بریده کتابهای و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد فاطمهالسادات شهروش 1402/10/21 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 32 اگر از قبل بدانی قرار است با کی و کجا دفن شوی؛ یعنی در زندگی تنها نبودهای. 0 64 مهدی کلهر 1402/11/28 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 30 سکینهی شصیت ساله در پنجشیر برایم تعریف کرد اولین باری که بعد از سقوط دولت افغانستان با لباس محلی برای خرید بیرون رفته، طالب جوانی در جادهی پنجشیر به او تشر زده که چادَریْ بپوس. سکینه هم آنقدر ترسیده که دور تا دور لبش پر از تبخال شده. چادَریْ لباس سنتی زنان پنجشیر و بسیاری از مناطق دیگر افغانستان نیست. اما خب معلوم است، با تکرار حس ناامنی در چنین برخوردهای تشرآمیزی، زنان بهتدریح ترجیح خواهند داد پیراهن و شال سنتی را کنار بگذارند و برقع بپوشند تا بتوانند بیدردسر رفتوآمد کنند. این تغییر تدریجیْ تیتر هیچ خبری نخواهد شد و چندسال که بگذرد، ناظر بیرونیْ آن را «فرهنگ» منطقه میانگارد. 0 15 صدف ولی نژاد 1403/2/3 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 49 جنگیدن برای زندگی، لحظه ها را واقعی میکند. وضوح تصویر بالا میرود. تو تماما هستی و این «تماما بودن» قدرتی فشرده دارد که با لذتی دردناک همراه است. تقلا برای بودن، لحظات را به اندازه ابدیت کش میدهد و میگذارد اندکی در افسون زندگی شناور باشی. 0 32 صدیقه واضحی 1403/2/29 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 58 0 0 مهدی کلهر 1402/12/2 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 103 نور ملایم خیابانهای زندهی اطراف محوطهی آکروپلیس کمی آنطرفتر به تاریکی کوچههای ساکت و افسردهی دور از چشم عموم تبدیل میشد. آتن تهران را یادم میآورد و همین غمگینم میکرد. سرنوشت تمدنهای تاریخی ایران و یونان، این دو نماد اقتدار و ابهت دوران باستان، أَفَلَا تَذَكَّرُونَ را در گوشم زمزمه میکرد. نابودی لاجرم است. به قول شاهرخ مسکوب، «انسانِ فانی، هر قدر بزرگ و باشکوه، ناگزیر خود را چهره در چهره ناتمامی خواهد یافت و این ناکامی از جنس اندوه است.» کمی آنطرفتر از خیابانهای توریستی آتن، مردم ناشادی را میدیدم که با عجله در رفتوآمد بودند؛ مردمی که درست مثل مردم تهران انگار سپهر نجاتی در کارشان نبود. آتن شباهت غریبی به تهران داشت. 0 13 امین 1403/7/24 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 20 ظاهراً عرفان وقتی از احوال فردی خارج میشود و به قلمروی اجتماع پا میگذارد، تقریباً همیشه به نوعی فاشیسم منجر میشود. 0 3 سودآد 1403/1/29 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 50 0 2 پواد پایت 1402/7/9 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 75 هنوز از سفر سیر نشده بودیم. به گمانم به لطف دوپامین به احوالی دچار شده بودیم که سفریها را خیلی زود مبتلا میکند: لذت دل سپردن به اتفاقاتی که جاده میآفریند؛ نشئگی توامان بازیگری روی عظیمترین صحنهی تئاتری که در لحظه آفریده میشود و لذت بردن از تنها تماشاچیِ آن بودن. به خاطر همین است که اهلِ سفر اهل دَم میشوند. کنارگذاشتنِ توهم آگاهی از لحظهای که هنوز نرسیده، هزارتویی از لحظات میآفریند که احتمالِ خلقِ شادی، غم، خنده، گریه، ترس و امنیت خاطر به یک اندازه است. یک دقیقه بعد چه داستانی در انتطارت است؟ امشب قرار است کجا بخوابی؟ هفتهی بعد کجا خواهی بود؟ هیچکدام معلوم نیست و تو دوست داری ببینی نمایش بعدی چه خواهد بود. 0 19 سجّاد 1 ساعت پیش و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 1 0 0 سیده زهرا ارجائی 1402/10/20 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 49 جنگیدن برای زندگیْ لحظهها را واقعی میکند. وضوح تصویر بالا میرود. تو تماماً هستی و این «تماماً بودن» قدرتی فشرده دارد که با لذتی دردناک همراه است. تقلا برای بودنْ لحظات را به اندازهی ابدیت کش میدهد و میگذارد اندکی در افسون زندگی شناور باشی. در چنین لحظاتی، دریاهای مرگ و زندگی به یکدیگر چسبیدهاند اما انگار برزخی میانشان هست که نمیگذارد با هم بیامیزند. ... در برابر تکاپو برای زندهماندن، تمام دغدغهها کوچک بودند. 0 29 سیده زهرا ارجائی 1402/10/19 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 21 ... گاهی یک دوش آب گرم کافی است تا یادت بیاید که زندهای... 