بریده‌ کتاب‌های ناگفته های صورتی

ناگفته های صورتی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

ظلم به زنان در دوران باستان: (یونان باستان) در قوانین آتن باستان زنان به سختی از هرگونه حقوق قانونی برخوردار بودند. آنها حق شرکت در امور قضایی و اجتماعات را نداشتند. یونانی ها معتقد بودند که انسان ها کامل ترین حیوانات و در میان انسان ها مردان از زنان کامل تر هستند زیرا مردان گرم و زنان سرد می‌باشند. همچنین ارسطو،فیلسوف مشهور یونانی، تصور می‌کرد که زنان بی نظمی و شر می آورند، کاملاً بی فایده هستند و بیش از دشمن باعث سردرگمی میشوند؛ به همین دلیل،جدا نگه داشتن آنان را از بقیه افراد جامعه بهترین ایده می دانست. فیثاغورس، ریاضی دان مطرح یونانی میگوید:((یک منشأ خوبی وجود دارد که «نظم»، «نور» و «مرد» را ایجاد کرده و یک منشأ شیطانی وجود دارد که «هرج و مرج»، «تاریکی» و «زن» را ایجاد کرده است.)) در جامعه آتن در اصطلاح حقوقی زن را «دامار» می شناختند؛ واژه ای که از ریشه ای به معنای رام کردن گرفته شده است.زنان آتنی حق مالکیت محدودی داشتند و به همین دلیل شهروند کامل به حساب نمی آمدند؛ زیرا حق شهروندی و استحقاق حقوق مدنی و سیاسی در رابطه با مالکیت و ابزار زندگی تعریف می شد و زنان حق داشتن چنین مالکیتی را نداشتند. ویل دورانت در جلد دوم تاریخ تمدن، در رابطه با یونان باستان می‌نویسد:((در ادبیات یونان، همه جا پی در پی از خطاها و زشت کاری های زنان سخن می رود. زن یونانی حق عقد قرارداد ندارد، نمی تواند بیش از مبلغ ناچیزی وام بستاند و اقامه دعوی در محکمه برایش ممکن نیست ،زنان پس از مرگ شوهر، از ارث او سهمی نمی‌برند، عقیده جاری در یونان مبنی بر این بود که نیروی توالد تنها از آن مرد است و زن جز حمل طفل و پرستاری وظیفه ای ندارد.))

0

هـ 」

1403/4/20

ناگفته های صورتی

1

ناگفته های صورتی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 20

ظلم به زنان در دوران باستان: (ایران باستان) در ایران باستان، شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازه شوهر حق نداشت در اموال خودش تصرف کند. در نظام خانوادگی دوره ساسانیان وضعیت ازدواج ها در اختیار زن نبود بلکه از اختیارات و حقوق ثابت شده مردان بودند. مردان در تعدد همسر، هیچ محدودیت نداشتند و بر اساس توان مالیشان زن می گرفتند. مردانی که توان مالی و اقتصاد بالایی داشتند میتوانستند به اندازه ی یک دوره ی تسبیح، زن در حرمسرای خود داشته باشند. همچنین جامعه ایران باستان، ازدواج با محارم را به بهانه حفظ پاکی نسب و خون خانواده جایز میشمرد و ((خویزوگرس)) می نامید. آن ها معتقد بودند که ازدواج با محارم گناهان کبیره را از بین می‌برد. از یکی از ایرانیان عصر انوشیروان، چنین نقل شده است که مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود مزاوجت کند. او مثالهایی را که زرتشتیان برای تقدیس این عمل روایت کرده اند،متذکر می‌شود. از رفتارهای ناپسند عصر ساسانی قرض دادن زن خود به مردی دیگر و به عبارت دیگر ازدواج استقراضی بود. خلاصه ازدواج استقراضی چنین است که مرد حتی بدون اجازه زن خود، می‌توانست او را به ازدواج مردی دیگر در مدتی معین در آورد. فرزندانی که به وجود می آمدند به شوهر اول تعلق داشتند (هرچند از نطفه مرد دوم بود) و به عنوان نیروی کار و برده به این فرزندان نگاه می‌کردند و شوهر اول گاه آن‌ها را می فروخت. یک مرد حتی می‌توانست علی رغم میل و رضایت ((پادشاه زن)) خود او را به اشخاص تنگدستی که نیاز به زن داشتند، برای مدت معینی واگذار کند. در شرایط معاهده، زمان واگذاری، فرزندانی که از این زن در مدت قرض دادن وی تولید می‌شد، همه از قبل مورد موافقت دو طرف قرار می‌گرفت. فرزندانی که تولید می شدند، گاه به فروش می رفتند و این منبع درآمدی برای پدر بود و به عنوان نیروی کار از این فرزندان چون بردگان بهره بری می‌شد. زن و کودک و برده، درست به عنوان یک شیء بودند. در عصر ساسانی، زنان در یک نظام طبقاتی شدید به سر می بردند. برای نمونه در خانواده اشراف دو طبقه از زنان شوهردار با عناوین ((پادشاه زن)) و ((چکرزن)) وجود داشت. پادشاه زن، زنی بود که مقام اول را داشت و از لحاظ نسب و جایگاه خانوادگی، هم طبقه همسر خود و کدبانوی منزل محسوب میشد؛ اما چکرزن در نقطه مقابل پادشاه زن بود. او از خانواده پایین‌تر و فقیرتر بود که بیشتر خدمت کاری میکرد و به پادشاه زن یاری می‌رساند. شوهر وظیفه نداشت که مانند پادشاه زن، چکرزن خود را تا آخر عمرش نگه داری کند و یا فرزندان دختر او را در خانه بپذیرد.

