بریده‌های کتاب امیلی در نیومون: کتاب اول

بنظر تو وقتی یک مرد بینِ عشق به یک زن عاقل و یک زن دیوانه گیر می‌کند چکار میکند؟؟ همیشه دیوانه ها برنده میشوند کارولین!! دلیل شوهر پیدا نکردن تو هم همین است،تو زیادی عاقلی!من هم چون خودم را به دیوانگی زدم شوهر گیرم آمد...🤭

تا زمانی که به افسانه‌ها اعتقاد داشته‌باشی، نمی‌توانی پیر شوی...

امیلی از اینکه به او بگویند نمی‌توانی بفهمی متنفر بود. احساس می‌کرد می‌تواند همه چیز را بفهمد ، البته به شرطی که بزرگتر‌ها به جای مرموز بودن به خودشان زحمت توضیح دادن بدهند.

از هر ده شایعه نه تایش دروغ است و یکی‌اش نصف واقعیت را می‌گوید.

نباید از هیچ چیز بترسی، امیلی. مرگ ترسناک نیست. جهان پر از عشق است. بهار به همه جا سرک می‌کشد و مرگ فقط باز کردن و بستن یک در است. آن طرف در هم چیزهای قشنگی هست.

وقتی مردم درباره من نظری بدی دارند می توانم تحمل کنم ، اما نظر بد خودم درباره خودم قابل تحمل نیست .

ولی اگر همه صبر کنند تا یکی دیگر حرف را شروع کند ، هیچ وقت صحبتی پیش نمی آید .

همیشه کنار گذاشتن چیزهایی که زمانی به آنها دل بسته بودی ، خوشایند نیست .

وقتی مردم درباره‌ی من نظر بدی دارند می‌توانم تحمل کنم، اما نظر بد خودم درباره‌ی خودم قابل تحمل نیست. ـ امیلی

وقتی یکی بیشتر از حقش بخواهد، یکی دیگر ضرر می‌کند.

هر بار که جرقه ظاهر میشد امیلی احساس میکرد زندگی تکه ای اسرار آمیز و اعجاب انگیز از یک زیبایی پابرجا و ماندنیست .

اما خیلی ها صدایمان را شنیدند و خاله الیزابت بدجور عصبانی شد . از من پرسید چه چیزی باعث شد دست به چنین کاری بزنم . سوال سختی است ،چون همیشه نمیتوانم بگویم چه چیزی باعث شده کاری را انجام بدهم . بعضی کارها رو فقط به این خاطر انجام می دهم که ببینم موقع انجام دادنشان چه حسی پیدا می کنم . بعضی وقت ها هم می خواهم تجربه های جالبی داشته باشم تا بعد ها برای نوه هایم تعریف کنم .

وقتی مردم درباره‌ی من نظر بدی دارند می‌توانم تحمل کنم، اما نظر بد خودم درباره خودم قابل تحمل نیست.

عاشق شدن راحت و عادی است، اما درک کردن به آن راحتی‌ها پیش نمی‌آید.

آدم تا وقتی امتحان نکند نمی‌فهمد چه توانایی‌هایی دارد.

کاش آدم ها از همان لحظه ی تولد همه چیز یادشان می ماند . این طوری خیلی جالب می شد .