1 21 رعنا حشمتی 1402/10/24 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 59 در نهایت، کار آنقدر بالا گرفت که تصمیم گرفتیم سفر را تمام کنیم و به خانههامان برگردیم. درست به همان اندازه که سفر را شعفناک شروع کرده بودیم، موقع خداحافظی غمگین بودیم. بهایی بود که باید بابت لذت هیجان پرداخت میکردیم، درست مثل خود زندگی. 0 7 سودآد 1403/2/3 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 123 و من هر چه بیشتر به قدرت کلمه پی می بردم،ترسم از به کار گرفتنش بیشتر می شد.ناگهان خود را در وضعیتی یافته بودم که از کلمات هراس داشتم.پیش از آن ،چطور می توانستم کلام را آنقدر بی محابا خرج کنم؟ 0 3 رعنا حشمتی 1402/10/25 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 65 فقط ساکت به حرفهایش گوش میدادم و نگاه میکردم به خطوط شکستهی صورتش که کمکم روی صورت من هم هویدا میشد. به پیوندِ ناگزیرِ بودنِ من و او فکر میکردم و به مکرر بودنِ «ما». تمام عمر نخواسته بودم او باشم اما مثل او میخندیدم و مثل او تعجب میکردم و دندانهای جلوییام از همانجا داشت میپوسید که دندانهای او. مثل او بدبین بودم و نق میزدم. مثل او سادهلوح و بدجنس بودم. مثل او خوب و بد بودم. من تکرار او بودم. تکرار یا، آنطور که لغتنامهی منتهیالارب میگوید، «بارها برگردانیدن چیز را». 0 6 Danesh 1403/2/29 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 123 بگذارید رازی را برایتان آشکار کنم: آدم و حوا نه گندم خوردند و نه سیب.کلمه خوردند و هبوط از سقوطِ بی کلام آغاز شد. اگر کلمه نبود ، چه می کردیم؟ اگر کلمه نبود، چه ها که نمیکردیم...! 0 7 علیرضا خسروی 1403/4/12 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 32 0 3 زهرا غلامى 1403/8/14 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 49 جنگیدن برای زندگی لحظهها را واقعی میکند.وضوح تصویر بالا میرود.تو تماما هستی و این "تماما بودن" قدرتی فشرده دارد که با لذتی دردناک همراه است. 0 28 صدیقه واضحی 1403/2/29 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 30 0 0 سودآد 1403/1/24 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 1 2 35 سودآد 1403/2/1 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 123 اگر کلمه نبود چه میکردیم؟اگر کلمه نبود،چه ها که نمی کردیم؟! 0 9
بریده کتابهای و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد فاطمهالسادات شهروش 1402/10/21 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 32 اگر از قبل بدانی قرار است با کی و کجا دفن شوی؛ یعنی در زندگی تنها نبودهای. 0 64 مهدی کلهر 1402/11/28 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 30 سکینهی شصیت ساله در پنجشیر برایم تعریف کرد اولین باری که بعد از سقوط دولت افغانستان با لباس محلی برای خرید بیرون رفته، طالب جوانی در جادهی پنجشیر به او تشر زده که چادَریْ بپوس. سکینه هم آنقدر ترسیده که دور تا دور لبش پر از تبخال شده. چادَریْ لباس سنتی زنان پنجشیر و بسیاری از مناطق دیگر افغانستان نیست. اما خب معلوم است، با تکرار حس ناامنی در چنین برخوردهای تشرآمیزی، زنان بهتدریح ترجیح خواهند داد پیراهن و شال سنتی را کنار بگذارند و برقع بپوشند تا بتوانند بیدردسر رفتوآمد کنند. این تغییر تدریجیْ تیتر هیچ خبری نخواهد شد و چندسال که بگذرد، ناظر بیرونیْ آن را «فرهنگ» منطقه میانگارد. 0 15 صدف ولی نژاد 1403/2/3 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 49 جنگیدن برای زندگی، لحظه ها را واقعی میکند. وضوح تصویر بالا میرود. تو تماما هستی و این «تماما بودن» قدرتی فشرده دارد که با لذتی دردناک همراه است. تقلا برای بودن، لحظات را به اندازه ابدیت کش میدهد و میگذارد اندکی در افسون زندگی شناور باشی. 0 32 صدیقه واضحی 1403/2/29 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 58 0 0 مهدی کلهر 1402/12/2 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 103 نور ملایم خیابانهای زندهی اطراف محوطهی آکروپلیس کمی آنطرفتر به تاریکی کوچههای ساکت و افسردهی دور از چشم عموم تبدیل میشد. آتن تهران را یادم میآورد و همین غمگینم میکرد. سرنوشت تمدنهای تاریخی ایران و یونان، این دو نماد اقتدار و ابهت دوران باستان، أَفَلَا تَذَكَّرُونَ را در گوشم زمزمه میکرد. نابودی لاجرم است. به قول شاهرخ مسکوب، «انسانِ فانی، هر قدر بزرگ و باشکوه، ناگزیر خود را چهره در چهره ناتمامی خواهد یافت و این ناکامی از جنس اندوه است.» کمی آنطرفتر از خیابانهای توریستی آتن، مردم ناشادی را میدیدم که با عجله در رفتوآمد بودند؛ مردمی که درست مثل مردم تهران انگار سپهر نجاتی در کارشان نبود. آتن شباهت غریبی به تهران داشت. 0 13 امین 1403/7/24 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 20 ظاهراً عرفان وقتی از احوال فردی خارج میشود و به قلمروی اجتماع پا میگذارد، تقریباً همیشه به نوعی فاشیسم منجر میشود. 