بریده‌های کتاب کمدی الهی: برزخ

بهار ه.ف

بهار ه.ف

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 260

روح ما از دست آن کس که حتی پیش از پیدایش این روح، عاشقانه به آن سرشته است بسان دختربچه ای که بازی می کند و چون کودکان خنده و گریه را به هم آمیخته دارد ساده و معصوم بیرون می آید و هیچ نمی داند به جز آنکه زاده آفریدگاری است که صفای محض است و با میل تمام به جانب آنچه مجذوبش می کند باز می گردد. نخست طعم خوشی های بی ارزش را می چشد و خود را با آنها می فریبد و به دنبالشان می دود مگر آنکه راهنمایی یا لگامی علاقه اش را از این راه بازگرداند از این رو وجود قوانینی لازم آمده است تا کار لگام کنند و وجود پادشاهی تا لااقل برج شهر واقعی را تشخیص دهد. اکنون قوانین وجود دارند اما کیست که در بند رعایت آنها باشد؟ هیچ کس؛ زیرا شبانی که پیشاپیش گله می رود نشخوار تواند کرد اما شکافته سم نیست. (ایات و ابواب کتاب مقدس را بر زبان دارد ولی قدرت تشخیص شکافتگی میان خوبی و بدی را ندارد...) لاجرم مردمان که پیشوای خویش را صرفا در بند آن مال و منال های دروغین می بینند که خود آزمندانه در پی آن هایند در همین چراگاه رخت می افکنند و به سراغ جایی دورتر از آن نمی روند، پس می توانی دید که سو اداره، علت اصلی فساد دنیاست نه آنکه فطرت شما فاسد باشد.. سرود شانزدهم برزخ

2

بهار ه.ف

بهار ه.ف

2 روز پیش

0

بهار ه.ف

بهار ه.ف

دیروز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 283

هر ترکیبی که از ماده جدا و در عین حال بدان پیوسته باشد صفت ممیزه ای خاص دارد که آن را جز از راه آثاری که بر آن مترتب است نمی توان شناخت و همچنان که حیاط نباتات جز به وسیله شاخ و برگ های سبز آن ها متجلی نیست این صفت نیز جز از راه آثاری که بر آن مترتب است تجلی نمی تواند کرد. از این رو آدمی خود نمی داند که درک مرکات اولیه و جاذبه تمایلات نخستین در او از کجا پدید آمده است، زیرا این مدرکات و تمایلات به همان سان با نهاد شما سرشته اند که غریزه عسل ساختن با نهاد زنبور، و این تمایلات نخستین نه شایسته ستایشند و نه مستحق ملامت. اما شما برای تطبیق آنان با سایر تمایلات خویش قدرت عاقله ای را در وجود خود دارید که راهنمایی اعمالتان است باید که این نیرو همواره در آستانه رضا ماند و همین قدرت عاقله است که عشق خوب را استقبال و عشق بد را طرد می کند و از این راه امکان صلاح را به دست شما می دهد. کسانی که در این باره اندیشیدند و به کنه این معضلات ره یافتند، وجود این آزادی را برای روح مسلم دانستند ث لاجرم برای جهانیان علم اخلاق را به یادگار نهادند. ازین هم که بگذریم و به فرض هم بپذیریم که آتش جمله عشق ها از روی الزام در نهاد شما برافروخته می شود به هر حال شما را قدرت آن هست که عنان بر این عشق زنید. این همان صفت والایی است که بئاتریچه "اختیار"ش می نامند، لاجرم اگر وی در این باره سخنی با تو گوید بکوش تا مفهوم این کلام مرا به یاد داشته باشی... سرود هجدهم برزخ

4