بریدههای کتاب چهل سالگی فاطمهالسادات شهروش 1402/9/16 چهل سالگی ناهید طباطبایی 3.2 12 صفحۀ 20 آدم باید به تعداد کسانی که میشناسد ماسک داشته باشد. 0 1 مریم علینیای آهندانی 1403/2/30 چهل سالگی ناهید طباطبایی 3.2 12 صفحۀ 12 آدم باید به تعداد کسانی که میشناسد ماسک داشته باشد 0 0 فهیمه . مؤذن 1402/6/11 چهل سالگی ناهید طباطبایی 3.2 12 صفحۀ 19 0 24 فهیمه . مؤذن 1402/6/11 چهل سالگی ناهید طباطبایی 3.2 12 صفحۀ 25 آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می کند . فکر میکند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه ی صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است . اما وقتی به آن می رسد ، می بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده ، دور چشم هایش چین افتاده ، پاهایش ضعف می رود و دیگر نمی تواند پله ها را سه تا یکی کند . و از همه بدتر بار خاطره هاست که روی دوش آدم سنگینی می کند 0 15 فاطمه ربیعی 1404/3/5 چهل سالگی ناهید طباطبایی 3.2 12 صفحۀ 26 آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر میکند. فکر میکند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن میرسد میبیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشمهایش چین افتاده، پاهایش ضعف میرود و دیگر نمیتواند پلهها را سه تا یکی کند. و از همه بدتر بار خاطرههاست که روی دوش آدم سنگینی میکند. 0 0
بریدههای کتاب چهل سالگی فاطمهالسادات شهروش 1402/9/16 چهل سالگی ناهید طباطبایی 3.2 12 صفحۀ 20 آدم باید به تعداد کسانی که میشناسد ماسک داشته باشد. 0 1 مریم علینیای آهندانی 1403/2/30 چهل سالگی ناهید طباطبایی 3.2 12 صفحۀ 12 آدم باید به تعداد کسانی که میشناسد ماسک داشته باشد 0 0 فهیمه . مؤذن 1402/6/11 چهل سالگی ناهید طباطبایی 3.2 12 صفحۀ 19 0 24 فهیمه . مؤذن 1402/6/11 چهل سالگی ناهید طباطبایی 3.2 12 صفحۀ 25 آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می کند . فکر میکند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه ی صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است . اما وقتی به آن می رسد ، می بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده ، دور چشم هایش چین افتاده ، پاهایش ضعف می رود و دیگر نمی تواند پله ها را سه تا یکی کند . و از همه بدتر بار خاطره هاست که روی دوش آدم سنگینی می کند 0 15 فاطمه ربیعی 1404/3/5 چهل سالگی ناهید طباطبایی 3.2 12 صفحۀ 26 آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر میکند. فکر میکند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن میرسد میبیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشمهایش چین افتاده، پاهایش ضعف میرود و دیگر نمیتواند پلهها را سه تا یکی کند. و از همه بدتر بار خاطرههاست که روی دوش آدم سنگینی میکند. 0 0