بریدههای کتاب طاعون محمدرضا علی وند 1403/10/4 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 213 0 3 amirm 1403/7/6 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 38 مطبوعات که سر قضیهی موش ها آنقدر بلبل زبانی کرده بودند اصلاً صدایشاندر نمیآمد ، زیرا موشها در خیابان میمیرند و انسانها در اتاقشان ؛ و روز نامهها فقط دغدغه خیابان را دارند. 0 23 ماهان خلیلی 1403/10/14 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 122 «آه! میفهمم. شما میخواهید از خدمت به عامه مردم صحبت کنید، اما خیر و صلاح عامه، از خوشبختی فرد فرد آنها تشکیل شده است.» 0 6 محمدرضا علی وند 1403/10/10 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 341 0 3 فاطمـــه* 1404/1/6 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 284 یگانه نکتهای که هنگام مصایب میآموزیم: در وجود انسانها خصوصیتهای سزاوار ستایش فراوانترند از آنچه مایهی خفت است. 0 3 محمدرضا علی وند 1403/9/24 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 145 0 3 Amadeus 1403/8/19 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 290 مسلماً عدالت و برابری بی عیب و نقص مرگ که همه را به یک دید مینگریست همچنان باقی و برقرار بود،اما هیچکس طالب آن نبود. 0 34 phaeze 1403/3/4 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 223 -روزی به او گفته بودند : "((شما قلب ندارید!))"چرا ! او یک قلب داشت. و با آن قلب بود که میتوانست بیست ساعت در روز مردن انسان هایی را ببیند که برای زیستن آفریده شده بودند. و با همان قلب بود که همه روزه تماشای همه این صحنه ها را از سر میگرفت. گذشته از آن این قلب فقط برای همین کفایت میکرد. چگونه این قلب میتوانست زندگی هم ببخشد؟ 0 5 amirm 1403/7/6 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 254 0 0 مِرگان آبد 1403/12/13 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 268 اما او ... چه برده بود؟ فقط این موقعیت نصیبش شده بود که طاعون را بشناسد و به یاد بسپارد، دوستی را بشناسد و به یاد بسپارد، مهربانی را بشناسد و روزی ناگزیر یادش بیفتد. تمام آنچه آدم میتوانست در قمار طاعون و زندگی کسب کند شناخت و خاطره بود. چه بسا این همان چیزی بود که تارو اسمش را گذاشته بود بازی را بردن! 0 11 محمدرضا علی وند 1403/9/24 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 148 0 2 Fatemeh Saghafi 1403/6/23 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 56 2 17 گُمشُـده در حَـرم 1403/5/30 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 125 مهمترین، عمیق ترین و شایع ترین دلیل غم و اندوه، جدایی بود..... 0 10 kosar 4 روز پیش طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 71 روزنامه ها که در ماجرای موشها آنهمه پرگویی کرده بودند، دیگر حرفی نمیزدند. زیرا موشها در کوچه میمیرند اما انسانها درون خانهها. و روزنامهها فقط با کوچه کار دارند. 0 1 ماهان خلیلی 1403/10/13 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 117 فقر، آیندهای که رفته رفته هرگونه امیدی از آن سلب میشود، سکوتی که شبها بر دور میز حکمفرماست... در چنین دنیایی دیگر جایی برای عشق باقی نمیماند. 0 3 ماهان خلیلی 1403/10/14 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 123 آری، در بدبختی هم سهمی از ذهنیات و غیرواقع داشت، اما وقتی ذهنیات شروع به کشتن شما کند، باید به ذهنیات نیز بپردازید. 0 5 ماهان خلیلی 1403/10/12 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 41 اما انسان همین که عادت کرد روزگارش بیدردسر میگذرد. 0 5 لیدی شکس جوان 1403/11/25 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 46 بلاها در حقیقت شباهت ها و وجوه مشترکی با هم دارند، ولی موقعی که نازل می شوند، آدم ها به دشواری آن هارا قبول می کنند 0 2 باران بهاران؛ 1403/12/30 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 74 در سراسر شب مرده ها را برای سوزاندن به آنجا می بردند اما جا نبود و زندگان برای جا دادن عزیزانشان به ضرب مشعل ها باهم میجنگیدند و این جنگ خونین را به رها کردن جسد ها در گوشه ای ترجیح میدادند. 0 1 پرستو 1403/1/17 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 257 در واقع چهکسی میتوانست ادعا کند که ابدی بودن یک شادی میتواند یک لحظه رنج بشری را جبران کند؟ 0 75