0

ناگفته های صورتی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 17

ظلم به زن در دوران باستان: (روم باستان) نگاه تحقیرآمیز و منفی به زن به اندازه تاریخ باستان قدمت دارد. ظلم به زنان در طول تاریخ روم فراگیر بوده است. در جامعه اولیه روم، زن دارایی شوهر تلقی می شد،بنابراین تحت کنترل او بود. طبق قوانین اولیه روم،مرد می توانست همسرش را به خاطر خطاهایی که توسط زن انجام می گرفت و باعث خدشه دار شدن آبرو و یا تضعیف حقوق مالکیت مرد می شد، او را کتک بزند، طلاق دهد یا حتی به قتل برساند. در دوران امپراتوری روم، ضرب و شتم، طلاق و قتل از حقوق اختصاصی مرد سرپرست خانواده بود. زنان تنها در صورت خشونت بیش از حد مجاز به طلاق از شوهران خود بودند. این حق نیز محدود به طبقات بالا بود. زنان در طبقات پایین نمی توانستند شوهران بدسرپرست خود را طلاق دهند، هر چقدر هم که آزار و اذیت بیش از حد صورت گرفته باشد. تمدن روم به شدت جنسیت گرا بود و زنان را تا حد زیادی مورد بی مهری قرار می داد. آنها قوانینی را تصویب کرده بودند که حق یک زن را برای دفاع از خود در دادگاه محدود می کرد. اگر زن شوهردار با مردی غیر از شوهرش در رختخواب پیدا می شد، زنا محسوب میشد؛ با این حال اگر مردی همین کار را می کرد، بی گناه اعلام می شد. وقتی یک خانم به عقد همسرش در می آمد، تمام چیزی که به خودش تعلق داشت به عنوان جهیزیه متعلق به همسرش می شد. زنان رومی موقعیتی همتراز با جایگاه کودکان داشتند و فقط کمی بالاتر از جایگاه بردگان بودند،آنها در طول زندگی تحت کنترل مردان قرار داشتند و اغلب قربانی خشونت جنسی می شدند.

