بریده‌ای از کتاب دسته چهارم اثر ربکا یاروس

ضحـی ؛

ضحـی ؛

1403/9/22

بریدۀ کتاب

صفحۀ 266

دین میپرسد:«مداخله کردی؟» «چیکار کردم؟» زیدن یک لنگه ابروی سیاهش را بالا می اندازد.«دیدم با اینکه زخمیه،دل و جرئتش بیشتره‌.فکر کردم همون قدر که شجاعه بی کله هم هست و با این حال تحسینش کردم.تو به این کارها میگی مداخله؟»

دین میپرسد:«مداخله کردی؟» «چیکار کردم؟» زیدن یک لنگه ابروی سیاهش را بالا می اندازد.«دیدم با اینکه زخمیه،دل و جرئتش بیشتره‌.فکر کردم همون قدر که شجاعه بی کله هم هست و با این حال تحسینش کردم.تو به این کارها میگی مداخله؟»

75

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.