بریده کتابهای صراط محمدرضا زاهدی 1403/7/4 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 125 0 8 مریم شانظری 1403/1/8 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 131 0 7 فاطمه مهمان دوست 1403/8/6 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 137 0 4 فاطمه مهمان دوست 1403/8/6 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 129 0 2 عمو حسام 1403/6/23 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 1 خرابت مىكنند تا آباد شوى، ديوارهايت را مىريزند تا به وسعت برسى و اين است كه تو بايد خودت بخواهى و طلب كنى و اگر نخواهى و كردند، شكر كنى و يا لااقل صبر داشته باشى كه بارور شوى، نه آنكه جزع بزنى و فرياد، كه فرياد خريدارى ندارد و در زير اين گنبد كبود بازارى ندارد، كه دنيا با درد همراه است و با غم مخلوط و با رنج پيچيده. 0 5 مریم محسنیزاده 1403/9/16 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 21 اینها که میخواهند رویش داشته باشند و بر ساقهٔ خود بایستند، مجبورند که ریشه بدوانند و از اعماق سر برآورند و این عمق خلوت و ارزیابی و این حضور و محاسبه، اولین گام آنهایی است که میخواهند در سرزمین عمر خود، چیزی بسازند و بنایی را بالا ببرند. 0 1 آذر دخـت 1403/10/3 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 71 0 8 سیدحسین موسوی 1403/6/23 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 28 0 11 مریم شانظری 1403/1/7 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 122 0 3 مریم شانظری 1403/1/7 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 96 0 1 محمدرضا زاهدی 1403/6/31 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 94 0 6 انسیه ارشی 1402/4/25 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 149 ايمان، پس از فكر و عقل در انسان شكل مىگيرد و اعتصام، پس از بلا و عجز و اينها وسيلههايى هستند كه ما را مىرسانند و مركبهايى هستند كه در صراط پيش مىبرند. 0 9 سیدحسین موسوی 1403/6/23 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 25 0 6 محمدرضا زاهدی 1403/7/1 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 100 0 9 مریم محسنیزاده 1403/9/17 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 121 آدمهایی را میبینی که کوچکترین حادثه او را درهم میپیچد و زمین میزند. این وجود راه نیفتاده و خود را نیافته است، وگرنه کوچکترها او را زیرورو نمیکردند. 0 0 محمدرضا زاهدی 1403/7/1 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 101 0 9 فهیمه ناصری 1403/6/17 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 167 مرده از خودش حركتى ندارد، به اندازهاى كه بجنبانيش مىجنبد. 0 3 سیدعباس مدوِّن 1403/6/16 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 38 این حق در کجاست که ما میگوییم حقش نبود، زیاد بارش کردند. میگوییم این حرف حق است، این باطل است و... راستی اگر همه چیز با حق محاسبه میشود، حق خودش چگونه به دست میآید؟ ۱. آیا حق بر اساس هوس ما شکل میگیرد هرچه من خواستم همان حق است؟ ۲. آیا حق بر اساس فکر من و عقیده من مشخص میشود که عقیده هر کس محترم است؟ ۳. آیا حق در رابطه با دورههای تاریخی و شرایط اجتماعی نمودار میشود؟ ۴. آیا حق در رابطه با نظام حاکم بر جهان و هماهنگی با آن نظام مطرح میشود؟ این احتمالها کدامش معیار مشخص کننده حق است. اگر حق را با آدمها و با حرفها و عملها میتوان مشخص کرد، آیا میتوان گفت هرکس برای خودش حق دارد و مفهوم حق نسبی است یا آنکه باید یک معیار ثابت و عمومی و همه گیر رو بیاوریم. 3 20 اسما 1403/8/18 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 119 در روايت است كه شيطان مثل زنبورهايى كه از گوشتها مىكنند، همان قدر ذره ذره از ايمان تو كم مىكنند... 0 0 معصومه صدیقی 1403/6/21 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 155 در روايت است كه موسى مريض شد، دنبال درمان نرفت كه مىخواهم تو شفايم بدهى. به او گفتند كه آيا مىخواهى به خاطر توكل تو، اثر و خاصيتى را كه در داروها گذاشتهام باطل كنم. تو دارو را بخور، كه من تو را شفا دادهام، كه اين شيرهاى آب هر چه دارند از چشمههاست، از بىنهايت و از خودشان ندارند. 0 3
