بریدۀ کتاب

ناگفته های صورتی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 20

ظلم به زنان در دوران باستان: (ایران باستان) در ایران باستان، شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازه شوهر حق نداشت در اموال خودش تصرف کند. در نظام خانوادگی دوره ساسانیان وضعیت ازدواج ها در اختیار زن نبود بلکه از اختیارات و حقوق ثابت شده مردان بودند. مردان در تعدد همسر، هیچ محدودیت نداشتند و بر اساس توان مالیشان زن می گرفتند. مردانی که توان مالی و اقتصاد بالایی داشتند میتوانستند به اندازه ی یک دوره ی تسبیح، زن در حرمسرای خود داشته باشند. همچنین جامعه ایران باستان، ازدواج با محارم را به بهانه حفظ پاکی نسب و خون خانواده جایز میشمرد و ((خویزوگرس)) می نامید. آن ها معتقد بودند که ازدواج با محارم گناهان کبیره را از بین می‌برد. از یکی از ایرانیان عصر انوشیروان، چنین نقل شده است که مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود مزاوجت کند. او مثالهایی را که زرتشتیان برای تقدیس این عمل روایت کرده اند،متذکر می‌شود. از رفتارهای ناپسند عصر ساسانی قرض دادن زن خود به مردی دیگر و به عبارت دیگر ازدواج استقراضی بود. خلاصه ازدواج استقراضی چنین است که مرد حتی بدون اجازه زن خود، می‌توانست او را به ازدواج مردی دیگر در مدتی معین در آورد. فرزندانی که به وجود می آمدند به شوهر اول تعلق داشتند (هرچند از نطفه مرد دوم بود) و به عنوان نیروی کار و برده به این فرزندان نگاه می‌کردند و شوهر اول گاه آن‌ها را می فروخت. یک مرد حتی می‌توانست علی رغم میل و رضایت ((پادشاه زن)) خود او را به اشخاص تنگدستی که نیاز به زن داشتند، برای مدت معینی واگذار کند. در شرایط معاهده، زمان واگذاری، فرزندانی که از این زن در مدت قرض دادن وی تولید می‌شد، همه از قبل مورد موافقت دو طرف قرار می‌گرفت. فرزندانی که تولید می شدند، گاه به فروش می رفتند و این منبع درآمدی برای پدر بود و به عنوان نیروی کار از این فرزندان چون بردگان بهره بری می‌شد. زن و کودک و برده، درست به عنوان یک شیء بودند. در عصر ساسانی، زنان در یک نظام طبقاتی شدید به سر می بردند. برای نمونه در خانواده اشراف دو طبقه از زنان شوهردار با عناوین ((پادشاه زن)) و ((چکرزن)) وجود داشت. پادشاه زن، زنی بود که مقام اول را داشت و از لحاظ نسب و جایگاه خانوادگی، هم طبقه همسر خود و کدبانوی منزل محسوب میشد؛ اما چکرزن در نقطه مقابل پادشاه زن بود. او از خانواده پایین‌تر و فقیرتر بود که بیشتر خدمت کاری میکرد و به پادشاه زن یاری می‌رساند. شوهر وظیفه نداشت که مانند پادشاه زن، چکرزن خود را تا آخر عمرش نگه داری کند و یا فرزندان دختر او را در خانه بپذیرد.

ظلم به زنان در دوران باستان: (ایران باستان) در ایران باستان، شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازه شوهر حق نداشت در اموال خودش تصرف کند. در نظام خانوادگی دوره ساسانیان وضعیت ازدواج ها در اختیار زن نبود بلکه از اختیارات و حقوق ثابت شده مردان بودند. مردان در تعدد همسر، هیچ محدودیت نداشتند و بر اساس توان مالیشان زن می گرفتند. مردانی که توان مالی و اقتصاد بالایی داشتند میتوانستند به اندازه ی یک دوره ی تسبیح، زن در حرمسرای خود داشته باشند. همچنین جامعه ایران باستان، ازدواج با محارم را به بهانه حفظ پاکی نسب و خون خانواده جایز میشمرد و ((خویزوگرس)) می نامید. آن ها معتقد بودند که ازدواج با محارم گناهان کبیره را از بین می‌برد. از یکی از ایرانیان عصر انوشیروان، چنین نقل شده است که مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود مزاوجت کند. او مثالهایی را که زرتشتیان برای تقدیس این عمل روایت کرده اند،متذکر می‌شود. از رفتارهای ناپسند عصر ساسانی قرض دادن زن خود به مردی دیگر و به عبارت دیگر ازدواج استقراضی بود. خلاصه ازدواج استقراضی چنین است که مرد حتی بدون اجازه زن خود، می‌توانست او را به ازدواج مردی دیگر در مدتی معین در آورد. فرزندانی که به وجود می آمدند به شوهر اول تعلق داشتند (هرچند از نطفه مرد دوم بود) و به عنوان نیروی کار و برده به این فرزندان نگاه می‌کردند و شوهر اول گاه آن‌ها را می فروخت. یک مرد حتی می‌توانست علی رغم میل و رضایت ((پادشاه زن)) خود او را به اشخاص تنگدستی که نیاز به زن داشتند، برای مدت معینی واگذار کند. در شرایط معاهده، زمان واگذاری، فرزندانی که از این زن در مدت قرض دادن وی تولید می‌شد، همه از قبل مورد موافقت دو طرف قرار می‌گرفت. فرزندانی که تولید می شدند، گاه به فروش می رفتند و این منبع درآمدی برای پدر بود و به عنوان نیروی کار از این فرزندان چون بردگان بهره بری می‌شد. زن و کودک و برده، درست به عنوان یک شیء بودند. در عصر ساسانی، زنان در یک نظام طبقاتی شدید به سر می بردند. برای نمونه در خانواده اشراف دو طبقه از زنان شوهردار با عناوین ((پادشاه زن)) و ((چکرزن)) وجود داشت. پادشاه زن، زنی بود که مقام اول را داشت و از لحاظ نسب و جایگاه خانوادگی، هم طبقه همسر خود و کدبانوی منزل محسوب میشد؛ اما چکرزن در نقطه مقابل پادشاه زن بود. او از خانواده پایین‌تر و فقیرتر بود که بیشتر خدمت کاری میکرد و به پادشاه زن یاری می‌رساند. شوهر وظیفه نداشت که مانند پادشاه زن، چکرزن خود را تا آخر عمرش نگه داری کند و یا فرزندان دختر او را در خانه بپذیرد.

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.