بریده کتابهای قاتلان بدون چهره سیده هدی پورمانی 1403/4/2 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 31 والاندر از جايش بلند شد و به راهرو رفت. فكر كرد هميشه همين طور است. كاغذها هرگز به جايى كه بايد بروند، نمىروند. هرچند كه بيشتر كارها در اداره پليس با كامپيوتر انجام مىگرفت، بااين حال اسناد مهم هنوز هم مثل سابق به نشانيهاى عوضى برده مىشد. 0 5 سیده هدی پورمانی 1403/4/2 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 1 وقتی از خواب بیدار شد به رویایی فکر می کرد که دیده بود، اما آن قسمت از خوابش را که به نظرش مهم می رسید، هر کاری کرد نتوانست بازسازی کند. خیلی سعی کرد به خاطر بیاورد، ولی خواب مانند سوراخی تاریک بود، چاهی که نشان نمی داد داخلش چیست. با خود فکر کرد: خواب گاوهای نر را هم که ندیده ام، و الّا الآن مثل تب کرده ها خیس عرق بودم. امشب گاوها مرا راحت گذاشته بودند. 0 2 سیده هدی پورمانی 1403/4/4 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 151 ولى چند دقيقه تنهايى، چيز ديگرى بود. نشان مىداد كه آرامش درونى در آن نهفته است و باعث مىشود به چيزى فكر نكند. فقط گوش دادن به صداى دريا و بىحركت نشستن. 0 2 سیده هدی پورمانی 1403/4/2 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 65 انگيزه. اگر پول انگيزه نباشد و يا شايعهاى در مورد پنهان كردن پول نباشد ديگر چه چيزى مىتواند باشد؟ يا آن حلقه طناب گرهدار؟ قاتل هم بايد مثل من فكر كرده باشد. در اين قتل دوگانه يا بايد پاى انتقامجويى در بين باشد و يا نفرت و يا شايد هم هردو. 0 3 سیده هدی پورمانی 1403/4/6 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 301 هر گاه والاندر به آپارتمانى بيگانه وارد مىشد، آنجا مانند كتابى به نظرش مىرسيد كه تازه به دستش رسيده است. مبلمان و عكسها و بوى آنجا تيتر آن كتاب بودند. ولى در اين آپارتمان بويى به مشام نمىرسيد. مثل اينكه در اين خانه كسى زندگى نمىكرد. 0 1 سیده هدی پورمانی 1403/4/2 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 34 او چگونه به قتل رسيده است؟ ــ به فجيعترين طرز ممكن. ــ اين مىتواند پُر معنا باشد! 0 2 سیده هدی پورمانی 1403/4/6 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 337 معنىِ عدالت اين نيست كه افرادى كه مرتكب جنايت شدهاند، مجازات شدند. مهم اين است كه ما در مقابل آنها تسليم نشدهايم. 0 4 سیده هدی پورمانی 1403/4/4 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 152 والاندر فكر كرد او تابه حال چند بار اين منظره را نقاشى كرده است؟ يك حساب سريع و سرانگشتى به او عدد هفتهزار را نشان مىداد. هفتهزار بار غروب خورشيد. 0 19 سیده هدی پورمانی 1403/4/4 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 134 ريدبرگ: دخترى كه من با او صحبت كردم، همان كه از كانادا آمده است، همراهش مردى بود. يك پليس بريتانيايى. او از من پرسيد چرا ما اسلحه حمل نمىكنيم. والاندر گفت : شايد چند سال ديگر لازم بشود. 0 2 سیده هدی پورمانی 1403/4/4 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 151 سنگها او را به تنها بودن و آرامش درونى دعوت مىكردند. روى يكى از سنگها نشست و به دريا نگاه كرد. او هيچ وقت حالتى فيلسوفانه نداشت؛ هيچ گاه احساس نكرده بود مىخواهد درون خودش برود. 0 3 سیده هدی پورمانی 1403/4/6 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 304 من به خدا اعتقاد دارم. من به انتقام خداوندى اعتقاد دارم. 0 0 سیده هدی پورمانی 1403/4/2 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 34 از خودش پرسيد، راستى علت اينكه از هردو نفر پليس يكى زنش را طلاق داده، چيست؟ علت اينكه زنهاى آنها، آنها را ترك مىكنند چيست؟ زمانى يك رمان پليسىِ خارجى را خوانده بود و حالا يادش آمد كه در آن رمان هم پليسها معمولا از همسران خود جدا شده بودند. آسمان همه جا همين رنگ است. 0 2 سیده هدی پورمانی 1403/4/3 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 106 شخصى از اهالى تلفن كرده و اطلاع داده است كه اين دست انتقامجويانه خدا بوده است كه شمشير خودش را بر روى آنها كشيده است. 0 0
بریده کتابهای قاتلان بدون چهره سیده هدی پورمانی 1403/4/2 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 31 والاندر از جايش بلند شد و به راهرو رفت. فكر كرد هميشه همين طور است. كاغذها هرگز به جايى كه بايد بروند، نمىروند. هرچند كه بيشتر كارها در اداره پليس با كامپيوتر انجام مىگرفت، بااين حال اسناد مهم هنوز هم مثل سابق به نشانيهاى عوضى برده مىشد. 0 5 سیده هدی پورمانی 1403/4/2 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 1 وقتی از خواب بیدار شد به رویایی فکر می کرد که دیده بود، اما آن قسمت از خوابش را که به نظرش مهم می رسید، هر کاری کرد نتوانست بازسازی کند. خیلی سعی کرد به خاطر بیاورد، ولی خواب مانند سوراخی تاریک بود، چاهی که نشان نمی داد داخلش چیست. با خود فکر کرد: خواب گاوهای نر را هم که ندیده ام، و الّا الآن مثل تب کرده ها خیس عرق بودم. امشب گاوها مرا راحت گذاشته بودند. 0 2 سیده هدی پورمانی 1403/4/4 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 151 ولى چند دقيقه تنهايى، چيز ديگرى بود. نشان مىداد كه آرامش درونى در آن نهفته است و باعث مىشود به چيزى فكر نكند. فقط گوش دادن به صداى دريا و بىحركت نشستن. 0 2 سیده هدی پورمانی 1403/4/2 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 65 انگيزه. اگر پول انگيزه نباشد و يا شايعهاى در مورد پنهان كردن پول نباشد ديگر چه چيزى مىتواند باشد؟ يا آن حلقه طناب گرهدار؟ قاتل هم بايد مثل من فكر كرده باشد. در اين قتل دوگانه يا بايد پاى انتقامجويى در بين باشد و يا نفرت و يا شايد هم هردو. 0 3 سیده هدی پورمانی 1403/4/6 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 301 هر گاه والاندر به آپارتمانى بيگانه وارد مىشد، آنجا مانند كتابى به نظرش مىرسيد كه تازه به دستش رسيده است. مبلمان و عكسها و بوى آنجا تيتر آن كتاب بودند. ولى در اين آپارتمان بويى به مشام نمىرسيد. مثل اينكه در اين خانه كسى زندگى نمىكرد. 0 1 سیده هدی پورمانی 1403/4/2 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 34 او چگونه به قتل رسيده است؟ ــ به فجيعترين طرز ممكن. ــ اين مىتواند پُر معنا باشد! 0 2 سیده هدی پورمانی 1403/4/6 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 337 معنىِ عدالت اين نيست كه افرادى كه مرتكب جنايت شدهاند، مجازات شدند. مهم اين است كه ما در مقابل آنها تسليم نشدهايم. 0 4 سیده هدی پورمانی 1403/4/4 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 152 والاندر فكر كرد او تابه حال چند بار اين منظره را نقاشى كرده است؟ يك حساب سريع و سرانگشتى به او عدد هفتهزار را نشان مىداد. هفتهزار بار غروب خورشيد. 0 19 سیده هدی پورمانی 1403/4/4 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 134 ريدبرگ: دخترى كه من با او صحبت كردم، همان كه از كانادا آمده است، همراهش مردى بود. يك پليس بريتانيايى. او از من پرسيد چرا ما اسلحه حمل نمىكنيم. والاندر گفت : شايد چند سال ديگر لازم بشود. 0 2 سیده هدی پورمانی 1403/4/4 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 151 سنگها او را به تنها بودن و آرامش درونى دعوت مىكردند. روى يكى از سنگها نشست و به دريا نگاه كرد. او هيچ وقت حالتى فيلسوفانه نداشت؛ هيچ گاه احساس نكرده بود مىخواهد درون خودش برود. 0 3 سیده هدی پورمانی 1403/4/6 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 304 من به خدا اعتقاد دارم. من به انتقام خداوندى اعتقاد دارم. 0 0 سیده هدی پورمانی 1403/4/2 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 34 از خودش پرسيد، راستى علت اينكه از هردو نفر پليس يكى زنش را طلاق داده، چيست؟ علت اينكه زنهاى آنها، آنها را ترك مىكنند چيست؟ زمانى يك رمان پليسىِ خارجى را خوانده بود و حالا يادش آمد كه در آن رمان هم پليسها معمولا از همسران خود جدا شده بودند. آسمان همه جا همين رنگ است. 0 2 سیده هدی پورمانی 1403/4/3 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 صفحۀ 106 شخصى از اهالى تلفن كرده و اطلاع داده است كه اين دست انتقامجويانه خدا بوده است كه شمشير خودش را بر روى آنها كشيده است. 0 0