بریدههای کتاب دوست بازیافته غـزال🪴 1404/1/18 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 32 نکند با نشان دادن این که تا چه حد به دوستی او محتاجم، اشتباه بزرگی کرده باشم؟ 2 14 Raziyeh 1404/3/8 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 88 هانس عزیز من، تو از این آدمهای خاکی بیش از اندازه توقع داری. 3 52 علی 1402/3/28 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 1 فوریترین مسأله ما این بود که یاد بگیریم چگونه بهترین استفاده را از زندگی بکنیم، بیآنکه در پی کشف هدف زندگی - اگر واقعا هدفی داشت - باشیم، بیآنکه بخواهیم موقعیت بشر را در این کائنات ترسناک بیکرانه درک کنیم. 0 4 غـزال🪴 1404/1/18 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 54 این دنیای من بود؛ دنیایی که در آن خود را در امنیت مطلق حس میکردم و مطمئن بودم که تا ابد دوام خواهد داشت. 0 10 آناهیتا 1404/4/23 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 43 در پندار کودکانهی خود به این دوراهی رسیدم: یا خدایی وجود ندارد، یا الوهیتی وجود دارد که اگر بر همه چیز قادر باشد سنگدل است و اگر قادر نباشد به کاری نمیآید. 0 1 آناهیتا 1404/4/23 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 59 به نظر او، نازیسم چیزی بیش از یک بیماری پوستی در بدنی سالم نبود، و تنها راه علاج آن این بود که چند آمپول به بیمار بزنند، به او استراحت بدهند و بگذارند که طبیعت کار خودش را بکند. 0 1 آناهیتا 1404/4/23 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 104 «مرگ اعتماد ما به زندگی را از بین میبرد و به ما نشان میدهد که درنهایت در برابر فنایی که در انتظار ماست، همهچیز بیهوده است.» 0 1 فاطمـــه* دیروز دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 55 0 7 fatemehkiyani 1403/5/9 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 22 در نوشتن عبارت «دوستی که حاضر باشم جانم را فدایش کنم» دودل بودم.اما پس از گذشت سی سال هنوز معتقدم که گزافه نمیگفتم و به راستی حاضر بودم،حتی با خوشحالی، که به خاطر یک دوست بمیرم. 0 4 شیما شمسی 1402/11/25 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 35 حیاتی ترین مسأله ما این بود که یاد بگیریم چگونه بهترین استفاده را از زندگی بکنیم، بی آنکه در پی کشف هدف زندگی باشیم- البته اگر واقعا هدفی داشته باشد- بی آنکه بخواهیم موقعیت بشر را در این کائنات بیکرانه ی ترسناک درک کنیم. 0 24 غـزال🪴 1404/1/18 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 22 در نوشتن عبارت «دوستی که حاضر باشم جانم را فدایش کنم» دو دل بودم. اما پس از گذشت سی سال هنوز معتقدم که گزافه نمی گفتم و به راستی حاضر بودم، حتی با خوشحالی، که به خاطر یک دوست بمیرم. 0 23 fatemehkiyani 1403/5/9 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 84 میدانی که نمیخواهم دوستی تو را از دست بدهم...قبل از آشنایی با تو آدم تنهایی بودم و اگر تو طردم کنی از آن هم تنهاتر میشوم. 0 0 غـزال🪴 1404/1/19 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 84 قبل از آشنایی با تو آدم تنهایی بودم و اگر تو طردم کنی از آن هم تنهاتر میشوم. 0 9 fatemehkiyani 1403/5/9 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 32 نکند با نشان دادن اینکه تا چه حد به دوستی او محتاجم، اشتباه بزرگی کرده باشم؟ 0 0
بریدههای کتاب دوست بازیافته غـزال🪴 1404/1/18 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 32 نکند با نشان دادن این که تا چه حد به دوستی او محتاجم، اشتباه بزرگی کرده باشم؟ 2 14 Raziyeh 1404/3/8 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 88 هانس عزیز من، تو از این آدمهای خاکی بیش از اندازه توقع داری. 3 52 علی 1402/3/28 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 1 فوریترین مسأله ما این بود که یاد بگیریم چگونه بهترین استفاده را از زندگی بکنیم، بیآنکه در پی کشف هدف زندگی - اگر واقعا هدفی داشت - باشیم، بیآنکه بخواهیم موقعیت بشر را در این کائنات ترسناک بیکرانه درک کنیم. 0 4 غـزال🪴 1404/1/18 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 54 این دنیای من بود؛ دنیایی که در آن خود را در امنیت مطلق حس میکردم و مطمئن بودم که تا ابد دوام خواهد داشت. 0 10 آناهیتا 1404/4/23 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 43 در پندار کودکانهی خود به این دوراهی رسیدم: یا خدایی وجود ندارد، یا الوهیتی وجود دارد که اگر بر همه چیز قادر باشد سنگدل است و اگر قادر نباشد به کاری نمیآید. 0 1 آناهیتا 1404/4/23 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 59 به نظر او، نازیسم چیزی بیش از یک بیماری پوستی در بدنی سالم نبود، و تنها راه علاج آن این بود که چند آمپول به بیمار بزنند، به او استراحت بدهند و بگذارند که طبیعت کار خودش را بکند. 0 1 آناهیتا 1404/4/23 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 104 «مرگ اعتماد ما به زندگی را از بین میبرد و به ما نشان میدهد که درنهایت در برابر فنایی که در انتظار ماست، همهچیز بیهوده است.» 0 1 فاطمـــه* دیروز دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 55 0 7 fatemehkiyani 1403/5/9 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 22 در نوشتن عبارت «دوستی که حاضر باشم جانم را فدایش کنم» دودل بودم.اما پس از گذشت سی سال هنوز معتقدم که گزافه نمیگفتم و به راستی حاضر بودم،حتی با خوشحالی، که به خاطر یک دوست بمیرم. 0 4 شیما شمسی 1402/11/25 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 35 حیاتی ترین مسأله ما این بود که یاد بگیریم چگونه بهترین استفاده را از زندگی بکنیم، بی آنکه در پی کشف هدف زندگی باشیم- البته اگر واقعا هدفی داشته باشد- بی آنکه بخواهیم موقعیت بشر را در این کائنات بیکرانه ی ترسناک درک کنیم. 0 24 غـزال🪴 1404/1/18 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 22 در نوشتن عبارت «دوستی که حاضر باشم جانم را فدایش کنم» دو دل بودم. اما پس از گذشت سی سال هنوز معتقدم که گزافه نمی گفتم و به راستی حاضر بودم، حتی با خوشحالی، که به خاطر یک دوست بمیرم. 0 23 fatemehkiyani 1403/5/9 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 84 میدانی که نمیخواهم دوستی تو را از دست بدهم...قبل از آشنایی با تو آدم تنهایی بودم و اگر تو طردم کنی از آن هم تنهاتر میشوم. 0 0 غـزال🪴 1404/1/19 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 84 قبل از آشنایی با تو آدم تنهایی بودم و اگر تو طردم کنی از آن هم تنهاتر میشوم. 0 9 fatemehkiyani 1403/5/9 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 63 صفحۀ 32 نکند با نشان دادن اینکه تا چه حد به دوستی او محتاجم، اشتباه بزرگی کرده باشم؟ 0 0