بریدههای کتاب نام من سرخ روشنا 1402/4/27 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 130 چنان نگاهم میکرد که دلم برایش سوخت. از من خواست نامهای را که به من داده هرچه زودتر به دست شکوره برسانم. تمامی ابلهان تصور میکنند عشقشان در وضعیتی است که عجلهی خاصی را ایجاب میکند و برای همین شدت عشقشان را بروز میدهند و با این کار سلاحی قوی به دست معشوق میدهند. معشوق هم اگر زیرک باشد، جوابش را دیر به دیر میدهد. با این وصف، شتاب باعث تاخیر در امور عشقی میشود. 0 7 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 274 یه نقاش واقعی نقاشی رو از روی صدای قلبش و از روی وجدانش میکشه و حرفهایی رو که دشمنها و حسودها و ابلههای کوچه و بازار در مورد کارش میگن اصلاً براش مهم نیست 0 0 روشنا 1402/4/27 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 126 این پسرک چیزی نمیداند.اما من که نقاش پیر و کوری هستم، میدانم که خداوند دنیا را آنگونه میآفریند که خوشایند پسرک هفت سالهی عاقلی باشد. چرا که خداوند ابتدا دنیا را خلق کرد تا خود دیده شود. بعد کلمات را آفرید تا دیدههایمان را با یکدیگر سهیم شویم. اما ما از این کلمات حکایاتی ساختیم و تصور کردیم نقاشی را برای خدمت به این حکایات میکشند. 0 12 روشنا 1402/4/24 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 83 روزی استاد نقاشِ فرانسوی بزرگی با استاد نقاش بزرگ دیگری، در دشتهای فرانسه قدم میزدند و دربارهی استادی و مهارت صحبت میکردند. جنگلی در برابرشان سبز میشود. یکی از آنها که از دیگری سرتر بوده به او میگوید: -مکتب جدید نقاشی چنین حکم میکند که اگر درختی از این جنگل را نقاشی کردی و کسی آن را دید و کنجکاو شد، میان این جنگل، درخت نقاشیشده را از دیگر درختها بازنشناسد. من حقیر، که بیش از نقش درخت نیستم، خدا را شکر میکنم که با چنین فکری نقاشی نشدهام. از این نمیترسم که اگر طبق مکتب فرانسه نقاشی میشدم، تمام سگهای استانبول مرا واقعی پنداشته و رویم میشاشیدند، *بلکه دلم میخواهد به جای خود درخت، معنای درخت باشم.* 0 0 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 130 باید یه چیزی از بین بره تا یه چیزی به وجود بیاد که اگه این زندگی و مرگ نبود انسان هیچ وقت متوجه چیزی به اسم زمان نمیشد و در این صورت دنیا پر میشد از قصهها و نقاشیهای تکراری. 0 0 روشنا 1402/4/24 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 30 گویا در دیار کافران فرنگ، هر سگی صاحبی دارد. گردن سگهای بیچاره را، مثل بردههای ذلیل، زنجیر کرده و در خیابانها جدا از هم، خرکش میگردانند. بعد فلکزدهها را بهزور داخل خانههایشان برده و حتی در بسترشان هم راه میدهند. هیچ سگی نمیتواند با سگ دیگر همقدم شود، چه برسد به ماچ و معاشقه. تنها کاری که از دست این اسیران فلکزده برمیآید، این است که وقتی در کوچه و خیابان به یکدیگر برمیخورند، دورادور با چشمانی غمآلود، نگاههای خماری به یکدیگر بیندازند. اسیر کردن حیوانات برای رفع تنهایی و لذت خودمون از خودخواهانهترین کارهای انسانهاست. نمیتونم بگم دیدن هرباره حیواناتی که "قلاده" گردنشونه و درحالی که تقلا میکنن آزادانه به اطراف برن، توسط صاحباشون کشیده میشن؛ چهقدر حالم رو بد میکنه... و نمیدونم چهطور اون فرد ادعا میکنه اون حیوان رو دوست داره... 0 0 sara 1402/7/24 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 149 عشقه که آدم ها رو ابله میکنه یا فقط ابله ها عاشق میشن؟ 