بریدههای کتاب انقیاد زنان روشنا 1403/5/4 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 88 0 1 روشنا 1403/5/1 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 47 محدود کردن امکان انتخاب، جامعه را از برخی افراد شایسته محروم میکند، بیآنکه راه را بر ورود ناشایستگان ببندد. 4 24 روشنا 1403/4/18 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 36 اندیشمند بزرگی همچون ارسطو، که در پیشرفت تفکر بشر نقشی چنین عظیم داشته است، بردهداری را تایید میکرد بیآنکه اندکی در صحت آن تردید کند؛ او نیز بردهداری را بر پایه همان فرضیهای توجیه میکرد که معمولاً سلطه مردان بر زنان با توسل به آن توجیه میشود؛ و آن این است که نوع بشر بر حسب طبیعت خود به دو طبقه تقسیم میشود: آزادگان و بردگان؛ یونانیها بنا به سرشت خود آزاد بودند و مردمان ترکیه و آسیا برده. پ.ن: چرا نمیتونم باور کنم ارسطو چنین تفکری داشته؟ 😂 0 2 روشنا 1403/5/4 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 85 0 0 روشنا 1403/5/4 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 86 0 0 روشنا 1403/5/3 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 72 0 6 روشنا 1403/5/9 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 101 6 3 روشنا 1403/5/4 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 76 من از وجه دیگر این مسئله نیز آگاهم. زن اگر نتواند در مقابل قدرت مطلق مرد عملاً به مقابله برخیزد، دست کم میتواند انتقام بگیرد؛ او نیز میتواند زندگی را بر مرد جهنم کند، و با توسل به این قدرت امتیازهایی را به دست آورد که حق اوست و نیز امتیازهایی را طلب کند که نباید. اما این ابزار حمایت از خویش، که شاید بتوان روش زنان سلیطه یا بددهن نامیدش، عیب بسیار بزرگی دارد، و آن این است که آن را فقط علیه ضعیفترین سلطهگران میتوان به کار گرفت و از قضا در اختیار کسانی است که از همه کمتر به آن نیاز دارند. این ابزار، اسلحه زنان پرخاشجو و خودرای است؛ اسلحه زنانی است که خود اگر حاکم شوند آن را به بدترین شکل ممکن به کار خواهند برد، و معمولاً نیز از آن سوءاستفاده میکنند. زنان نرمخو هرگز نمیتوانند از چنین ابزاری استفاده کنند، و زنان فرهیخته از توسل به آن عار دارند. از سوی دیگر شوهرانی که در برابر چنین اسلحهای سر تسلیم فرود میآورند، مردان نرمخوتر و بیآزارتری هستند که حتی اگر تحریک شوند، باز هم چندان تمایلی به اعمال قدرت از طریق خشونت ندارند. قدرت زن در تبدیل شدن به موجودی ناسازگار عموماً به ظهور زنانی میانجامد که سلطه ناپذیرند، اما عمدتاً شوهرانی قربانی ناسازگاری چنین زنانی میشوند که کمتر به سلطهگری گرایش دارند. 0 0 روشنا 1403/5/2 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 60 11 7 روشنا 1403/4/18 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 38 حقیقت این است که غیرطبیعی معمولاً به معنای غیرمرسوم است، و هرچه مرسوم باشد طبیعی مینماید. 0 15 روشنا 1403/4/18 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 36 برخی اعتراض خواهند کرد که قیاس سلطه مردان بر زنان با دیگر سلطههای ظالمانهای که من تاکنون اشاراتی به آنها داشتهام منصفانه نیست، زیرا دیگر سلطهها جابرانه است و حاصل زور مطلق، اما این یکی طبیعی است. اما آیا هیچ سلطهای وجود داشته است که در نظر کسانی که از آن بهره میبردهاند طبیعی ننماید؟ 0 5 روشنا 1403/4/22 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 42 سه مسئله را در روابط میان زن و مرد باید در نظر بگیریم: نخست اینکه میان دو جنس مخالف کششی طبیعی وجود دارد؛ دوم اینکه زن کاملاً به شوهر خویش وابسته است، چنان که هر امتیاز و دلخوشی که دارد یا هدیه شوهر اوست و یا به اراده شوهرش در اختیار اوست؛ و سوم اینکه هر آنچه زن در زندگی شخصی طلب میکند و نیز همه اهداف اجتماعی او، تنها از طریق مرد است که امکان حصول مییابند. حال اگر این سه واقعیت را با هم در نظر آوریم درمییابیم که اگر جذاب واقع شدن در نظر مردان به ستاره راهنمای تعلیم و تربیت زنان تعلیم نشده بود، بیشک معجزهای اتفاق افتاده بود. و مردان که برای سلطه بر زنان چنین ابزار نیرومندی در اختیار دارند، غریزه خودخواهیشان آنها را واداشته است که آن را برای انقیاد زنان به کار بندند؛ به این ترتیب که وانمود کنند اصولاً جذابیت زن در این است که تسلیم و سر به زیر باشد