بریدههای کتاب چشم هایش سیدحسین موسوی 1403/4/14 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 126 0 22 Olvido دیروز چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 192 آقای ناظم، نمیدانید وقتی شوق ایجاد و آفرینش در شما هست اما استعداد و پشتکار ندارید، چطور یأس و ناامیدی در لابهلای وجود شما میخزد و به دنبال لانه میگردد. 0 5 شکارچیِ کتاب🕯 1403/5/5 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 252 «این چشمها مال من نیست!» 0 9 barly 1404/1/5 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 76 0 1 سیدحسین موسوی 1403/4/11 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 59 0 20 روژان 1403/11/16 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 172 دیگر اختیاری از خود نداشتم. سرش را آورد پایین و چشمم را بوسید. __________ ثانیه ای تحمل کردم . یک مرتبه دست انداختم به گردنش و لب های خشک او را به لبهای خودم چسباندم. گفت :(( فرنگیس,فرنگیس!)) . گفتم:(( جانم ،جانم!)) 0 0 فاطمه قزلی 1403/4/4 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 179 در چشم های من دقیق تر نگاه کن ، جز تو هیچ چیز در آن نیست. 0 54 gharneshin 1403/10/26 چشم هایش (رقعی گالینگور) بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 1 کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده، کسی که از سرما نلرزیده، کسی که از صب تا سحر بیخواب نمانده، چطور ممکن است از سیری، از گرما، ار پرتو آفتاب صبح لذت ببرد. 0 2 سیدحسین موسوی 1403/4/14 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 127 0 14 علی 1402/6/24 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 1 در چشمهاى من دقيقتر نگاه كن! جز تو هيچ چيزى در آن نيست. 0 23 فاطیما بهزادی 1403/12/22 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 7 عشق به زندگی او را تا پای مرگ کشاند 0 16 آنشرلی:)) 1404/1/28 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 1 0 7 امت الزینب داودانی 1402/3/9 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 272 اگر من می توانستم آنچه را که درون مرا می سوزاند بیان کنم،آن وقت شاعر می شدم،نویسنده،نقاش و هنرمند بودم و حال نیستم. 0 37 حافظ🌿 1403/6/7 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 268 هیچ کس برای خودش نمی نویسد.خواننده و نویسنده مکمل هم هستند. 0 8 فاطمه عباسی 🇵🇸 1404/1/15 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 90 هر لذتی وقتی دوام پیدا کرد، زجر و مصیبت است. 0 19 طاها صلاحی 1403/9/28 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 145 احساسات دروغی آنها مرا میزد. همهشان گوشت تن مرا میطلبیدند. در صورتی که من آرزو میکردم روح خودم را نثار کنم، جسمم را میخواستم به کسی ببخشم که روح مرا اسیر کند. 0 0 "死の天使" 1403/7/22 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 264 با یک گل بهار نمیشود. 0 4 "死の天使" 1403/7/22 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 157 او به من قوه و قدرت میبخشید. ظاهراً وقتی پیش او بودم، خود را نترس قلمداد میکردم. اما حقیقت اینست که او منبع قدرت من بود. 0 3 امیر محمد 1403/6/19 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 117 0 0 Alireza Balouei 1403/7/15 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 179 0 10
بریدههای کتاب چشم هایش سیدحسین موسوی 1403/4/14 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 126 0 22 Olvido دیروز چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 192 آقای ناظم، نمیدانید وقتی شوق ایجاد و آفرینش در شما هست اما استعداد و پشتکار ندارید، چطور یأس و ناامیدی در لابهلای وجود شما میخزد و به دنبال لانه میگردد. 0 5 شکارچیِ کتاب🕯 1403/5/5 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 252 «این چشمها مال من نیست!» 0 9 barly 1404/1/5 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 76 0 1 سیدحسین موسوی 1403/4/11 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 59 0 20 روژان 1403/11/16 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 172 دیگر اختیاری از خود نداشتم. سرش را آورد پایین و چشمم را بوسید. __________ ثانیه ای تحمل کردم . یک مرتبه دست انداختم به گردنش و لب های خشک او را به لبهای خودم چسباندم. گفت :(( فرنگیس,فرنگیس!)) . گفتم:(( جانم ،جانم!)) 0 0 فاطمه قزلی 1403/4/4 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 179 در چشم های من دقیق تر نگاه کن ، جز تو هیچ چیز در آن نیست. 0 54 gharneshin 1403/10/26 چشم هایش (رقعی گالینگور) بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 1 کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده، کسی که از سرما نلرزیده، کسی که از صب تا سحر بیخواب نمانده، چطور ممکن است از سیری، از گرما، ار پرتو آفتاب صبح لذت ببرد. 0 2 سیدحسین موسوی 1403/4/14 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 127 0 14 علی 1402/6/24 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 1 در چشمهاى من دقيقتر نگاه كن! جز تو هيچ چيزى در آن نيست. 0 23 فاطیما بهزادی 1403/12/22 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 7 عشق به زندگی او را تا پای مرگ کشاند 0 16 آنشرلی:)) 1404/1/28 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 1 0 7 امت الزینب داودانی 1402/3/9 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 272 اگر من می توانستم آنچه را که درون مرا می سوزاند بیان کنم،آن وقت شاعر می شدم،نویسنده،نقاش و هنرمند بودم و حال نیستم. 0 37 حافظ🌿 1403/6/7 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 268 هیچ کس برای خودش نمی نویسد.خواننده و نویسنده مکمل هم هستند. 0 8 فاطمه عباسی 🇵🇸 1404/1/15 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 90 هر لذتی وقتی دوام پیدا کرد، زجر و مصیبت است. 0 19 طاها صلاحی 1403/9/28 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 145 احساسات دروغی آنها مرا میزد. همهشان گوشت تن مرا میطلبیدند. در صورتی که من آرزو میکردم روح خودم را نثار کنم، جسمم را میخواستم به کسی ببخشم که روح مرا اسیر کند. 0 0 "死の天使" 1403/7/22 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 264 با یک گل بهار نمیشود. 0 4 "死の天使" 1403/7/22 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 157 او به من قوه و قدرت میبخشید. ظاهراً وقتی پیش او بودم، خود را نترس قلمداد میکردم. اما حقیقت اینست که او منبع قدرت من بود. 0 3 امیر محمد 1403/6/19 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 117 0 0 Alireza Balouei 1403/7/15 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 206 صفحۀ 179 0 10