0 39 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 636 وقتی یکی کنارمون گریه میکنه ما هم آروم آروم یاد دردهای خودمان میافتیم و چشمهامون خیس میشه 0 1 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 145 خدا دنیا را همون طوری خلق کرده که یه بچه ۷ ساله میبینه خدا دنیا رو به این دلیل خلق کرد که دیده بشه بعدشم کلمات رو به ما یاد داد تا ما بتونیم در مورد اون چه میبینیم با همدیگه حرف بزنیم و اونا رو برای همدیگه توضیح بدیم اما ما با این کلمات قصهها ساختیم و برای توضیح دادن قصهها اونها رو مصور کردیم نقاشی کردن از روی خاطراتی که خدا به ما داده در حکم دیدن دنیا به همون شکلیه که خدا میخواد ببینیم 0 0 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 28 اینا هم که هیچ کدومشون مسلمون نیستن که ،جنسهایی که میفروشن اصل نیست که هیچ ،خود سکههاشون هم تقلبیه ،تازه میگفت یه عده هم که کارشون می گساری و افیونکشی و از این قماشه خودشون رو قلدر میخونن و تو کافهها تا خود صبح میشینن و با رقص و موسیقی و آواز یه ادا اطواری در میآورند و بعدش هم با پرروی کامل میگن که مسلمون واقعی ما هستیم 0 1 ز.مسعودی 1403/3/13 نام من، سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 184 اگر فرصتی دست بدهد حاضریم برای کارهای کثیفی که به خاطر منافع پستمان انجام میدهیم، احساسات شهوتناکی که در آتش آنها میسوزیم و عشقی که قلبمان را میشکند، هدف والاتری بیابیم. 0 2 روشنا 1402/4/24 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 90 من مسافری از شرق هستم، سرزمین جنگ قشونها، سرزمینی که شاهزادگان آن به جان هم افتادهاند و به ویرانی و غارت شهرها نشستهاند، سرزمینی که سخن از جنگ و صلح، کار هرروزه است و قرنهاست که بهترین شعرها را میسرایند و بهترین نقشها و تصویرها را میزنند. 0 0 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 137 هرکی تو زندگیش از هنر فاصله بگیره مهلت زندگیش تموم شده و میمیره 0 0 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 613 میشه دنیا رو با همه حقیقتش جدی نگرفت میشه غرق خیالات شد و به پس و پیش دنیا هم اهمیت نداد .حتی میشه به خیالات رنگ واقعیت داد و با اونا زندگی کرد. برای همین از خیلی وقت پیش دیگه هیچی رو جدی نمیگیرم که اینجوری نترس از آینده داری نه حسرتی برای گذشته . 0 0 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 61 تا تو دلتون چهره عزیزی رو داشته باشین هنوز دنیا مال شماست 0 0
بریدههای کتاب نام من سرخ روشنا 1402/4/27 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 130 چنان نگاهم میکرد که دلم برایش سوخت. از من خواست نامهای را که به من داده هرچه زودتر به دست شکوره برسانم. تمامی ابلهان تصور میکنند عشقشان در وضعیتی است که عجلهی خاصی را ایجاب میکند و برای همین شدت عشقشان را بروز میدهند و با این کار سلاحی قوی به دست معشوق میدهند. معشوق هم اگر زیرک باشد، جوابش را دیر به دیر میدهد. با این وصف، شتاب باعث تاخیر در امور عشقی میشود. 0 7 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 274 یه نقاش واقعی نقاشی رو از روی صدای قلبش و از روی وجدانش میکشه و حرفهایی رو که دشمنها و حسودها و ابلههای کوچه و بازار در مورد کارش میگن اصلاً براش مهم نیست 0 0 روشنا 1402/4/27 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 126 این پسرک چیزی نمیداند.اما من که نقاش پیر و کوری هستم، میدانم که خداوند دنیا را آنگونه میآفریند که خوشایند پسرک هفت سالهی عاقلی باشد. چرا که خداوند ابتدا دنیا را خلق کرد تا خود دیده شود. بعد کلمات را آفرید تا دیدههایمان را با یکدیگر سهیم شویم. اما ما از این کلمات حکایاتی ساختیم و تصور کردیم نقاشی را برای خدمت به این حکایات میکشند. 0 12 روشنا 1402/4/24 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 83 روزی استاد نقاشِ فرانسوی بزرگی با استاد نقاش بزرگ دیگری، در دشتهای فرانسه قدم میزدند و دربارهی استادی و مهارت صحبت میکردند. جنگلی در برابرشان سبز میشود. یکی از آنها که از دیگری سرتر بوده به او میگوید: -مکتب جدید نقاشی چنین حکم میکند که اگر درختی از این جنگل را نقاشی کردی و کسی آن را دید و کنجکاو شد، میان این جنگل، درخت نقاشیشده را از دیگر درختها بازنشناسد. من حقیر، که بیش از نقش درخت نیستم، خدا را شکر میکنم که با چنین فکری نقاشی نشدهام. از این نمیترسم که اگر طبق مکتب فرانسه نقاشی میشدم، تمام سگهای استانبول مرا واقعی پنداشته و رویم میشاشیدند، *بلکه دلم میخواهد به جای خود درخت، معنای درخت باشم.