بریدههای کتاب بازگشت به کتابفروشی موریساکی Daydreamer 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 105 با این لبخند، چهره اش از قبل هم غمگین تر شد.شاید آن موقع که به خودم گفتم چقدر دختر شاد و سرزنده ای است،هرگز به این فکر نکرده بودم که باطن آدم ها جور دیگریست. 0 4 Satoru 1403/12/10 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 43 شروع کتابخوانی تأثیرات دور از انتظاری روی من گذاشت. عشقی که در کتابها خوانده بودم مرا تحت تأثیر قرار داد و این باور را در من تقویت کرد که باید به عشق و محبت اهمیت بیشتری بدهم. 0 6 Daydreamer 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 110 دیگر نمی توانستم به کسی اطمینان کنم.میترسیدم،میترسیدم زیرا قبلاً در اعتماد کردن به شخص دیگری حواسم را درست جمع نکرده بودم،میترسیدم که دوباره صدمه ببینم، از اینکه به خاطر حماقتم دوباره به خودم بدوبیراه بگویم،و میترسیدم دوباره مجبور شوم همه چیز را دور بیندازم. 0 4 حنا دروی 1403/12/6 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 52 خوب بعضی وقتا کاری نکردن میتونه همون بیدقتی باشه. بعضی وقتا هم باعث یه واکنش نسنجیده میشه. 0 3 mobina 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 105 "میترسم و ازش فرار میکنم. میخوام سرش داد بزنم تا دست از سرم برداره. من آدمی نیستم که بتونم عشق زندگی کسی باشم. سعی میکنم از زندگیم در برابر هر عشق احتمالیای محافظت کنم." 0 3 mobina 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 86 "شاید از اون دسته آدماییه که به تنها بودن عادت کرده یا بهتر بگم، از اون دسته آدمایی که ترجیح میدن تنها باشن. نمیدونم. شاید اینطوری از خودش در برابر دیگران محافظت میکنه." 0 4 Daydreamer 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 23 برایش مهم نبود کسی مشغول کتاب خواندن است،حرفش را میزد.اصلاً این فکر به ذهنش خطور نمیکند که حین کتاب خواندن باید دست از سر دیگران برداشت و آنها را به حال خود رها کرد. 0 6 Daydreamer 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 25 تنها افرادی میتوانند این بیماری را درک کنند که به آن مبتلا هستند. 0 5 Daydreamer 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 43 شروع کتابخوانی تأثیرات دور از انتظاری روی من گذاشت.عشقی که در کتاب ها خوانده بودم مرا تحت تأثیر قرار داد و این باور را در من تقویت کرد که باید به عشق و محبت اهمیت بیشتری بدهم. 0 5 NJM 1403/12/7 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 53 می دونی، بعضی از آدما خیلی خودخواه و خودشیفته ان. برای چنین آدمایی فرقی نمی کنه خودت باشی یا وقتی با اونایی یه آدم دیگه باشی. 0 4 Satoru 1403/12/10 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 119 اولین باری که خونه من رو دیدی خیلی شلخته و کثیف بود، نه؟ نمیدونم شاید نشون میده که من چجور آدمی هستم. یاد گرفتم ظاهر رو حفظ کنم اما از درون آشفته و سردرگمم. هیچ کاری هم از دستم برنمیاد. 0 6 Satoru 1403/12/10 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 30 وقتی بهش فکر میکنی خیلی از نویسنده ها عمر کوتاهی داشتن. من فکر میکنم به خاطر اینکه عمرشون کوتاه بوده تونستن چنین کتابای محشری بنویسن. 0 7 حنا دروی 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 8 نباید عواطف و احساسات درونی رو پنهان کرد، بلکه باید با آنها چشم در چشم شد 0 5 mobina 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 141 وقتی ناراحتی، غم و غصهت رو تو دلت نگه ندار و مخفیش نکن. زیاد گریه کردن اصلا هیچ اشکالی نداره. اشکهامون به خاطر این سرازیر میشن که زندگی در جریانه. جریان زندگی یعنی اینکه اتفاقات بیشتری هست که باید به خاطرش گریه کنیم. از همه طرف میان سراغت پس اصلاً سعی نکن خودت رو از غم و اندوه مخفی کنی. وقتی اومد با صدای بلند گریه کن. بهتره که با این غم و اندوه بدون تسلیم شدن به مسیر زندگیت ادامه بدی؛ معنی زندگی همینه. 