بریدههای کتاب خفته ی زیبا شاعر بی استعداد 1402/8/22 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 366 آیلا با دیدن آن بی نهایت خوشحال شد. (فلج نشدی. داری حرف میزنی.) با نله جواب داد:(زود خوشحال نشو.) و نفسی گرفت. (هنوز سعی نکردم پاهامو تکون بدم، مطمئن هم نیستم که اسمم یادم بیاد.) (میتونی ببینی چند تا انگشتم رو بالا گرفتم؟) ( یکی، خیلی بی ادب اید دکتر کوپر. ) 0 14 دختر پیپ و راوی 1402/12/16 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 240 آقای کویینس، داستانی از شمع کیک دارید که برامون تعریف کنید؟ کویینس گلویش را صاف کرد.(آره.رسمیه که گمان می ره از زمان روم باستان شروع شده اما آلمان قرن هجدهم اون رو به امروز آورده، شمع ها نماینده ی ماه درخشانن و دود نماینده ی آرزوها و دعاهای ما که به سمت خدایان می رن. 0 7 farah 1403/4/31 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 318 زندگی چیزی نیست جز سایهای که راه میرود ... 0 4 شاعر بی استعداد 1402/8/22 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 349 پیام افسر را بلند خواند:(پسرم من تمام زندگیم توی این رودخونه ها و باتلاق ها رفت و آمد کردم و از روی مختصاتی که برای من فرستادی حاضرم سر قایقم شرط ببندم که یک زن نمیتونه راه اون عمارت رو از وسط جنگل پیدا کنه.) آن سه مرد به هم نگاه کردند، دنیل با خودش فکر کرد که اگز این قدر نگران نبود خنده اش میگرفت. (این یکی رو نمیشناسه. با اخاذی خودش رو سوار کشتی من کرد.) کرو سرش را تکان داد.(زندگی من توی هیئت رو جهنم کرده.) لوئیس آرام شانه هایش را بالا انداخت و گفت:( با من که خیلی مهربون بوده.) دنیل و کرو هردو بدون آنکه چیزی بگویند به او نگاه کردند، لوئیس آنقدر پرو بود که لبخند بزند. 0 12 سپیده 1403/11/21 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 141 بهرغم اینکه آرزو میکرد که حتی یک بار هم که شده زندگی ساده باشد، میدانست که هیچوقت برای هیچکس اینطور نیست. 0 0 عارفه 1403/2/8 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 240 0 1 °•zari•° 1402/11/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 360 <<همه یک وقتایی از دست کسایی که دوست شون دارن ناراحت می شن.این بخشی از زندگیه.>> 1 10 سپیده 1403/11/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 353 درد و ناراحتی به این معنی بود که هنوز زنده است... 0 0 بنت الحیدر 1402/9/20 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 93 دنیل امیدوار بود که هیچوقت همچین کاری نکند و گرنه او را به نزدیک ترین دیوار میچسباند و دیوانه وار میبوسید 0 11 سپیده 1403/11/19 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 61 به نظر من بعضی قوانین رو باید نقض کرد. 0 1 سپیده 1403/11/19 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 61 کی تعیین میکنه که چه کسی عادیه؟ همه ما باهم متفاوتیم و همه، مشکلات و خصیصه هایی داریم. 0 0 °•zari•° 1402/11/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 361 <<وقتی تمام لایه های تدافعی رو یکی یکی بلند می کنیم،دیگه چیزی جز درد باقی نمی مونه.>> 0 7 دختر پیپ و راوی 1402/12/13 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 361 وقتی تمام لایه های تدافعی رو یکی یکی بلند می کنیم، دیگه چیزی جز درد باقی نمی مونه. 0 5 سپیده 1403/11/22 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 195 «شاید زندگی خودت مال خودت باشه، اما نمیتونی فکر کنی که روی بقیه تاثیری نمیذاره». "دنیل" 0 0 سپیده 1403/11/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 249 همه یه چیزی داریم که باید باهاش مبارزه کنیم. هیچکس نمیتونه از دست مشکلات زندگی فرار کنه. 0 0 -𝐃𝐎𝐑𝐒𝐀 1402/8/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 142 واضح بود که جذابیت کاپیتان برای او فرق میکند ، پیکت متفاوت بود و آیلا نمیتوانست این تفاوت را درک کند. 0 14 °•zari•° 1402/11/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 249 <<همه یک چیزی داریم که باید باهاش مبارزه کنیم.هیچ کس نمی تونه از دست مشکلات زندگی فرار کنه.>> 0 25