و از خود ارادهای نداشته باشد و اختیار خود را یکسره در دستان توانمند یک مرد قرار دهد. 1 7 روشنا 1403/5/4 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 80 0 0 شکیلا دلیر 1403/12/2 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 32 آنچه را امروز طبیعت زنانه می نامند ، چیزی یکسره تصنعی است ، زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق و ترغیب در جهاتی دیگر است. 1 10 روشنا 1403/4/18 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 16 اگر به زنان از کودکی نمیآموختند که تمایل خود را به مسائل غیرزنانه، همچون تحصیلات و فرصتهای شغلی و حق رأی، سرکوب کنند، بیتردید شمار زنانی که خواستار چنین امتیازهایی بودند بسیار بیشتر بود. 4 30 شکیلا دلیر 1403/10/9 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 22 0 2 شکیلا دلیر 1403/10/11 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 39 0 2 روشنا 1403/5/2 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 51 طبیعت این دو مادام که مناسبات کنونی را با هم دارند،قابل شناخت نیست. اگر مردان در جامعهای بدون زن، و زنان در جامعهای بدون مرد، به سر برده بودند، و یا اگر جامعهای شکل گرفته بود که در آن زنان زیر سلطه مردان نبودند، آنگاه میتوانستیم درباره تفاوتهای ذهنی و اخلاقیای سخن بگوییم که احتمالاً از طبیعت آنان سرچشمه میگیرند. آنچه را امروز طبیعت زنانه مینامند، چیزی یکسره تصنعی است، زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق و ترغیب در جهاتی دیگر است. 7 36 روشنا 1403/4/18 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 38 مردمی که در نقاط دوردست جهان زندگی میکنند، هنگامی که نخستین بار درباره انگلستان سخنی میشوند، نکتهای که بیش از هرچیز به حیرتشان میافکند این است که در انگلستان یک ملکه حکم میراند، این نکته در نظر آنها چنان غیرطبیعی مینماید که نمیتوانند باورش کنند. حال آنکه همین وضعیت در نظر انگلیسیها به هیچ وجه غیرطبیعی نیست، چرا که به آن خو گرفتهاند؛ اما همین انگلیسیها در نظرشان غیرطبیعی مینماید که زنان در هیئت سرباز ظاهر شوند یا به عضویت مجلس درآیند. 0 1
بریدههای کتاب انقیاد زنان روشنا 1403/5/4 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 88 0 1 روشنا 1403/5/1 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 47 محدود کردن امکان انتخاب، جامعه را از برخی افراد شایسته محروم میکند، بیآنکه راه را بر ورود ناشایستگان ببندد. 4 24 روشنا 1403/4/18 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 36 اندیشمند بزرگی همچون ارسطو، که در پیشرفت تفکر بشر نقشی چنین عظیم داشته است، بردهداری را تایید میکرد بیآنکه اندکی در صحت آن تردید کند؛ او نیز بردهداری را بر پایه همان فرضیهای توجیه میکرد که معمولاً سلطه مردان بر زنان با توسل به آن توجیه میشود؛ و آن این است که نوع بشر بر حسب طبیعت خود به دو طبقه تقسیم میشود: آزادگان و بردگان؛ یونانیها بنا به سرشت خود آزاد بودند و مردمان ترکیه و آسیا برده. پ.ن: چرا نمیتونم باور کنم ارسطو چنین تفکری داشته؟ 😂 0 2 روشنا 1403/5/4 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 85 0 0 روشنا 1403/5/4 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 86 0 0 روشنا 1403/5/3 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 72 0 6 روشنا 1403/5/9 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 101 6 3 روشنا 1403/5/4 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 76 من از وجه دیگر این مسئله نیز آگاهم. زن اگر نتواند در مقابل قدرت مطلق مرد عملاً به مقابله برخیزد، دست کم میتواند انتقام بگیرد؛ او نیز میتواند زندگی را بر مرد جهنم کند، و با توسل به این قدرت امتیازهایی را به دست آورد که حق اوست و نیز امتیازهایی را طلب کند که نباید. اما این ابزار حمایت از خویش، که شاید بتوان روش زنان سلیطه یا بددهن نامیدش، عیب بسیار بزرگی دارد، و آن این است که آن را فقط علیه ضعیفترین سلطهگران میتوان به کار گرفت و از قضا در اختیار کسانی است که از همه کمتر به آن نیاز دارند. این ابزار، اسلحه زنان پرخاشجو و خودرای است؛ اسلحه زنانی است که خود اگر حاکم شوند آن را به بدترین شکل ممکن به کار خواهند برد، و معمولاً نیز از آن سوءاستفاده میکنند. زنان نرمخو هرگز نمیتوانند از چنین ابزاری استفاده کنند، و زنان فرهیخته از توسل به آن عار دارند. از سوی دیگر شوهرانی که در برابر چنین اسلحهای سر تسلیم فرود میآورند، مردان نرمخوتر و بیآزارتری هستند که حتی اگر تحریک شوند، باز هم چندان تمایلی به اعمال قدرت از طریق خشونت ندارند. قدرت زن در تبدیل شدن به موجودی ناسازگار عموماً به ظهور زنانی میانجامد که سلطه ناپذیرند، اما عمدتاً شوهرانی قربانی ناسازگاری چنین زنانی میشوند که کمتر به سلطهگری گرایش دارند. 