بریده کتابهای ایما محمدپور 1403/10/3 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 20 هزار دوست غمم را شنیده است ولی نیامده است به یاری از این هزار، یکی 0 12 محمدپور 1403/9/19 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 33 گفتی رقیب با منِ تنها مگر کجاست؟ گفتم رقیب با تو کجا نیست؟ بگذریم... 2 14 محمدپور 1403/9/19 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 44 دلم چون صخره محکم بود اما عشق کاری کرد که این ویرانه مدتهاست محتاج مرمتهاست رقیبم گیسوانت را بدست آورد، غمگینم که با آن مرد نعمتها و با این مرد حسرتهاست 0 16 محمدپور 1403/9/20 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 12 باز بر دوری صبوری میکنم اما مگیر امتحان تازهای از امتحان پس دادهای 1 13 محمد جواد مولاخواه 1402/8/27 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 17 خاطرم هست رقیبان پر از کینه من همنشینان تو بودند از آنها چه خبر؟ باز دیروز به من وعده فردا دادی آه پیمان شکن از وعده فردا چه خبر؟ 0 4 محمدپور 1403/10/3 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 80 نیمهشب دل میربود از من که چشمش بسته شد پلک خسته، این رفیق نیمهراهش را نگاه! آسمان دریای خون شد، ابر زیر گریه زد حالِ دورافتادگان از روی ماهش را نگاه! با رقیبان گفت: آه، از دوریش ناراحتم چشمک رندانۀ او بعد آهش را نگاه! 0 9 Niayesh Akhlaghi far 1403/11/18 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 11 به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد است بغض گاه گاهش را نگه دارد پریشان است گیسویی در این باد و پریشانتر مسلمانی که میخواهد نگاهش را نگه دارد عصای دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار که این دیوانه تنها تکیهگاهش را نگه دارد به روی صورتم گیسوی او مهمان شد و گفتم خدا دلبستگان رو سیاهش را نگه دارد دلم را چشمهایش تیرباران کرد، تسلیمم بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد! 0 0 محمدپور 1403/10/3 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 76 وداع كردى و گفتى كه بازميگردى چقدر لحن تو وقت دروغ، شيرين است 0 8
بریده کتابهای ایما محمدپور 1403/10/3 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 20 هزار دوست غمم را شنیده است ولی نیامده است به یاری از این هزار، یکی 0 12 محمدپور 1403/9/19 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 33 گفتی رقیب با منِ تنها مگر کجاست؟ گفتم رقیب با تو کجا نیست؟ بگذریم... 2 14 محمدپور 1403/9/19 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 44 دلم چون صخره محکم بود اما عشق کاری کرد که این ویرانه مدتهاست محتاج مرمتهاست رقیبم گیسوانت را بدست آورد، غمگینم که با آن مرد نعمتها و با این مرد حسرتهاست 0 16 محمدپور 1403/9/20 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 12 باز بر دوری صبوری میکنم اما مگیر امتحان تازهای از امتحان پس دادهای 1 13 محمد جواد مولاخواه 1402/8/27 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 17 خاطرم هست رقیبان پر از کینه من همنشینان تو بودند از آنها چه خبر؟ باز دیروز به من وعده فردا دادی آه پیمان شکن از وعده فردا چه خبر؟ 0 4 محمدپور 1403/10/3 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 80 نیمهشب دل میربود از من که چشمش بسته شد پلک خسته، این رفیق نیمهراهش را نگاه! آسمان دریای خون شد، ابر زیر گریه زد حالِ دورافتادگان از روی ماهش را نگاه! با رقیبان گفت: آه، از دوریش ناراحتم چشمک رندانۀ او بعد آهش را نگاه! 0 9 Niayesh Akhlaghi far 1403/11/18 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 11 به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد است بغض گاه گاهش را نگه دارد پریشان است گیسویی در این باد و پریشانتر مسلمانی که میخواهد نگاهش را نگه دارد عصای دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار که این دیوانه تنها تکیهگاهش را نگه دارد به روی صورتم گیسوی او مهمان شد و گفتم خدا دلبستگان رو سیاهش را نگه دارد دلم را چشمهایش تیرباران کرد، تسلیمم بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد! 0 0 محمدپور 1403/10/3 ایما سجاد سامانی 3.8 9 صفحۀ 76 وداع كردى و گفتى كه بازميگردى چقدر لحن تو وقت دروغ، شيرين است 0 8