بریدههای کتاب یک دقیقه بعد از نیمه شب Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 216 1 8 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 94 بیشتر مردم از بوی بیمارستان متنفرند، اما بوی زندان چی؟ آیا هیچ وقت بوی زندان به مشامشان خورده؟ 0 10 samin⋆ 1403/8/17 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 81 غذایم را می جوم جواب نمیدهم. امید در حوزهی مهارت های من نبود. 0 2 نیکتا خرامان 1403/7/5 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 320 و در آن پنج دقیقهی آخر که منتظرم نگهبان روی ساعتش بزند نمیدانم چطور لحظهها را به هم بدوزم، زمان بسازم و از غلظت این اندوه بکاهم. خشم تا گلویم بالا میآید و نفرت مانند سگی گداخته دهانم را میسوزاند. بیرون که میآییم هیچکدام حرف نمیزنیم کنار هم قدمزنان میرویم، ولی من احساس تنهایی میکنم. آن خداحافظی لعنتی را چطور به زبان بیاورم؟ 1 17 Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 29 0 9 Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 179 0 11 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 68 و در تمام مدتی که منتظر برگشتنش بودیم و حتی قبلتر از آن، وقتی خیلی بچه بودم و خیلی چیزها را نمیفهمیدم این فکر همیشه در ذهنم بود: اینکه چیزهای زیادی در مورد آدمها وجود دارد که به راحتی میشود فهمید مثل قد، وزن، یا اینکه تخم مرغشان را چه جوری دوست دارند، اما هیچ وقت نمیشود فهمید درون قلبشان چه میگذرد. 0 17 نیکتا خرامان 1403/6/24 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 68 چیزهای زیادی در مورد آدمها وجود دارد که به راحتی میشود فهمید مثل قد، وزن، یا اینکه تخممرغشان را چه جوری دوست دارند، اما هیچوقت نمیشود فهمید درون قلبشان چه میگذرد. 0 4
بریدههای کتاب یک دقیقه بعد از نیمه شب Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 216 1 8 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 94 بیشتر مردم از بوی بیمارستان متنفرند، اما بوی زندان چی؟ آیا هیچ وقت بوی زندان به مشامشان خورده؟ 0 10 samin⋆ 1403/8/17 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 81 غذایم را می جوم جواب نمیدهم. امید در حوزهی مهارت های من نبود. 0 2 نیکتا خرامان 1403/7/5 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 320 و در آن پنج دقیقهی آخر که منتظرم نگهبان روی ساعتش بزند نمیدانم چطور لحظهها را به هم بدوزم، زمان بسازم و از غلظت این اندوه بکاهم. خشم تا گلویم بالا میآید و نفرت مانند سگی گداخته دهانم را میسوزاند. بیرون که میآییم هیچکدام حرف نمیزنیم کنار هم قدمزنان میرویم، ولی من احساس تنهایی میکنم. آن خداحافظی لعنتی را چطور به زبان بیاورم؟ 1 17 Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 29 0 9 Mika 1403/8/25 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 179 0 11 ملیکا خرامان 1403/3/14 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 68 و در تمام مدتی که منتظر برگشتنش بودیم و حتی قبلتر از آن، وقتی خیلی بچه بودم و خیلی چیزها را نمیفهمیدم این فکر همیشه در ذهنم بود: اینکه چیزهای زیادی در مورد آدمها وجود دارد که به راحتی میشود فهمید مثل قد، وزن، یا اینکه تخم مرغشان را چه جوری دوست دارند، اما هیچ وقت نمیشود فهمید درون قلبشان چه میگذرد. 0 17 نیکتا خرامان 1403/6/24 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 13 صفحۀ 68 چیزهای زیادی در مورد آدمها وجود دارد که به راحتی میشود فهمید مثل قد، وزن، یا اینکه تخممرغشان را چه جوری دوست دارند، اما هیچوقت نمیشود فهمید درون قلبشان چه میگذرد. 0 4