بریدههای کتاب یک دقیقه بعد از نیمه شب Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 216 1 11 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 94 بیشتر مردم از بوی بیمارستان متنفرند، اما بوی زندان چی؟ آیا هیچ وقت بوی زندان به مشامشان خورده؟ 0 10 ida 1404/2/15 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 269 می خواهم اِد را بغل کنم، بفهمم چه بویی می دهد. می خواهم بگویم متشکرم و متاسفم و لطفاً دوباره من را تنها نگذار. 0 2 samin⋆ 1403/8/17 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 81 غذایم را می جوم جواب نمیدهم. امید در حوزهی مهارت های من نبود. 0 2 Elina Ardani 1404/3/25 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 87 درباره ی هیچ چیز مطمئن نیستم . اما الان اینجایم . 0 2 ida 1404/2/15 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 280 می گوید: ((اشتباه می کنی، اگر که بگذاری برود.)) 0 2 Hoora Jafarabadi 1404/3/11 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 383 اگه قراره فرار کنید و اگه این تنها راه زندگیه براتون، پس همین کار رو بکنید. 0 10 نیکتا خرامان 1403/7/5 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 320 و در آن پنج دقیقهی آخر که منتظرم نگهبان روی ساعتش بزند نمیدانم چطور لحظهها را به هم بدوزم، زمان بسازم و از غلظت این اندوه بکاهم. خشم تا گلویم بالا میآید و نفرت مانند سگی گداخته دهانم را میسوزاند. بیرون که میآییم هیچکدام حرف نمیزنیم کنار هم قدمزنان میرویم، ولی من احساس تنهایی میکنم. آن خداحافظی لعنتی را چطور به زبان بیاورم؟ 1 17 Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 29 0 10 ida 1404/2/14 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 216 غلت می زنم، نل را کنارم تصور می کنم. باعث می شود لبخند بزنم. باعث می شود غمگین بشوم. 0 2 Hoora Jafarabadi 1404/3/11 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 230 ما فقط با کارهای بدمون یا اتفاقهای بدی که برامون میافته وجود نداریم. خیلی چیزهای دیگه هم وجود داره. مثل وجودی که وقت میگذاره و شیر و حبوبات صبحانه رو درست میکنه. یا وجودی که مینشینه و فیلم خونآشام رو میبینه یا اونی که به یه پیرزن کمک میکنه سوار اتوبوس بشه. خوبی داریم، بدی داریم، حماقت داریم، درست نمیگم؟ 0 4 Hoora Jafarabadi 1404/3/11 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 383 اون کاری رو بکنید که دوست دارید، اون رو با شهامت انجام بدید. حتی اگر تمام درهای جلو قفل بودند، از در پشت برید. 0 17 ida 1404/2/14 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 214 صورتش را در نور محو ماه نگاه می کنم. آرزو می کنم کاش نزدیک تر می آمد، آرزو می کنم این قدر چندش آور نبودم و از آنچه که داریم لذت می بردم؛ و چیز بیشتری نمی خواستم. 0 1 ida 1404/2/14 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 47 پرسید:《اتفاقی افتاده؟》 گفتم:《نه، همه چیز خوب است.》 نمی خواهم کسی برایم دلسوزی کند. 0 1 ida 1404/2/15 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 281 نمیدانم چرا دست نینداختم دورش، نگفتم اشکالی ندارد، که می دانم قصدش آزار من نبود، که گاهی ما کسانی را دوست می داریم که نباید و وقتی حس می کنیم احساسمان را دیگر دیر شده است. 0 2 Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 179 0 13 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 68 و در تمام مدتی که منتظر برگشتنش بودیم و حتی قبلتر از آن، وقتی خیلی بچه بودم و خیلی چیزها را نمیفهمیدم این فکر همیشه در ذهنم بود: اینکه چیزهای زیادی در مورد آدمها وجود دارد که به راحتی میشود فهمید مثل قد، وزن، یا اینکه تخم مرغشان را چه جوری دوست دارند، اما هیچ وقت نمیشود فهمید درون قلبشان چه میگذرد. 0 17 نیکتا خرامان 1403/6/24 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 68 چیزهای زیادی در مورد آدمها وجود دارد که به راحتی میشود فهمید مثل قد، وزن، یا اینکه تخممرغشان را چه جوری دوست دارند، اما هیچوقت نمیشود فهمید درون قلبشان چه میگذرد. 0 5 Hoora Jafarabadi 1404/3/11 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 383 اگه میخوای زندگی کسی رو نجات بدی، مال خودت رو نجات بده. 0 4 Hoora Jafarabadi 1404/2/30 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 94 بیشتر مردم از بوی بیمارستان متنفرند، اما بوی زندان چی؟ آیا هیچوقت بوی زندان به مشامشان خورده!؟ 0 9
