با تموم عیب و نقص هایی که نظر من قراره داشته باشه بازم مستحق این هست بیانش کنم؛بنابر اینن،اولین نظرم رو راجب یه کتاب تقدیم میکنم به لیلیان،بانوی هشتاد و پنج ساله ی کاملا راستگو،خصوصا راجب سنش.صادقانه،بخشی از خلاصه ی جلد کتاب و یادداشت نویسنده میتونه توصیف کلی باشه:مسیر مثل یه پیاده روی پیش بینی نشده ست و یه عشق صادقانه،نسبت به زندگی شهریه.دختری که مثل عمه ش،به نیویورک نقل مکان میکنه و تبدیل به چیزی میشه که اکثرا در حال حاضر هیچکس ازش خبر نداره:یه تبلیغات نویس.لیلیان به سادگی خودش رو در دو کلمه توصیف میکنه:زنانه،اما قاطع.کسی که پاهاش در ساعات زیادی از عمرش به هدف پیاده روی قدم برداشت،زمان زیادی در اوج،شعر و تبلیغات نوشت و توی فضای رقابت های کاری به بهترینِ نه تنها خودش،بلکه همه تبدیل شد.کتاب ساده ست،مثل پیاده روی.مثل پرنده هایی که بغبغو،کثیف کاری و زاد و ولد میکنن،مثل شلوغی خیابون ها تو وقت ناهار کارمندا،مثل اسم های زیاد پسر لیلیان،جیان،جانی،جینیانو..،و مثل لیلیان،زنی قوی،زنی شوخ طبع،زنی تبلیغات نویس،زنی مادر و یک همسر سابق،و زنی عاشق پیاده روی.تفاوت فرهنگ ها چیز سرگرم کننده ایه،تبلیغات و شعر های لیلیان زمین تا آسمون با شعر هایی که تا به حال خوندیم فرق داره ولی بهرحال دوست داشتنیه.
اگه عاشق اینین که هیچ اتفاق خاصی رو تجربه نکنین،صرفا روایت یه زندگی معمولی رو بشنوین،میتونین به لیلیان پونزده ساله اعتماد کنین.هرچند،در واقع شونزده سالشه.