بریده‌های کتاب بابا لنگ دراز(عاشقانه های کلاسیک)

تو زندگی مشکلات بزرگ نیست که به آدم با اراده احتیاج داره، هرکسی میتونه در یک بحران قد علم کنه و با شجاعت با فاجعه‌ای مصیبت بار روبرو بشه.

خلاصه سر بلندترین شاخه های شجرنامه ی خانواده ی او به میمونی از عالی ترین نژاد ها می رسد که موی بسیار لطیف و دم بسیار درازی دارد.

هرگز حتی برای لحظه ای نمی‌گذارم که از داشتن من پشیمان شوی . صفحه ۲۹۲ *

باباجون من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلاً نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت بلکه باید ازهمین لحظه بهترین استفاده را برد. من میخواهم بعد از این زندگی فشرده بکنم و هر ثانیه از زندگی ام را خوش باشم میخواهم وقتی خوش هستم بدانم که خوش هستم.

میخوام به خودم تلقین کنم که زندگی فقط یک بازیه و من باید تا اونجا که میتونم ماهرانه و درست اونو بازی کنم.

من رمز واقعیِ خوشبختی رو کشف کردم و اون اینه که: باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته رو خورد یا چشم به آینده داشت، بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده رو برد.

هنوز می‌شد تخته سنگی را که در اثر دود آتش ما سیاه شد، دید. خیلی جالب است که چطور بعضی جاها با بعضی افراد پیوند می‌خورند و آدم وقتی به آنجاها برمیگردد، نمی‌تواند به آن افراد فکرنکند. من برای دودقیقه‌ای بدون او واقعا احساس تنهایی کردم.

هوا امروز جون میده برا کوه نوردی ، کاش پیشم بودی و باهم از تپه ها بالا میرفتیم. خیلی دلم برات تنگ شده.... 🥺🥲🥹

همه دوست دارند گاهی با اتفاق های غافلگیرکننده روبه رو شوند . این میل شدید بشر ، میلی کاملاً طبیعی است . (ص ۱۴۷) . من واقعا تنها هستم و باید پشت به دیوار با دنیا مبارزه کنم . (ص ۱۴۲)

باباجون من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده‌ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد.