بریده‌های کتاب سفر پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

هیچی تحت کنترل ما نیست، واقعا نیست. فقط اعتماد دارم که زندگی ما رو به جایی که باید باشیم می رسونه.

(( من متوجه شدم همیشه یک موقعیت نیست که باعث ناراحتی من می‌شه، بلکه دید من به اون موقعیته که باعث ناراحتیم می‌شه. هر چی کمتر سعی کنم دنیا رو کنترل کنم، آزادترم تا پیش‌رفتن رو با تمام شگفتی‌های رام نشدنیش تماشا کنم. ))

انگار هرچی بیشتر مشتم رو باز کنم، دنیا چیزهای بیشتری توش می ذاره.

این یه دنیای جدیده، جایی که هیچ وقت نبودیم و جایی که هیچ وقت نمی تونیم ازش برگردیم.(به نظرم منظور زمان حاله، زندگی اکنون)

مشکلات نباید سد راه ما شوند.طبیعت از این راه به ما می‌گوید که نیاز داریم مسیر متفاوتی را جست و جو کنیم.

اژدها گفت: میدونی این بهترین وسایل چایه که تا الان داشتم. پاندا پرسید : چطور؟ چون چیزیه که در حال حاضر دارمش.

«تغییر، حتی اگه ندونی نتیجه‌ش چی میشه، بهتر از حرکت‌ نکردنه» «هر چیزی که برای سفر لازم داری، همین الان هم درونته» «ترس مانع مردن نمیشه؛ ولی می‌تونه مانع زندگی‌کردن بشه» «جایی که بودی نباید تعیین‌کننده جایی باشه که می‌ری» چهار برید از چهار قسمت کتاب

ترس مانع مردن نمی‌شه.ولی میتونه مانع زندگی کردن بشه."

من فهمیدم که همیشه این موقعیت نیست که باعث ناراحتی من می شه، بلکه طرز فکرم در مورد اونه که منو ناراحت میکنه.

پاندای بزرگ گفت: ((جالبه که وقتی با دید تازه به چیزهای ساده نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که می‌تونن بیشترین شادی رو به ارمغان بیارن.))

پاندای بزرگ گفت: ((این کلک یه‌کم شبیه ماست. جایی که بوده نباید تعیین کننده‌ی جایی باشه که می‌ره.))

همه ی ما درونمون خرد داریم، اما خرد یه ندای خیلی آروم و ملایمه، بنابراین شاید برای شنیدنش باید خیلی خاموش باشی.

اگه ایجاد تغییر آسون بود، احتمالا اون موقع دیگه خیلی کار مهمی نبود.