بریدههای کتاب خفته ی زیبا شاعر بی استعداد 1402/8/22 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 366 آیلا با دیدن آن بی نهایت خوشحال شد. (فلج نشدی. داری حرف میزنی.) با نله جواب داد:(زود خوشحال نشو.) و نفسی گرفت. (هنوز سعی نکردم پاهامو تکون بدم، مطمئن هم نیستم که اسمم یادم بیاد.) (میتونی ببینی چند تا انگشتم رو بالا گرفتم؟) ( یکی، خیلی بی ادب اید دکتر کوپر. ) 0 14 دختر پیپ و راوی 1402/12/16 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 240 آقای کویینس، داستانی از شمع کیک دارید که برامون تعریف کنید؟ کویینس گلویش را صاف کرد.(آره.رسمیه که گمان می ره از زمان روم باستان شروع شده اما آلمان قرن هجدهم اون رو به امروز آورده، شمع ها نماینده ی ماه درخشانن و دود نماینده ی آرزوها و دعاهای ما که به سمت خدایان می رن. 0 7 farah 1403/4/31 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 318 زندگی چیزی نیست جز سایهای که راه میرود ... 0 4 شاعر بی استعداد 1402/8/22 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 349 پیام افسر را بلند خواند:(پسرم من تمام زندگیم توی این رودخونه ها و باتلاق ها رفت و آمد کردم و از روی مختصاتی که برای من فرستادی حاضرم سر قایقم شرط ببندم که یک زن نمیتونه راه اون عمارت رو از وسط جنگل پیدا کنه.) آن سه مرد به هم نگاه کردند، دنیل با خودش فکر کرد که اگز این قدر نگران نبود خنده اش میگرفت. (این یکی رو نمیشناسه. با اخاذی خودش رو سوار کشتی من کرد.) کرو سرش را تکان داد.(زندگی من توی هیئت رو جهنم کرده.) لوئیس آرام شانه هایش را بالا انداخت و گفت:( با من که خیلی مهربون بوده.) دنیل و کرو هردو بدون آنکه چیزی بگویند به او نگاه کردند، لوئیس آنقدر پرو بود که لبخند بزند. 0 12 سپیده 1403/11/21 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 141 بهرغم اینکه آرزو میکرد که حتی یک بار هم که شده زندگی ساده باشد، میدانست که هیچوقت برای هیچکس اینطور نیست. 0 0 عارفه 1403/2/8 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 240 0 1 °•zari•° 1402/11/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 360 <<همه یک وقتایی از دست کسایی که دوست شون دارن ناراحت می شن.این بخشی از زندگیه.>> 1 10 سپیده 1403/11/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 353 درد و ناراحتی به این معنی بود که هنوز زنده است... 0 0 بنت الحیدر 1402/9/20 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 93 دنیل امیدوار بود که هیچوقت همچین کاری نکند و گرنه او را به نزدیک ترین دیوار میچسباند و دیوانه وار میبوسید 0 11 سپیده 1403/11/19 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 61 به نظر من بعضی قوانین رو باید نقض کرد. 0 1 سپیده 1403/11/19 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 61 کی تعیین میکنه که چه کسی عادیه؟ همه ما باهم متفاوتیم و همه، مشکلات و خصیصه هایی داریم. 0 0 °•zari•° 1402/11/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 361 <<وقتی تمام لایه های تدافعی رو یکی یکی بلند می کنیم،دیگه چیزی جز درد باقی نمی مونه.>> 0 7 دختر پیپ و راوی 1402/12/13 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 361 وقتی تمام لایه های تدافعی رو یکی یکی بلند می کنیم، دیگه چیزی جز درد باقی نمی مونه. 0 5 سپیده 1403/11/22 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 195 «شاید زندگی خودت مال خودت باشه، اما نمیتونی فکر کنی که روی بقیه تاثیری نمیذاره». "دنیل" 0 0 سپیده 1403/11/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 249 همه یه چیزی داریم که باید باهاش مبارزه کنیم. هیچکس نمیتونه از دست مشکلات زندگی فرار کنه. 0 0 -𝐃𝐎𝐑𝐒𝐀 1402/8/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 142 واضح بود که جذابیت کاپیتان برای او فرق میکند ، پیکت متفاوت بود و آیلا نمیتوانست این تفاوت را درک کند. 0 14 °•zari•° 1402/11/26 خفته ی زیبا نانسی کمبل الن 4.5 19 صفحۀ 249 <<همه یک چیزی داریم که باید باهاش مبارزه کنیم.هیچ کس نمی تونه از دست مشکلات زندگی فرار کنه.>> 0 25