بریدههای کتاب هملت سین صاد 1402/11/26 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 197 آدمی، اگر همه لذت و برنامه اوقاتش چیزی جز خورد و خواب نباشد، چیست؟حیوانی، نه بیش. 0 1 رعنا 1403/10/15 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 59 0 2 رعنا 1403/10/14 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 25 0 14 رعنا 1403/10/15 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 50 0 3 رعنا 1403/11/4 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 90 0 0 رعنا 1403/11/4 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 94 0 0 رعنا 1403/10/14 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 22 0 0 علی طالبلو 1403/3/27 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 131 اما نیکو برادر. مبادا چون کشیشان بیشرم، راه خاردار بهشت مرا نمایی و خود چون هوسرانان ناپاک، گلزارهای عشق و هوس را پیمایی. 0 12 علی طالبلو 1403/3/27 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 177 آنچه در جهان است نه نیک است و نه بد. اندیشه، نیک و بدش میسازد. 0 16 ریحانه مویدی 1403/8/22 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 132 خوشیم از این که بیش از حد خوش نیستیم. 0 58 ایمان 1403/10/28 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 140 هملت : درباره بزک هاتان هم چیزهایی شنیده ام. خدا به شما چهره ای داده است، ولی شما خودتان را به صورت دیگری در می آورید. با جست و خیز می رقصید، می خرامید، نوک زبانی حرف میزنید، به آنچه خدا آفریده نامهای مسخره میدهید، از بی خبری تان مایه هرزگی می سازید. بروید. دیگر بیزار شده ام؛ 0 1 علیرضا 1404/2/31 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 78 بودن یا نبودن؟ مسئله این است! آیا شریفتر آنست که ضربات و لطمات روزگار نامساعد را متحمل شویم یا آنکه سلاح نبرد به دست گرفته با انبوه مشکلات بجنگیم تا آن ناگواریها را از میان برداریم؟ مردن… خفتن… همین و بس؟ اگر خوابِ مرگ، دردهای قلب ما و هزاران آلام دیگر را که طبیعت بر جسم ما مستولی میکند پایان بخشد، غایتی است که بایستی البته آرزومند آن بود. مردن… خفتن… خفتن، و شاید خواب دیدن. آه، مانع همینجاست. در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم، در آن خوابِ مرگ، شاید رویاهای ناگواری ببینیم! ترس از همین رویاهاست که ما را به تأمل وامیدارد و همین گونه ملاحظات است که عمرِ مصیبت و سختی را اینقدر طولانی میکند. زیرا اگر شخص یقین داشته باشد که با یک خنجر برهنه میتواند خود را آسوده کند، کیست که در برابر لطمهها و خفتهای زمانه، ظلم ظالم، تَفَرعُن متکبر، دردهای عشق شکستخورده، درنگهای دیوانی، وقاحت منصبداران، و تحقیرهایی که لایقان صبور از دست نالایقان میبینند، تن به تحمل در دهد؟ کیست که حاضر به بردن این بارها باشد، و بخواهد که در زیر فشار زندگانی پر ملال، پیوسته ناله و شکایت کند و عرق بریزد؟ همانا بیم از ماورای مرگ، آن سرزمین نامکشوفی که از سرحدش هیچ مسافری برنمیگردد، شخص را حیران و ارادهی او را سست میکند، و ما را وامیدارد تا همهی رنجهایی را که در حال کنونی داریم، تحمل نمائیم و خود را به میان مشقاتی که از حد و نوع آن بیخبر هستیم، پرتاب نکنیم! آری! تفکر و تعقل همهی ما را ترسو و جَبان میکند، و عزم و اراده، هر زمان که با افکارِ احتیاط آمیز توأمان گردد، رنگ باخته و صلابت خود را از دست میدهد. خیالات بسیار بلند، به ملاحظهی همین مراتب، از سیر و جریان طبیعی خود باز میمانند و به مرحلهی عمل نمیرسند و از میان میروند… 0 7 زینب 1403/7/16 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 80 هرگاه بزرگی از پای درافتد، میبیند که دستپروردگانش از او میگریزند، اما گدا اگر به جایی برسد، دشمنانش به دوستی باز پیش او میآیند. 0 6 Fatemeh Saghafi 1403/11/30 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 35 دفترم! خوبست در آن یادداشت کنم که میتوان لبخند زد و لبخند زد و باز رذل و ناکس بود. 0 0 Niki 1403/12/11 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 141 و باید دانست که گاه بیخبری، آنجا که ژرفترین تدبیرها عقیم میماند، به کارمان میآید و همین میباید به ما بیاموزد که خدایی هست که به مقاصد خام و ناتراشیدهمان شکل میدهد. 