بریده‌ کتاب‌های همرزمان حسین(ع)

همرزمان حسین(ع)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 283

«و أحببت من حادّ الله»؛ كسى را دوست خود گرفتى كه او خدا را دشمن خود گرفته است. يعنى چه؟ يعنى اينكه توجّه كنيد به معناى دوستى و دشمنى. تو گمان ميكنى كه محمّدبن شهاب زُهْرى واقعاً عبدالملك را دوست ميداشت؟ نه، هيچ دوست نميداشت؛ يقين دارم. چرا عبدالملك را دوست داشته باشد؟ صرفه ى او اقتضا ميكند كه برود آنجا. امّا امام ميگويد كه او را دوست گرفتى. يعنى چه دوست گرفتى؟ يعنى همسطح و هم جبهه ى او هستى، ولو دوستش هم نداشته باشى، ولو در دلت به او فحش هم بدهى، امّا عملاً در جبهه ى او هستى يا نه؟ از شما سؤال ميكنم: محمّدبن شهاب زُهْرى در جبهه ى عبدالملك بود يا در جبهه ى امام سجّاد؟ جز اين است كه در جبهه ى عبدالملك بود؟ والّا اين كاغذ را امام برايش نمينوشت، اين لحن را براى او به كار نميبرد. امّا با اينكه در جبهه ى عبدالملك بود، يقيناً امام سجّاد (عليه السّلام) را از اعماق دل دوست هم ميداشت. آن دوستى هاى خشك و خالى، آن دوستى هاى بى اثر و ثمرنابخش قيمتى ندارد. دوستى يعنى هم جبهگى.

7