0 3 سودآد 1403/1/29 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 50 0 2 پواد پایت 1402/7/9 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 75 هنوز از سفر سیر نشده بودیم. به گمانم به لطف دوپامین به احوالی دچار شده بودیم که سفریها را خیلی زود مبتلا میکند: لذت دل سپردن به اتفاقاتی که جاده میآفریند؛ نشئگی توامان بازیگری روی عظیمترین صحنهی تئاتری که در لحظه آفریده میشود و لذت بردن از تنها تماشاچیِ آن بودن. به خاطر همین است که اهلِ سفر اهل دَم میشوند. کنارگذاشتنِ توهم آگاهی از لحظهای که هنوز نرسیده، هزارتویی از لحظات میآفریند که احتمالِ خلقِ شادی، غم، خنده، گریه، ترس و امنیت خاطر به یک اندازه است. یک دقیقه بعد چه داستانی در انتطارت است؟ امشب قرار است کجا بخوابی؟ هفتهی بعد کجا خواهی بود؟ هیچکدام معلوم نیست و تو دوست داری ببینی نمایش بعدی چه خواهد بود. 0 19 سجّاد 1 ساعت پیش و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 1 0 0 سیده زهرا ارجائی 1402/10/20 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 49 جنگیدن برای زندگیْ لحظهها را واقعی میکند. وضوح تصویر بالا میرود. تو تماماً هستی و این «تماماً بودن» قدرتی فشرده دارد که با لذتی دردناک همراه است. تقلا برای بودنْ لحظات را به اندازهی ابدیت کش میدهد و میگذارد اندکی در افسون زندگی شناور باشی. در چنین لحظاتی، دریاهای مرگ و زندگی به یکدیگر چسبیدهاند اما انگار برزخی میانشان هست که نمیگذارد با هم بیامیزند. ... در برابر تکاپو برای زندهماندن، تمام دغدغهها کوچک بودند. 0 29 سیده زهرا ارجائی 1402/10/19 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 21 ... گاهی یک دوش آب گرم کافی است تا یادت بیاید که زندهای... 1 21 رعنا حشمتی 1402/10/24 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 59 در نهایت، کار آنقدر بالا گرفت که تصمیم گرفتیم سفر را تمام کنیم و به خانههامان برگردیم. درست به همان اندازه که سفر را شعفناک شروع کرده بودیم، موقع خداحافظی غمگین بودیم. بهایی بود که باید بابت لذت هیجان پرداخت میکردیم، درست مثل خود زندگی. 0 7 سودآد 1403/2/3 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 123 و من هر چه بیشتر به قدرت کلمه پی می بردم،ترسم از به کار گرفتنش بیشتر می شد.ناگهان خود را در وضعیتی یافته بودم که از کلمات هراس داشتم.پیش از آن ،چطور می توانستم کلام را آنقدر بی محابا خرج کنم؟ 0 3 رعنا حشمتی 1402/10/25 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 65 فقط ساکت به حرفهایش گوش میدادم و نگاه میکردم به خطوط شکستهی صورتش که کمکم روی صورت من هم هویدا میشد. به پیوندِ ناگزیرِ بودنِ من و او فکر میکردم و به مکرر بودنِ «ما». تمام عمر نخواسته بودم او باشم اما مثل او میخندیدم و مثل او تعجب میکردم و دندانهای جلوییام از همانجا داشت میپوسید که دندانهای او. مثل او بدبین بودم و نق میزدم. مثل او سادهلوح و بدجنس بودم. مثل او خوب و بد بودم. من تکرار او بودم. تکرار یا، آنطور که لغتنامهی منتهیالارب میگوید، «بارها برگردانیدن چیز را». 0 6 Danesh 1403/2/29 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 123 بگذارید رازی را برایتان آشکار کنم: آدم و حوا نه گندم خوردند و نه سیب.کلمه خوردند و هبوط از سقوطِ بی کلام آغاز شد. اگر کلمه نبود ، چه می کردیم؟ اگر کلمه نبود، چه ها که نمیکردیم...! 0 7 علیرضا خسروی 1403/4/12 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 32 0 3 زهرا غلامى 1403/8/14 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 49 جنگیدن برای زندگی لحظهها را واقعی میکند.وضوح تصویر بالا میرود.تو تماما هستی و این "تماما بودن" قدرتی فشرده دارد که با لذتی دردناک همراه است. 0 28 صدیقه واضحی 1403/2/29 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 30 0 0 سودآد 1403/1/24 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 1 2 35 سودآد 1403/2/1 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 55 صفحۀ 123 اگر کلمه نبود چه میکردیم؟اگر کلمه نبود،چه ها که نمی کردیم؟! 0 9