0 0 روشنا 1403/5/2 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 60 11 7 روشنا 1403/4/18 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 38 حقیقت این است که غیرطبیعی معمولاً به معنای غیرمرسوم است، و هرچه مرسوم باشد طبیعی مینماید. 0 15 روشنا 1403/4/18 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 36 برخی اعتراض خواهند کرد که قیاس سلطه مردان بر زنان با دیگر سلطههای ظالمانهای که من تاکنون اشاراتی به آنها داشتهام منصفانه نیست، زیرا دیگر سلطهها جابرانه است و حاصل زور مطلق، اما این یکی طبیعی است. اما آیا هیچ سلطهای وجود داشته است که در نظر کسانی که از آن بهره میبردهاند طبیعی ننماید؟ 0 5 روشنا 1403/4/22 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 42 سه مسئله را در روابط میان زن و مرد باید در نظر بگیریم: نخست اینکه میان دو جنس مخالف کششی طبیعی وجود دارد؛ دوم اینکه زن کاملاً به شوهر خویش وابسته است، چنان که هر امتیاز و دلخوشی که دارد یا هدیه شوهر اوست و یا به اراده شوهرش در اختیار اوست؛ و سوم اینکه هر آنچه زن در زندگی شخصی طلب میکند و نیز همه اهداف اجتماعی او، تنها از طریق مرد است که امکان حصول مییابند. حال اگر این سه واقعیت را با هم در نظر آوریم درمییابیم که اگر جذاب واقع شدن در نظر مردان به ستاره راهنمای تعلیم و تربیت زنان تعلیم نشده بود، بیشک معجزهای اتفاق افتاده بود. و مردان که برای سلطه بر زنان چنین ابزار نیرومندی در اختیار دارند، غریزه خودخواهیشان آنها را واداشته است که آن را برای انقیاد زنان به کار بندند؛ به این ترتیب که وانمود کنند اصولاً جذابیت زن در این است که تسلیم و سر به زیر باشد و از خود ارادهای نداشته باشد و اختیار خود را یکسره در دستان توانمند یک مرد قرار دهد. 1 7 روشنا 1403/5/4 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 80 0 0 شکیلا دلیر 1403/12/2 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 32 آنچه را امروز طبیعت زنانه می نامند ، چیزی یکسره تصنعی است ، زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق و ترغیب در جهاتی دیگر است. 1 10 روشنا 1403/4/18 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 16 اگر به زنان از کودکی نمیآموختند که تمایل خود را به مسائل غیرزنانه، همچون تحصیلات و فرصتهای شغلی و حق رأی، سرکوب کنند، بیتردید شمار زنانی که خواستار چنین امتیازهایی بودند بسیار بیشتر بود. 4 30 شکیلا دلیر 1403/10/9 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 22 0 2 شکیلا دلیر 1403/10/11 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 39 0 2 روشنا 1403/5/2 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 51 طبیعت این دو مادام که مناسبات کنونی را با هم دارند،قابل شناخت نیست. اگر مردان در جامعهای بدون زن، و زنان در جامعهای بدون مرد، به سر برده بودند، و یا اگر جامعهای شکل گرفته بود که در آن زنان زیر سلطه مردان نبودند، آنگاه میتوانستیم درباره تفاوتهای ذهنی و اخلاقیای سخن بگوییم که احتمالاً از طبیعت آنان سرچشمه میگیرند. آنچه را امروز طبیعت زنانه مینامند، چیزی یکسره تصنعی است، زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق و ترغیب در جهاتی دیگر است. 7 36 روشنا 1403/4/18 انقیاد زنان جان استوارت میل 3.4 3 صفحۀ 38 مردمی که در نقاط دوردست جهان زندگی میکنند، هنگامی که نخستین بار درباره انگلستان سخنی میشوند، نکتهای که بیش از هرچیز به حیرتشان میافکند این است که در انگلستان یک ملکه حکم میراند، این نکته در نظر آنها چنان غیرطبیعی مینماید که نمیتوانند باورش کنند. حال آنکه همین وضعیت در نظر انگلیسیها به هیچ وجه غیرطبیعی نیست، چرا که به آن خو گرفتهاند؛ اما همین انگلیسیها در نظرشان غیرطبیعی مینماید که زنان در هیئت سرباز ظاهر شوند یا به عضویت مجلس درآیند. 0 1