0 3 Daydreamer 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 119 یاد گرفتم ظاهر رو حفظ کنم اما از درون آشفته و سردرگمم.هیچ کاری هم از دستم برنمیاد. 0 3 mobina 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 120 در میان گذاشتن احساساتتان با دیگری، کاری بسیار ساده است اما گاهی اوقات میتواند سختترین کار دنیا باشد؛ علی الخصوص با کسی که خاطرش را میخواهید و برایتان مهم است. 0 4 Satoru 1403/12/10 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 53 «گوش کن، زندگی خیلی کوتاهه تو داستان زندگیت باید از آدمای اینجوری دوری کنی. با آدمایی باش که تو رو انتخاب کردن آدمایی که فکر میکنن هیچکسی جای تو رو براشون پر نمیکنه این همون داستانیه که دوست داری؛ میدونی منظورم چیه؟» 0 5 Daydreamer 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 159 تو خیلی مهربونی،اونقدر مهربون که تا آخرش نذاشتی برم.هیچ وقت از من دست نکشیدی. 0 4 mobina 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 133 کتابفروشی موریساکی که قبلا صدای پرنشاط دایی در آن طنینانداز میشد حالا دیگر مکانی سوت و کور شده بود. 0 1 mobina 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 47 زیاد اهل صحبت کردن نبودم و همیشه عصرها زودتر از همه مستقیم به خانه میرفتم. کمی جا خوردم اما وقتی بیشتر به حرفش فکر کردم، فهمیدم علتش این است که جایی را پیدا کرده بودم که در آن احساس راحتی میکردم. 0 3
بریدههای کتاب بازگشت به کتابفروشی موریساکی Daydreamer 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 105 با این لبخند، چهره اش از قبل هم غمگین تر شد.شاید آن موقع که به خودم گفتم چقدر دختر شاد و سرزنده ای است،هرگز به این فکر نکرده بودم که باطن آدم ها جور دیگریست. 0 4 Satoru 1403/12/10 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 43 شروع کتابخوانی تأثیرات دور از انتظاری روی من گذاشت. عشقی که در کتابها خوانده بودم مرا تحت تأثیر قرار داد و این باور را در من تقویت کرد که باید به عشق و محبت اهمیت بیشتری بدهم. 0 6 Daydreamer 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 110 دیگر نمی توانستم به کسی اطمینان کنم.میترسیدم،میترسیدم زیرا قبلاً در اعتماد کردن به شخص دیگری حواسم را درست جمع نکرده بودم،میترسیدم که دوباره صدمه ببینم، از اینکه به خاطر حماقتم دوباره به خودم بدوبیراه بگویم،و میترسیدم دوباره مجبور شوم همه چیز را دور بیندازم. 0 4 حنا دروی 1403/12/6 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 52 خوب بعضی وقتا کاری نکردن میتونه همون بیدقتی باشه. بعضی وقتا هم باعث یه واکنش نسنجیده میشه. 0 3 mobina 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 105 "میترسم و ازش فرار میکنم. میخوام سرش داد بزنم تا دست از سرم برداره. من آدمی نیستم که بتونم عشق زندگی کسی باشم. سعی میکنم از زندگیم در برابر هر عشق احتمالیای محافظت کنم." 0 3 mobina 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 86 "شاید از اون دسته آدماییه که به تنها بودن عادت کرده یا بهتر بگم، از اون دسته آدمایی که ترجیح میدن تنها باشن. نمیدونم. شاید اینطوری از خودش در برابر دیگران محافظت میکنه." 0 4 Daydreamer 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 23 برایش مهم نبود کسی مشغول کتاب خواندن است،حرفش را میزد.