0

ناگفته های صورتی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

(یهودیت و مسیحیت تحریف شده) برخلاف آموزه های دین یهودیت و مسیحیت که توسط پیامبران الهی برای نسل‌های پیشین بشر آمده و در آن زن از جایگاه ویژه برخوردار بوده است، تفکرات غلط پیروان این دو در قالب کتاب‌های تحریف شده آنان نمود پیدا کرده و وارد کتاب‌های انجیل و تورات شده است؛ بنابراین ما امروزه شاهد نگاه تحقیرآمیز به زن در این دو کتاب هستیم. در فرهنگ یهود،زن، انسان طبقه دوم به شمار می‌رفت و هیچ حقی برای زنان قائل نبودند. نسخه‌های گوناگون تورات و رساله های به جامانده از شخصیت های برجسته یهودی و کشیش های مسیحی و فرقه های مختلف ،نیز هر یک به سهم خود در مورد هویت و مقام زن دیدگاه‌های متفاوتی اظهار کرده اند. در بیان تورات، مرد به صورت ذات حق آفریده شده است؛ زن جزئی از طبیعت اما مرد برتر از طبیعت است همچنین در این نگاه زن جنس دوم و برآمده از جسم مرد است و هدف از خلقت ،زن همراهی و مساعدت با مرد می باشد. در یکی از نسخ تورات آمده است:((زمانی که مرد نتوانست در میان موجودات زوجی برای خود بیابد خداوند او را در خواب برد و یکی از دنده‌هایش را برداشت و حوا را از آن آفرید و آدم متوجه شد این موجود از گوشت و استخوان اوست و او را زن نامید.)) در بعضی از روایات یهودی، حضرت حوا به عنوان یک وسوسه گر و دارای شخصیتی بی نهایت منفی معرفی شده و همه زنان به عنوان کسانی تصور شده اند که از مادرشان، یعنی حوا، گناه، حیله و تلبیس را به ارث برده و در نتیجه همه آنان نادرست کار و از نظر اخلاقی، پست و گناهکارند. تلمود وضعیت دارایی و مالکیت زنان را این گونه شرح می‌دهد: چگونه زن می‌تواند چیزی از خود داشته باشد، در صورتی که او مال شوهرش است؟ هر چیزی با شوهر است برای شوهر است و هر چه با اوست (همسر) نیز برای شوهر است. درآمد و هر چه در خیابان‌ها به دست می آورد مال شوهر است. متاع در خانه، حتی خرده نان‌های روی میز مال اوست (شوهر).او (همسر) اگر مهمانی را به خانه کند و غذایش دهد از شوهر خویش دزدی نموده است. در رابطه با نوع نگاه مسیحیت تحریف شده به زنان نیز مطالب قابل توجهی وجود دارد. برخی شاگردان حضرت عیسی مسیح(ع) نسبت به زنان نظر مساعدی نداشتند. پولس که به زعم مسیحیان یکی از شاگردان حضرت مسیح(ع) بوده است در رساله اول خود، قرنتیان را مخاطب قرار داده و می‌گوید:((مرد از زن نیست؛ بلکه زن از مرد است. مرد به جهت زن آفریده نشد؛ بلکه زن برای مرد آفریده شد زنان باید شوهران خویش را همانند خدا اطاعت کنند.))در بعضی متون مسیحیت دیده می‌شود که تولد دختر برای پدرش دردناک بوده و مایه آبروریزی محسوب میشده است در انجیل کاتولیک آمده است:((زایش دختر یک خسارت است. دختر تو نافرمان است؟ به شدت مراقب او باش که باعث نشود تو سبب خنده دشمنانت واقع شوی و سر زبانها بیفتی و در معرض شایعات مردم قرار گیری و آبروی خود را در میان مردم بریزی.)) یکی از احکام که در عهد عتیق ذکر شده، احکام فروختن دختر به عنوان کنیز است و برای آن قوانینی وضع نموده‌اند. مسیحیان این احکام را از جانب خداوند می‌دانند. در میان برخی از مسیحیان نیز نه تنها سخن از برابر بودن ارزش زن و مرد نیست، بلکه در ماهیت و انسان بودنش نیز شک میکنند و برای مثال، در مجمع روحانیون فرانسه که چند سال پیش از بعثت رسول گرامی اسلام(ص) برپا شد، روحانیان مسیحی پس از بررسی کامل وضعیت زنان، حکمی را صادر نمودند که زن انسان است ولی برای خدمت به مرد آفریده شده است!

1