بریده‌های کتاب سلام بر ابراهیم

ابراهیم میگفت:"میدونی الله اکبر یعنی چی؟! یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگتر است خدا از هرچه که بخواهی فکر کنی با عظمت‌تر است یعنی هیچکس مثل او نمی‌تواند من و شما را کمک کند.الله اکبر یعنی خدای به این عظمت در کنار ماست ما کی هستیم اوست که در سخت ترین شرایط مارا کمک می‌کند."

ابراهیم می‌گفت: می‌دانی الله اکبر یعنی چه؟ یعنی خدا از هر چه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هر چه بخواهی فکر کنی با عظمت تر است. یعنی هیچکس مثل او نمی‌تواند من و شما را کمک کند.

بارها به من می گفت: طوری زندگی و رفاقت کن که احترامت را داشته باشند. بی دلیل از کسی چیزی نخواه. عزت نفس داشته باش.

می‌گفت: توی زندگی، اگر برخی مسائل پیش آمد که برایت تلخ بود، توی خودت بریز و اجازه نده که این مسائل، باعث کدورت و دلگیری شود. از خدا بخواه، خدا به بهترین حالت، مشکلات را برطرف می‌کند.

دیگر ابراهیم را برادری برای خود می‌دانستم. اولین قرارم با داداش ابراهیم این بود که از خدا بخواهد به من حیای فاطمی بدهد. حیایی که تا می‌توانم از نامحرم دور باشم. نامحرم را نبینم و نامحرم نیز مرا نبیند.

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

لذت برای او تعریف دیگری داشت.اگر دل کسی را شاد می‌کرد،خودش بیشتر لذت می‌برد.

برخی رفاقت ها انسان رابه جهنم می‌کشاند.

دنبال این نباش که با شکست دیگران،برای خودت مقام درست کنی.

بالاترین درجه ایمان،این است که خودت را از تمام مردم پایین‌تر ببینی.

من با شهدای زیادی حشر و نشر داشتم. اما شبیه شخصیت ابراهیم را در کمتر کسی دیدم. برخی افراد بودند که بعضی از خصوصیات ابراهیم را داشتند، اما اینکه کسی مانند ابراهیم، این قدر جامع الاطراف باشد را ندیدم. محبت ابراهیم شامل حال همه می شد. از اسرای عراقی تا برخی رزمندگان که از نقاط دور دست ایران آمده بودند. این عشق و محبت، ظاهری هم نبود. ابراهیم با عشق و علاقه به دیگران خدمت می کرد. اینکه ببیند یک بنده خدا اذیت می شود، برای او بسیار سخت بود. ابراهیم مسئولیت و فرماندهی قبول نمی کرد. شاید یکی از دلایلش این بود که در زمان مسئولیت، امکان دارد انسان تصمیم درستی نگیرد و همین باعث رنجش اطرافیان شود. برای همین همیشه می گفت: یک نفر از دوستان، مسئولیت را قبول کند و ما با تمام توان در کنارش هستیم. که دیگر اینکه قلب رئوف و مهربان ابراهیم به حیوانات هم محبت داشت. که می توانست ببیند که یک حیوان اذیت می شود. بخش روز قرار شد که با ابراهیم، از گیلان غرب به کرمانشاه و از آنجا به تهران تیم سوار مینی بوس و راهی کرمانشاه شدیم. محمّدمهدی جمشیدی بورخانی @Mahdi_Borkhani

"بابا دنیا ارزش این همه اهمیت دادن نداره. آدم اگه بتونه توی این دنیا برای خدا کاری کنه ارزش داره."