1403/12/19 آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 84 0 1 🇮🇷 فضائل 🇵🇸 1404/1/22 آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 6 خلیفه با دست پاچگی گفت: "این حرفها را کی بهت یاد داده؟ بابات؟" گفت: "به فرض که بابایم یادم داده باشد مگر خود شما زمان پیامبر، قول ندادید حرف بابایم را همیشه گوش کنید!؟" حسین گفته بود: "از منبر بابای من بیا پایین. برو بالای منبر بابای خودت!" 0 0 M.moradi 1403/12/30 آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 20 0 1
بریدههای کتاب آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب zeynab 1404/5/4 آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 97 انسان را به سر می شناسند یا به لباس. شاید به خاطر همین بود که زینب بدن برادرش را نشناخت . حسین (علیه السلام ) نه سر به تن داشت ، نه لباس. 0 1 الهه ثابتی دیروز آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 50 توقف کرده بودند برای استراحت. یک نفر می آمد از آن دورها. گفت:《از کجا میآیی؟》 مرد جواب داد:《از عراق》 گفت:《مردمش را چه طور دیدی؟》 سرش را انداخت پایین گفت:《دل هایشان با تو است و شمشیرهایشان با بنی امیه.》 0 0 محمدصدرا ملکثابت 1402/6/1 آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 35 گفت:« یک وظیفه را انجام دهید، بقیهٔ کار ها درست میشود؛ امر بهمعروف و نهی از منکر.» یادشان آورد که قرآن علمای یهود را سرزنش کرده بود به خاطر صبرشان بر ظلم و فساد جامعه و بیشتر گفت از اوضاع زمانهٔ خودشان؛ اما کیسه های پول بنیامیه، گوش ها را کر کرده بود. بهارالأنوار، ج۹۷، ص۷۹ 0 1 سمیه بینا 1403/12/19 آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 84 0 1 🇮🇷 فضائل 🇵🇸 1404/1/22 آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 6 خلیفه با دست پاچگی گفت: "این حرفها را کی بهت یاد داده؟ بابات؟" گفت: "به فرض که بابایم یادم داده باشد مگر خود شما زمان پیامبر، قول ندادید حرف بابایم را همیشه گوش کنید!؟" حسین گفته بود: "از منبر بابای من بیا پایین. برو بالای منبر بابای خودت!" 0 0 M.moradi 1403/12/30 آفتاب بر نی: چهارده خورشید، یک آفتاب زینب عطایی 4.4 3 صفحۀ 20 0 1