* 0 0 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 130 باید یه چیزی از بین بره تا یه چیزی به وجود بیاد که اگه این زندگی و مرگ نبود انسان هیچ وقت متوجه چیزی به اسم زمان نمیشد و در این صورت دنیا پر میشد از قصهها و نقاشیهای تکراری. 0 0 روشنا 1402/4/24 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 30 گویا در دیار کافران فرنگ، هر سگی صاحبی دارد. گردن سگهای بیچاره را، مثل بردههای ذلیل، زنجیر کرده و در خیابانها جدا از هم، خرکش میگردانند. بعد فلکزدهها را بهزور داخل خانههایشان برده و حتی در بسترشان هم راه میدهند. هیچ سگی نمیتواند با سگ دیگر همقدم شود، چه برسد به ماچ و معاشقه. تنها کاری که از دست این اسیران فلکزده برمیآید، این است که وقتی در کوچه و خیابان به یکدیگر برمیخورند، دورادور با چشمانی غمآلود، نگاههای خماری به یکدیگر بیندازند. اسیر کردن حیوانات برای رفع تنهایی و لذت خودمون از خودخواهانهترین کارهای انسانهاست. نمیتونم بگم دیدن هرباره حیواناتی که "قلاده" گردنشونه و درحالی که تقلا میکنن آزادانه به اطراف برن، توسط صاحباشون کشیده میشن؛ چهقدر حالم رو بد میکنه... و نمیدونم چهطور اون فرد ادعا میکنه اون حیوان رو دوست داره... 0 0 sara 1402/7/24 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 149 عشقه که آدم ها رو ابله میکنه یا فقط ابله ها عاشق میشن؟ 0 39 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 636 وقتی یکی کنارمون گریه میکنه ما هم آروم آروم یاد دردهای خودمان میافتیم و چشمهامون خیس میشه 0 1 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 145 خدا دنیا را همون طوری خلق کرده که یه بچه ۷ ساله میبینه خدا دنیا رو به این دلیل خلق کرد که دیده بشه بعدشم کلمات رو به ما یاد داد تا ما بتونیم در مورد اون چه میبینیم با همدیگه حرف بزنیم و اونا رو برای همدیگه توضیح بدیم اما ما با این کلمات قصهها ساختیم و برای توضیح دادن قصهها اونها رو مصور کردیم نقاشی کردن از روی خاطراتی که خدا به ما داده در حکم دیدن دنیا به همون شکلیه که خدا میخواد ببینیم 0 0 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 28 اینا هم که هیچ کدومشون مسلمون نیستن که ،جنسهایی که میفروشن اصل نیست که هیچ ،خود سکههاشون هم تقلبیه ،تازه میگفت یه عده هم که کارشون می گساری و افیونکشی و از این قماشه خودشون رو قلدر میخونن و تو کافهها تا خود صبح میشینن و با رقص و موسیقی و آواز یه ادا اطواری در میآورند و بعدش هم با پرروی کامل میگن که مسلمون واقعی ما هستیم 0 1 ز.مسعودی 1403/3/13 نام من، سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 184 اگر فرصتی دست بدهد حاضریم برای کارهای کثیفی که به خاطر منافع پستمان انجام میدهیم، احساسات شهوتناکی که در آتش آنها میسوزیم و عشقی که قلبمان را میشکند، هدف والاتری بیابیم. 0 2 روشنا 1402/4/24 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 90 من مسافری از شرق هستم، سرزمین جنگ قشونها، سرزمینی که شاهزادگان آن به جان هم افتادهاند و به ویرانی و غارت شهرها نشستهاند، سرزمینی که سخن از جنگ و صلح، کار هرروزه است و قرنهاست که بهترین شعرها را میسرایند و بهترین نقشها و تصویرها را میزنند. 0 0 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 137 هرکی تو زندگیش از هنر فاصله بگیره مهلت زندگیش تموم شده و میمیره 0 0 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 613 میشه دنیا رو با همه حقیقتش جدی نگرفت میشه غرق خیالات شد و به پس و پیش دنیا هم اهمیت نداد .حتی میشه به خیالات رنگ واقعیت داد و با اونا زندگی کرد. برای همین از خیلی وقت پیش دیگه هیچی رو جدی نمیگیرم که اینجوری نترس از آینده داری نه حسرتی برای گذشته . 0 0 hanieh 1403/2/29 نام من سرخ اورهان پاموک 4.0 21 صفحۀ 61 تا تو دلتون چهره عزیزی رو داشته باشین هنوز دنیا مال شماست 0 0