بریدهای از کتاب بابا لنگ دراز(عاشقانه های کلاسیک) اثر جین وبستر
1404/1/15
صفحۀ 192
هنوز میشد تخته سنگی را که در اثر دود آتش ما سیاه شد، دید. خیلی جالب است که چطور بعضی جاها با بعضی افراد پیوند میخورند و آدم وقتی به آنجاها برمیگردد، نمیتواند به آن افراد فکرنکند. من برای دودقیقهای بدون او واقعا احساس تنهایی کردم.
هنوز میشد تخته سنگی را که در اثر دود آتش ما سیاه شد، دید. خیلی جالب است که چطور بعضی جاها با بعضی افراد پیوند میخورند و آدم وقتی به آنجاها برمیگردد، نمیتواند به آن افراد فکرنکند. من برای دودقیقهای بدون او واقعا احساس تنهایی کردم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.