بریده‌های کتاب دسته چهارم

تو باید بر چیز هایی که می تونند تو را بکشن تمرکز کنی تا راه هایی برای زنده موندن پیدا کنی.

درمانگران نادر هستند ، اما زخمی ها نادر نیستند.

بهتره بفهمی هیچوقت به کُشتن عادت نمی کنی،ولی گاهی لازمه.

دین میپرسد:«مداخله کردی؟» «چیکار کردم؟» زیدن یک لنگه ابروی سیاهش را بالا می اندازد.«دیدم با اینکه زخمیه،دل و جرئتش بیشتره‌.فکر کردم همون قدر که شجاعه بی کله هم هست و با این حال تحسینش کردم.تو به این کارها میگی مداخله؟»

روز سربازگیری از همه روزهای دیگر مرگ بارتر است. شاید برای همین است که طلوع آفتاب امروز صبح خیلی زیباست؛ چون میدانم شاید آخرین طلوعی باشد که میبینم.

یه نسل متن رو تحریف می‌کنه .یه نسل تصمیم میگیره همون متن رو آموزش بده و نسل بعد که پا به عرصه می ذاره . دروغ تبدیل میشه به حقیقت

می‌دانم که بدون او زنده‌ام که بمانم، نمی‌توانم زندگی کنم.

تو مهربان تر هم هستی ، این رو فراموش نکن.

سگ وحشی که گوشه ای گیر بیفتد،محکم تر گاز می گیرد.

یه نسل متن رو تحریف می کنه، یه نسل تصمیم میگیره همون متن رو آموزش بده و نسل بعد که پا به عرصه میزاره، دروغ تبدیل می شه به حقیقت.

راه درست، تنها راه نیست.

آخر رسیدن بهتر از مردن است.

« حرف حق تلخه و دروغ شیرین. »

باید اول آدم‌ها رو شناخت تا فهمید چطور می‌شه نابودشون کرد.