در وصف فروغ نمیتوانم چیزی بگویم،توصیفاش در کلمات و جملات نمیگنجد حداقل برای من این گونهاست .
با فروغ در دورانی آشنا شدم که به همدمی نیاز داشتم و او شد همدم تنهایی من .
به قدری با او همنشین شدهام که به راستی میتوانم بگویم بخشی از من شده بخشی جدایی ناپذیر و پنهان شده در وجودم آن بخشی از من که فقط به دو یا سه نفر نشانش دادهام آن بخش اندوهگین و بالغ من ؛ فروغ را به طور مرموزی درک میکنم
حتی وقتی مدت ها خودش را در اتاق حبس می کرد !
حتی وقتی طلاق گرفته بود و باز برای عشقش شعر مینوشت !
حتی وقتی کامی را از خود جدا کرد !
حتی وقتی خاک او را در خود جای داد ! .
فروغ برای من چیزی بیشتر از یک شاعر است؛ یک همدم، یک الگو، یک سرچشمه، یک راهنما و یک زن آری فکر کنم او برای من ایناست .
پس زنده باد ۶۷۸ صادره از بخش ۵ ساکن تهران .
_ساعت ده و پنجاه و شش دقیقه روز یازدهم از ماه یکم سال .