بریدههای کتاب یک دقیقه بعد از نیمه شب Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 216 1 11 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 94 بیشتر مردم از بوی بیمارستان متنفرند، اما بوی زندان چی؟ آیا هیچ وقت بوی زندان به مشامشان خورده؟ 0 10 ida 1404/2/15 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 269 می خواهم اِد را بغل کنم، بفهمم چه بویی می دهد. می خواهم بگویم متشکرم و متاسفم و لطفاً دوباره من را تنها نگذار. 0 2 samin⋆ 1403/8/17 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 81 غذایم را می جوم جواب نمیدهم. امید در حوزهی مهارت های من نبود. 0 2 Elina Ardani 1404/3/25 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 87 درباره ی هیچ چیز مطمئن نیستم . اما الان اینجایم . 0 2 ida 1404/2/15 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 280 می گوید: ((اشتباه می کنی، اگر که بگذاری برود.)) 0 2 Hoora Jafarabadi 1404/3/11 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 383 اگه قراره فرار کنید و اگه این تنها راه زندگیه براتون، پس همین کار رو بکنید. 0 10 نیکتا خرامان 1403/7/5 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 320 و در آن پنج دقیقهی آخر که منتظرم نگهبان روی ساعتش بزند نمیدانم چطور لحظهها را به هم بدوزم، زمان بسازم و از غلظت این اندوه بکاهم. خشم تا گلویم بالا میآید و نفرت مانند سگی گداخته دهانم را میسوزاند. بیرون که میآییم هیچکدام حرف نمیزنیم کنار هم قدمزنان میرویم، ولی من احساس تنهایی میکنم. آن خداحافظی لعنتی را چطور به زبان بیاورم؟ 1 17 Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 29 0 10 ida 1404/2/14 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 216 غلت می زنم، نل را کنارم تصور می کنم. باعث می شود لبخند بزنم. باعث می شود غمگین بشوم. 0 2 Hoora Jafarabadi 1404/3/11 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 230 ما فقط با کارهای بدمون یا اتفاقهای بدی که برامون میافته وجود نداریم. خیلی چیزهای دیگه هم وجود داره. مثل وجودی که وقت میگذاره و شیر و حبوبات صبحانه رو درست میکنه. یا وجودی که مینشینه و فیلم خونآشام رو میبینه یا اونی که به یه پیرزن کمک میکنه سوار اتوبوس بشه. خوبی داریم، بدی داریم، حماقت داریم، درست نمیگم؟ 0 4 Hoora Jafarabadi 1404/3/11 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 383 اون کاری رو بکنید که دوست دارید، اون رو با شهامت انجام بدید. حتی اگر تمام درهای جلو قفل بودند، از در پشت برید. 0 17 ida 1404/2/14 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 214 صورتش را در نور محو ماه نگاه می کنم. آرزو می کنم کاش نزدیک تر می آمد، آرزو می کنم این قدر چندش آور نبودم و از آنچه که داریم لذت می بردم؛ و چیز بیشتری نمی خواستم. 0 1 ida 1404/2/14 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 47 پرسید:《اتفاقی افتاده؟》 گفتم:《نه، همه چیز خوب است.》 نمی خواهم کسی برایم دلسوزی کند. 0 1 ida 1404/2/15 ماه خاموش سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 281 نمیدانم چرا دست نینداختم دورش، نگفتم اشکالی ندارد، که می دانم قصدش آزار من نبود، که گاهی ما کسانی را دوست می داریم که نباید و وقتی حس می کنیم احساسمان را دیگر دیر شده است. 0 2 Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 179 0 13 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 68 و در تمام مدتی که منتظر برگشتنش بودیم و حتی قبلتر از آن، وقتی خیلی بچه بودم و خیلی چیزها را نمیفهمیدم این فکر همیشه در ذهنم بود: اینکه چیزهای زیادی در مورد آدمها وجود دارد که به راحتی میشود فهمید مثل قد، وزن، یا اینکه تخم مرغشان را چه جوری دوست دارند، اما هیچ وقت نمیشود فهمید درون قلبشان چه میگذرد. 0 17 نیکتا خرامان 1403/6/24 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 68 چیزهای زیادی در مورد آدمها وجود دارد که به راحتی میشود فهمید مثل قد، وزن، یا اینکه تخممرغشان را چه جوری دوست دارند، اما هیچوقت نمیشود فهمید درون قلبشان چه میگذرد. 0 5 Hoora Jafarabadi 1404/3/11 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 383 اگه میخوای زندگی کسی رو نجات بدی، مال خودت رو نجات بده. 0 4 Hoora Jafarabadi 1404/2/30 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 16 صفحۀ 94 بیشتر مردم از بوی بیمارستان متنفرند، اما بوی زندان چی؟ آیا هیچوقت بوی زندان به مشامشان خورده!؟ 0 9