بریدههای کتاب حاجی آقا ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 76 شما و امثالتان موجودات احمقی هستید که میخورید و عاروق میزنید و میدزدید و میخوابید و بچه پس میاندازید. بعد هم میمیرید و فراموش میشوید. حالا هم از ترس مرگ و نیستی مقامی برای خودت قائل شدی. هزاران نسل بشر باید بیاید و برود تا یکی دو نفر برای تبرئه این قافله گمنام که خوردند و خوابیدند و دزدیدند و جماع کردند و فقط قازورات از خودشان بیادگار گذاشتند به زندگی آنها معنی بدهد؛ به آنها حق موجودیت بدهد. آنچه که بشر جستجو میکند دزد و گردنهگیر و کلاش نیست، چون بشر برای زندگی خودش معنی لازم دارد. یک فردوسی کافی است که وجود میلیونها از امثال شما را تبرئه بکند و شما خواهی نخواهی معنی زندگی خودتان را از او میگیرید و باو افتخار میکنید. اما حال که علم و هنر و فرهنگ ازین سرزمین رخت بربسته، معلوم میشود فقط دزدی و جاسوسی و پستی باین زندگی معنی و ارزش میدهد: همای گو مفکن سایه شرف هرگز، بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد؟ 1 26 Nobody 1403/1/24 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 100 همای گو مفکن سایه شرف هرگز بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد! 0 1 ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 58 برای روز مبادا، حاجی به مذهب هم معتقد بود. اگرچه خودش میگفت: "کی از آن دنیا برگشته؟ اگر راست باشه!" و مثل عقاید سیاسیش به آن دنیا هم اعتقاد محکمی نداشت. مگر با پول نمیشد حج و نماز و روزه را خرید؟ پس هر کس پول داشت دو دنیا را داشت، اما مذهب را برای دیگران لازم میدانست و در جامعه تقیه میکرد و به ظواهر میپرداخت. بهمین علت در ماه محرم توی تکیهها و حسینیهها و مجالس روضهخوانی در صدر مجلس جا میگرفت. نذر کیومرث را هم سقائی کرده بود که خرج زیادی نداشته باشد و در دهه عاشورا، او را با لباس سیاه (که برایش کوتاه شده بود) و کشکول و پیشبند سفید توی جماعت میفرستاد که به رایگان آب به لبهای تشنه بدهد. هر وقت هم گذارش به مسجد میافتاد دست وضوئی میگرفت و یک نماز محض رضای خدا میگذاشت. 0 12 دریا 1403/3/6 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 1 حاجی آقا به عادت معمول، بعد از آنکه عصازنان یک چرخ دور حیاط زد و همه چیز را با نظر تیزبین خود ورانداز کرد و دستورهایی داد و ایرادهایی از اهل خانه گرفت، عبای شتری نازک خودش را از روی تخت برداشت و سلانه سلانه دالان دراز تاریکی را پیمود و وارد هشتی شد. بعد یکسر رفت و روی دشکچهای که در سکوی مقابل دالان بود نشست. این هم قسمت دوم از مجموعهی پاراگراف آغازین. 0 4 علی 1403/2/28 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 1 از اول دنیا اینطور بوده که یکی از گشنگی بمیره، یکی از سیری بترکه. 2 12 ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 63 اما عمده مطلب پوله! اگر توی دنیا پول داشته باشی: افتخار، اعتبار،شرف، ناموس و همه چیز داری. عزیز بی جهت میشی، میهن پرست و باهوش هستی، تملقت را میگند و همه کار هم برایت میکنند. پول ستارالعُیوبه. 0 46
بریدههای کتاب حاجی آقا ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 76 شما و امثالتان موجودات احمقی هستید که میخورید و عاروق میزنید و میدزدید و میخوابید و بچه پس میاندازید. بعد هم میمیرید و فراموش میشوید. حالا هم از ترس مرگ و نیستی مقامی برای خودت قائل شدی. هزاران نسل بشر باید بیاید و برود تا یکی دو نفر برای تبرئه این قافله گمنام که خوردند و خوابیدند و دزدیدند و جماع کردند و فقط قازورات از خودشان بیادگار گذاشتند به زندگی آنها معنی بدهد؛ به آنها حق موجودیت بدهد. آنچه که بشر جستجو میکند دزد و گردنهگیر و کلاش نیست، چون بشر برای زندگی خودش معنی لازم دارد. یک فردوسی کافی است که وجود میلیونها از امثال شما را تبرئه بکند و شما خواهی نخواهی معنی زندگی خودتان را از او میگیرید و باو افتخار میکنید. اما حال که علم و هنر و فرهنگ ازین سرزمین رخت بربسته، معلوم میشود فقط دزدی و جاسوسی و پستی باین زندگی معنی و ارزش میدهد: همای گو مفکن سایه شرف هرگز، بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد؟ 1 26 Nobody 1403/1/24 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 100 همای گو مفکن سایه شرف هرگز بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد! 0 1 ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 58 برای روز مبادا، حاجی به مذهب هم معتقد بود. اگرچه خودش میگفت: "کی از آن دنیا برگشته؟ اگر راست باشه!" و مثل عقاید سیاسیش به آن دنیا هم اعتقاد محکمی نداشت. مگر با پول نمیشد حج و نماز و روزه را خرید؟ پس هر کس پول داشت دو دنیا را داشت، اما مذهب را برای دیگران لازم میدانست و در جامعه تقیه میکرد و به ظواهر میپرداخت. بهمین علت در ماه محرم توی تکیهها و حسینیهها و مجالس روضهخوانی در صدر مجلس جا میگرفت. نذر کیومرث را هم سقائی کرده بود که خرج زیادی نداشته باشد و در دهه عاشورا، او را با لباس سیاه (که برایش کوتاه شده بود) و کشکول و پیشبند سفید توی جماعت میفرستاد که به رایگان آب به لبهای تشنه بدهد. هر وقت هم گذارش به مسجد میافتاد دست وضوئی میگرفت و یک نماز محض رضای خدا میگذاشت. 0 12 دریا 1403/3/6 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 1 حاجی آقا به عادت معمول، بعد از آنکه عصازنان یک چرخ دور حیاط زد و همه چیز را با نظر تیزبین خود ورانداز کرد و دستورهایی داد و ایرادهایی از اهل خانه گرفت، عبای شتری نازک خودش را از روی تخت برداشت و سلانه سلانه دالان دراز تاریکی را پیمود و وارد هشتی شد. بعد یکسر رفت و روی دشکچهای که در سکوی مقابل دالان بود نشست. این هم قسمت دوم از مجموعهی پاراگراف آغازین. 0 4 علی 1403/2/28 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 1 از اول دنیا اینطور بوده که یکی از گشنگی بمیره، یکی از سیری بترکه. 2 12 ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.6 19 صفحۀ 63 اما عمده مطلب پوله! اگر توی دنیا پول داشته باشی: افتخار، اعتبار،شرف، ناموس و همه چیز داری. عزیز بی جهت میشی، میهن پرست و باهوش هستی، تملقت را میگند و همه کار هم برایت میکنند. پول ستارالعُیوبه. 0 46