بریدههای کتاب طاعون محمدرضا علی وند 1403/10/4 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 213 0 3 amirm 1403/7/6 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 38 مطبوعات که سر قضیهی موش ها آنقدر بلبل زبانی کرده بودند اصلاً صدایشاندر نمیآمد ، زیرا موشها در خیابان میمیرند و انسانها در اتاقشان ؛ و روز نامهها فقط دغدغه خیابان را دارند. 0 23 ماهان خلیلی 1403/10/14 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 122 «آه! میفهمم. شما میخواهید از خدمت به عامه مردم صحبت کنید، اما خیر و صلاح عامه، از خوشبختی فرد فرد آنها تشکیل شده است.» 0 6 محمدرضا علی وند 1403/10/10 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 341 0 3 فاطمـــه* 1404/1/6 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 284 یگانه نکتهای که هنگام مصایب میآموزیم: در وجود انسانها خصوصیتهای سزاوار ستایش فراوانترند از آنچه مایهی خفت است. 0 3 محمدرضا علی وند 1403/9/24 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 145 0 3 Amadeus 1403/8/19 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 290 مسلماً عدالت و برابری بی عیب و نقص مرگ که همه را به یک دید مینگریست همچنان باقی و برقرار بود،اما هیچکس طالب آن نبود. 0 34 phaeze 1403/3/4 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 223 -روزی به او گفته بودند : "((شما قلب ندارید!))"چرا ! او یک قلب داشت. و با آن قلب بود که میتوانست بیست ساعت در روز مردن انسان هایی را ببیند که برای زیستن آفریده شده بودند. و با همان قلب بود که همه روزه تماشای همه این صحنه ها را از سر میگرفت. گذشته از آن این قلب فقط برای همین کفایت میکرد. چگونه این قلب میتوانست زندگی هم ببخشد؟ 0 5 amirm 1403/7/6 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 254 0 0 مِرگان آبد 1403/12/13 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 268 اما او ... چه برده بود؟ فقط این موقعیت نصیبش شده بود که طاعون را بشناسد و به یاد بسپارد، دوستی را بشناسد و به یاد بسپارد، مهربانی را بشناسد و روزی ناگزیر یادش بیفتد. تمام آنچه آدم میتوانست در قمار طاعون و زندگی کسب کند شناخت و خاطره بود. چه بسا این همان چیزی بود که تارو اسمش را گذاشته بود بازی را بردن! 0 11 محمدرضا علی وند 1403/9/24 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 148 0 2 Fatemeh Saghafi 1403/6/23 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 56 2 17 گُمشُـده در حَـرم 1403/5/30 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 125 مهمترین، عمیق ترین و شایع ترین دلیل غم و اندوه، جدایی بود..... 0 10 kosar 4 روز پیش طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 71 روزنامه ها که در ماجرای موشها آنهمه پرگویی کرده بودند، دیگر حرفی نمیزدند. زیرا موشها در کوچه میمیرند اما انسانها درون خانهها. و روزنامهها فقط با کوچه کار دارند. 0 1 ماهان خلیلی 1403/10/13 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 117 فقر، آیندهای که رفته رفته هرگونه امیدی از آن سلب میشود، سکوتی که شبها بر دور میز حکمفرماست... در چنین دنیایی دیگر جایی برای عشق باقی نمیماند. 0 3 ماهان خلیلی 1403/10/14 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 123 آری، در بدبختی هم سهمی از ذهنیات و غیرواقع داشت، اما وقتی ذهنیات شروع به کشتن شما کند، باید به ذهنیات نیز بپردازید. 0 5 ماهان خلیلی 1403/10/12 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 41 اما انسان همین که عادت کرد روزگارش بیدردسر میگذرد. 0 5 لیدی شکس جوان 1403/11/25 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 46 بلاها در حقیقت شباهت ها و وجوه مشترکی با هم دارند، ولی موقعی که نازل می شوند، آدم ها به دشواری آن هارا قبول می کنند 0 2 باران بهاران؛ 1403/12/30 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 74 در سراسر شب مرده ها را برای سوزاندن به آنجا می بردند اما جا نبود و زندگان برای جا دادن عزیزانشان به ضرب مشعل ها باهم میجنگیدند و این جنگ خونین را به رها کردن جسد ها در گوشه ای ترجیح میدادند. 0 1 پرستو 1403/1/17 طاعون آلبر کامو 4.0 71 صفحۀ 257 در واقع چهکسی میتوانست ادعا کند که ابدی بودن یک شادی میتواند یک لحظه رنج بشری را جبران کند؟ 0 75