بریده کتابهای صراط محمدرضا زاهدی 1403/7/4 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 125 0 8 مریم شانظری 1403/1/8 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 131 0 7 فاطمه مهمان دوست 1403/8/6 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 137 0 4 فاطمه مهمان دوست 1403/8/6 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 129 0 2 عمو حسام 1403/6/23 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 1 خرابت مىكنند تا آباد شوى، ديوارهايت را مىريزند تا به وسعت برسى و اين است كه تو بايد خودت بخواهى و طلب كنى و اگر نخواهى و كردند، شكر كنى و يا لااقل صبر داشته باشى كه بارور شوى، نه آنكه جزع بزنى و فرياد، كه فرياد خريدارى ندارد و در زير اين گنبد كبود بازارى ندارد، كه دنيا با درد همراه است و با غم مخلوط و با رنج پيچيده. 0 5 مریم محسنیزاده 1403/9/16 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 21 اینها که میخواهند رویش داشته باشند و بر ساقهٔ خود بایستند، مجبورند که ریشه بدوانند و از اعماق سر برآورند و این عمق خلوت و ارزیابی و این حضور و محاسبه، اولین گام آنهایی است که میخواهند در سرزمین عمر خود، چیزی بسازند و بنایی را بالا ببرند. 0 1 آذر دخـت 1403/10/3 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 71 0 8 سیدحسین موسوی 1403/6/23 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 28 0 11 مریم شانظری 1403/1/7 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 122 0 3 مریم شانظری 1403/1/7 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 96 0 1 محمدرضا زاهدی 1403/6/31 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 94 0 6 انسیه ارشی 1402/4/25 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 149 ايمان، پس از فكر و عقل در انسان شكل مىگيرد و اعتصام، پس از بلا و عجز و اينها وسيلههايى هستند كه ما را مىرسانند و مركبهايى هستند كه در صراط پيش مىبرند. 0 9 سیدحسین موسوی 1403/6/23 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 25 0 6 محمدرضا زاهدی 1403/7/1 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 100 0 9 مریم محسنیزاده 1403/9/17 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 121 آدمهایی را میبینی که کوچکترین حادثه او را درهم میپیچد و زمین میزند. این وجود راه نیفتاده و خود را نیافته است، وگرنه کوچکترها او را زیرورو نمیکردند. 0 0 محمدرضا زاهدی 1403/7/1 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 101 0 9 فهیمه ناصری 1403/6/17 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 167 مرده از خودش حركتى ندارد، به اندازهاى كه بجنبانيش مىجنبد. 0 3 سیدعباس مدوِّن 1403/6/16 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 38 این حق در کجاست که ما میگوییم حقش نبود، زیاد بارش کردند. میگوییم این حرف حق است، این باطل است و... راستی اگر همه چیز با حق محاسبه میشود، حق خودش چگونه به دست میآید؟ ۱. آیا حق بر اساس هوس ما شکل میگیرد هرچه من خواستم همان حق است؟ ۲. آیا حق بر اساس فکر من و عقیده من مشخص میشود که عقیده هر کس محترم است؟ ۳. آیا حق در رابطه با دورههای تاریخی و شرایط اجتماعی نمودار میشود؟ ۴. آیا حق در رابطه با نظام حاکم بر جهان و هماهنگی با آن نظام مطرح میشود؟ این احتمالها کدامش معیار مشخص کننده حق است. اگر حق را با آدمها و با حرفها و عملها میتوان مشخص کرد، آیا میتوان گفت هرکس برای خودش حق دارد و مفهوم حق نسبی است یا آنکه باید یک معیار ثابت و عمومی و همه گیر رو بیاوریم. 3 20 اسما 1403/8/18 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 119 در روايت است كه شيطان مثل زنبورهايى كه از گوشتها مىكنند، همان قدر ذره ذره از ايمان تو كم مىكنند... 0 0 معصومه صدیقی 1403/6/21 صراط علی صفایی حائری 4.6 32 صفحۀ 155 در روايت است كه موسى مريض شد، دنبال درمان نرفت كه مىخواهم تو شفايم بدهى. به او گفتند كه آيا مىخواهى به خاطر توكل تو، اثر و خاصيتى را كه در داروها گذاشتهام باطل كنم. تو دارو را بخور، كه من تو را شفا دادهام، كه اين شيرهاى آب هر چه دارند از چشمههاست، از بىنهايت و از خودشان ندارند. 0 3