0 3 علیرضا 1404/2/31 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 1 بیا تو را تقدیس کنم (دست خود را روی سر لایرتیس میگذارد). این چند پند را به خاطر بسپار: افکار خود را نسنجیده بر زبان میاور و هیچ فکر نسنجیدهای را عملی مکن. گشادهرو و خوشمشرب باش ولی هرگز قدر خودت را پست مکن. آن عده از دوستان خود را که در دوستی آزموده و نیکو یافتهای با پنجههای فولادین نگهداری کن ولی هر تازهواردِ ناآزمودهای را به دوستی مگزین و اسرار خود را برایش فاش مکن تا شرافتت لکهدار نشود. از داخل شدن به جنگ و نزاع برحذر باش ولی وقتی که داخل شدی کاری بکن که مخالف تو از تو بهراسد. گوش خود را برای شنیدن سخنان همهکس باز کن ولی فقط با عدهی کم و برگزیدهای دهان سخن بگشا. اظهارات و عقاید همهکس را بشنو ولی قضاوت خود را نزد خود محفوظ بدار. لباس تو موافق سرمایهات آبرومند باشد ولی عاری از هرگونه تجمل و جلفی باشد، زیرا لباس غالباً روحیات شخص را نشان میدهد. همچنین، نه قرض بکن و نه قرض بده، زیرا قرض غالباً هم خودش از میان میرود و هم دوستی را از میان میبرد و اساساً مقرون به صرفه نیست. بالاتر از همهی این ها، خودت را هرگز فریب مده. نسبت به شخص خودت منصف باش، و آنگاه، همچنانکه شب، بیتخلف همواره از پیِ روز فرا میرسد، تو نیز نخواهی توانست با احدی به کذب و ریا رفتار کنی. خداحافظ. تو را باز تقدیس میکنم و امیدوارم این پندها در تو مؤثر باشد. 0 8 علیرضا علیمی 1403/9/14 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 154 گیلدنسترن-نواختنش را هیچ نمیدانم ،خداوندگار من هملت-کار آسانی است.مثل دروغ گفتن 0 2 احمد بابائی 1402/9/7 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 110 آدمی، اگر همهٔ لذت و برنامهٔ اوقاتش جز خورد و خواب نباشد، چیست؟ حیوانی، نه بیش. یقین آنکه ما را با چنین هوش پهناوری آفریده است که گذشته و آینده را میبیند، او این کاردانی و این خِرَد یزدانی را برای آن به ما نداده است که در ما بیکار بماند و کپک بزند! 0 29 TaraVFD 1404/1/27 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 48 Doubt though the stars are fire. Doubt though the sun doth move. Doubt truth to be a lie, but never doubt that I love. 0 1 عرفان ابوطالبی 1403/3/18 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 128 کلنگی، بیلی، بیلی، با کفنی که در او بپوشانند، و گودالی در خاک، آهان، در خور همچو مهمانی است. 0 1
بریدههای کتاب هملت سین صاد 1402/11/26 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 197 آدمی، اگر همه لذت و برنامه اوقاتش چیزی جز خورد و خواب نباشد، چیست؟حیوانی، نه بیش. 0 1 رعنا 1403/10/15 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 59 0 2 رعنا 1403/10/14 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 25 0 14 رعنا 1403/10/15 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 50 0 3 رعنا 1403/11/4 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 90 0 0 رعنا 1403/11/4 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 94 0 0 رعنا 1403/10/14 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 22 0 0 علی طالبلو 1403/3/27 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 131 اما نیکو برادر. مبادا چون کشیشان بیشرم، راه خاردار بهشت مرا نمایی و خود چون هوسرانان ناپاک، گلزارهای عشق و هوس را پیمایی. 0 12 علی طالبلو 1403/3/27 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 177 آنچه در جهان است نه نیک است و نه بد. اندیشه، نیک و بدش میسازد. 0 16 ریحانه مویدی 1403/8/22 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 132 خوشیم از این که بیش از حد خوش نیستیم. 0 58 ایمان 1403/10/28 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 140 هملت : درباره بزک هاتان هم چیزهایی شنیده ام. خدا به شما چهره ای داده است، ولی شما خودتان را به صورت دیگری در می آورید. با جست و خیز می رقصید، می خرامید، نوک زبانی حرف میزنید، به آنچه خدا آفریده نامهای مسخره میدهید، از بی خبری تان مایه هرزگی می سازید. بروید. دیگر بیزار شده ام؛ 0 1 علیرضا 1404/2/31 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 78 بودن یا نبودن؟ مسئله این است! آیا شریفتر آنست که ضربات و لطمات روزگار نامساعد را متحمل شویم یا آنکه سلاح نبرد به دست گرفته با انبوه مشکلات بجنگیم تا آن ناگواریها را از میان برداریم؟ مردن… خفتن… همین و بس؟ اگر خوابِ مرگ، دردهای قلب ما و هزاران آلام دیگر را که طبیعت بر جسم ما مستولی میکند پایان بخشد، غایتی است که بایستی البته آرزومند آن بود. مردن… خفتن… خفتن، و شاید خواب دیدن. آه، مانع همینجاست. در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم، در آن خوابِ مرگ، شاید رویاهای ناگواری ببینیم! ترس از همین رویاهاست که ما را به تأمل وامیدارد و همین گونه ملاحظات است که عمرِ مصیبت و سختی را اینقدر طولانی میکند. زیرا اگر شخص یقین داشته باشد که با یک خنجر برهنه میتواند خود را آسوده کند، کیست که در برابر لطمهها و خفتهای زمانه، ظلم ظالم، تَفَرعُن متکبر، دردهای عشق شکستخورده، درنگهای دیوانی، وقاحت منصبداران، و تحقیرهایی که لایقان صبور از دست نالایقان میبینند، تن به تحمل در دهد؟ کیست که حاضر به بردن این بارها باشد، و بخواهد که در زیر فشار زندگانی پر ملال، پیوسته ناله و شکایت کند و عرق بریزد؟ همانا بیم از ماورای مرگ، آن سرزمین نامکشوفی که از سرحدش هیچ مسافری برنمیگردد، شخص را حیران و ارادهی او را سست میکند، و ما را وامیدارد تا همهی رنجهایی را که در حال کنونی داریم، تحمل نمائیم و خود را به میان مشقاتی که از حد و نوع آن بیخبر هستیم، پرتاب نکنیم! آری! تفکر و تعقل همهی ما را ترسو و جَبان میکند، و عزم و اراده، هر زمان که با افکارِ احتیاط آمیز توأمان گردد، رنگ باخته و صلابت خود را از دست میدهد. خیالات بسیار بلند، به ملاحظهی همین مراتب، از سیر و جریان طبیعی خود باز میمانند و به مرحلهی عمل نمیرسند و از میان میروند… 0 7 زینب 1403/7/16 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 80 هرگاه بزرگی از پای درافتد، میبیند که دستپروردگانش از او میگریزند، اما گدا اگر به جایی برسد، دشمنانش به دوستی باز پیش او میآیند. 0 6 Fatemeh Saghafi 1403/11/30 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 35 دفترم! خوبست در آن یادداشت کنم که میتوان لبخند زد و لبخند زد و باز رذل و ناکس بود. 0 0 Niki 1403/12/11 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 141 و باید دانست که گاه بیخبری، آنجا که ژرفترین تدبیرها عقیم میماند، به کارمان میآید و همین میباید به ما بیاموزد که خدایی هست که به مقاصد خام و ناتراشیدهمان شکل میدهد. 0 3 علیرضا 1404/2/31 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 1 بیا تو را تقدیس کنم (دست خود را روی سر لایرتیس میگذارد). این چند پند را به خاطر بسپار: افکار خود را نسنجیده بر زبان میاور و هیچ فکر نسنجیدهای را عملی مکن. گشادهرو و خوشمشرب باش ولی هرگز قدر خودت را پست مکن. آن عده از دوستان خود را که در دوستی آزموده و نیکو یافتهای با پنجههای فولادین نگهداری کن ولی هر تازهواردِ ناآزمودهای را به دوستی مگزین و اسرار خود را برایش فاش مکن تا شرافتت لکهدار نشود. از داخل شدن به جنگ و نزاع برحذر باش ولی وقتی که داخل شدی کاری بکن که مخالف تو از تو بهراسد. گوش خود را برای شنیدن سخنان همهکس باز کن ولی فقط با عدهی کم و برگزیدهای دهان سخن بگشا. اظهارات و عقاید همهکس را بشنو ولی قضاوت خود را نزد خود محفوظ بدار. لباس تو موافق سرمایهات آبرومند باشد ولی عاری از هرگونه تجمل و جلفی باشد، زیرا لباس غالباً روحیات شخص را نشان میدهد. همچنین، نه قرض بکن و نه قرض بده، زیرا قرض غالباً هم خودش از میان میرود و هم دوستی را از میان میبرد و اساساً مقرون به صرفه نیست. بالاتر از همهی این ها، خودت را هرگز فریب مده. نسبت به شخص خودت منصف باش، و آنگاه، همچنانکه شب، بیتخلف همواره از پیِ روز فرا میرسد، تو نیز نخواهی توانست با احدی به کذب و ریا رفتار کنی. خداحافظ. تو را باز تقدیس میکنم و امیدوارم این پندها در تو مؤثر باشد. 0 8 علیرضا علیمی 1403/9/14 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 154 گیلدنسترن-نواختنش را هیچ نمیدانم ،خداوندگار من هملت-کار آسانی است.مثل دروغ گفتن 0 2 احمد بابائی 1402/9/7 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 110 آدمی، اگر همهٔ لذت و برنامهٔ اوقاتش جز خورد و خواب نباشد، چیست؟ حیوانی، نه بیش. یقین آنکه ما را با چنین هوش پهناوری آفریده است که گذشته و آینده را میبیند، او این کاردانی و این خِرَد یزدانی را برای آن به ما نداده است که در ما بیکار بماند و کپک بزند! 0 29 TaraVFD 1404/1/27 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 48 Doubt though the stars are fire. Doubt though the sun doth move. Doubt truth to be a lie, but never doubt that I love. 0 1 عرفان ابوطالبی 1403/3/18 هملت ویلیام شکسپیر 4.5 46 صفحۀ 128 کلنگی، بیلی، بیلی، با کفنی که در او بپوشانند، و گودالی در خاک، آهان، در خور همچو مهمانی است. 0 1