اصلاً این فکر به ذهنش خطور نمیکند که حین کتاب خواندن باید دست از سر دیگران برداشت و آنها را به حال خود رها کرد. 0 6 Daydreamer 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 25 تنها افرادی میتوانند این بیماری را درک کنند که به آن مبتلا هستند. 0 5 Daydreamer 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 43 شروع کتابخوانی تأثیرات دور از انتظاری روی من گذاشت.عشقی که در کتاب ها خوانده بودم مرا تحت تأثیر قرار داد و این باور را در من تقویت کرد که باید به عشق و محبت اهمیت بیشتری بدهم. 0 5 NJM 1403/12/7 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 53 می دونی، بعضی از آدما خیلی خودخواه و خودشیفته ان. برای چنین آدمایی فرقی نمی کنه خودت باشی یا وقتی با اونایی یه آدم دیگه باشی. 0 4 Satoru 1403/12/10 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 119 اولین باری که خونه من رو دیدی خیلی شلخته و کثیف بود، نه؟ نمیدونم شاید نشون میده که من چجور آدمی هستم. یاد گرفتم ظاهر رو حفظ کنم اما از درون آشفته و سردرگمم. هیچ کاری هم از دستم برنمیاد. 0 6 Satoru 1403/12/10 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 30 وقتی بهش فکر میکنی خیلی از نویسنده ها عمر کوتاهی داشتن. من فکر میکنم به خاطر اینکه عمرشون کوتاه بوده تونستن چنین کتابای محشری بنویسن. 0 7 حنا دروی 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 8 نباید عواطف و احساسات درونی رو پنهان کرد، بلکه باید با آنها چشم در چشم شد 0 5 mobina 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 141 وقتی ناراحتی، غم و غصهت رو تو دلت نگه ندار و مخفیش نکن. زیاد گریه کردن اصلا هیچ اشکالی نداره. اشکهامون به خاطر این سرازیر میشن که زندگی در جریانه. جریان زندگی یعنی اینکه اتفاقات بیشتری هست که باید به خاطرش گریه کنیم. از همه طرف میان سراغت پس اصلاً سعی نکن خودت رو از غم و اندوه مخفی کنی. وقتی اومد با صدای بلند گریه کن. بهتره که با این غم و اندوه بدون تسلیم شدن به مسیر زندگیت ادامه بدی؛ معنی زندگی همینه. 0 3 Daydreamer 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 119 یاد گرفتم ظاهر رو حفظ کنم اما از درون آشفته و سردرگمم.هیچ کاری هم از دستم برنمیاد. 0 3 mobina 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 120 در میان گذاشتن احساساتتان با دیگری، کاری بسیار ساده است اما گاهی اوقات میتواند سختترین کار دنیا باشد؛ علی الخصوص با کسی که خاطرش را میخواهید و برایتان مهم است. 0 4 Satoru 1403/12/10 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 53 «گوش کن، زندگی خیلی کوتاهه تو داستان زندگیت باید از آدمای اینجوری دوری کنی. با آدمایی باش که تو رو انتخاب کردن آدمایی که فکر میکنن هیچکسی جای تو رو براشون پر نمیکنه این همون داستانیه که دوست داری؛ میدونی منظورم چیه؟» 0 5 Daydreamer 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 159 تو خیلی مهربونی،اونقدر مهربون که تا آخرش نذاشتی برم.هیچ وقت از من دست نکشیدی. 0 4 mobina 1403/12/5 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 133 کتابفروشی موریساکی که قبلا صدای پرنشاط دایی در آن طنینانداز میشد حالا دیگر مکانی سوت و کور شده بود. 0 1 mobina 1403/12/4 بازگشت به کتابفروشی موریساکی ساتوشی یاگیساوا 3.8 8 صفحۀ 47 زیاد اهل صحبت کردن نبودم و همیشه عصرها زودتر از همه مستقیم به خانه میرفتم. کمی جا خوردم اما وقتی بیشتر به حرفش فکر کردم، فهمیدم علتش این است که جایی را پیدا کرده بودم که در آن احساس راحتی میکردم. 0 3