بریدههای کتاب رودین فهیمه . مؤذن 1403/3/3 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 133 کسی که با احساس ش زیسته است از شبح روزهایی که باز نمی گردند به اضطراب می افتد و دیگر هیچ چیز شیفته اش نمی کند. بار خاطرات و پشیمانی می آزاردش . 0 15 فهیمه . مؤذن 1403/3/3 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 130 .سعی کنید تا آخر عمرتان هم به ندای قلبی خود جواب مثبت بدهید. نه از عقل خود و نه از عقل دیگران هرگز تبعیت نکنید . باور کنید هر چه حلقه ای که زندگی در آن جریان دارد ساده تر و تنگتر باشد بهتر است. موضوع این نیست که انسان در زندگی مدام در جست و جوی جنبه های تازه باشد، بلکه همه ی تغییرات زندگی باید به موقع انجام شود. " خوشا به حال کسی که در جوانی جوانی کرده است . " 0 25 باران بهاری 1403/6/13 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 40 0 1 فهیمه . مؤذن 1403/3/3 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 132 0 11 باران بهاری 1403/6/13 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 40 0 1 فهیمه . مؤذن 1403/2/24 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 42 انسان بدون عزت نفس بسیار حقیر است، عزت نفس مثل اهرم ارشمیدس است که با آن میتوان دنیا را از جایش تکان داد ، ولی در عین حال تنها آن کسی لایق نام انسان است که عزت نفس خود را مهار کند؛ همان طوری که راکب بر مرکوب خود غلبه دارد . کسی که فردیت خود را فدای منافع اجتماع کند.... خودخواهی انتحار است. کسی که صرفاً خودش را دوست دارد مثل تک درخت بی ثمری خشک می شود، ولی عزت نفس مانند تمایل پرشور به تکامل، سرچشمه ی همه ی کارهای عظیم است... بله! انسان برای این که حق ابراز وجود داشته باشد باید خودخواهی فردی لجوجانه ی خود را خرد کند! 0 15 باران بهاری 1403/6/13 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 37 0 0 اِل.کُردی 💫🦋 1403/5/18 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 133 2 23 مهران م 1403/3/18 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 188 پیگاسوف با لحن شمرده ای گفت: الکساندرا پاوولونا خدمتتان عرض کنم هیچ چیز ممکن نیست بدتر و زننده تر از سعادتی باشد که دیر نصیب آدم میشود.لذتی که ندارد هیچ،بعلاوه حق با ارزش بدگویی و لعنت کردن سرنوشت را از شما سلب میکند. 0 11 فهیمه . مؤذن 1403/2/24 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 5 وطن بدون هر یک از ما هم ممکن است باشد، ولی هیچ یک از ما بدون آن نمی توانیم باشیم. وای بر کسی که جز این فکر میکند و دو چندان وای بر کسی که حقیقتاً بدون آن زندگی میکند! جهان و طنی حرف پوچی است، شخص بی وطن صفر است ، پایین تر از صفر . خارج از چارچوب ملیت هیچ چیز وجود ندارد؛ نه هنر، نه حقیقت و نه زندگی. 2 9 باران بهاری 1403/6/13 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 34 گناه است که مردم از فکر کردن بیم داشته باشند و به آن معتقد نباشند. 0 0 باران بهاری 1403/6/13 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 45 0 1 اِل.کُردی 💫🦋 1403/5/12 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 2 1 9 فهیمه . مؤذن 1403/2/29 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 71 0 5 باران بهاری 1403/6/15 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 54 0 6 فهیمه . مؤذن 1403/2/24 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 45 به یاد یک افسانه ی اسکاندیناویایی افتادم؛ پادشاهی با سپاهیان خود در دخمه ای تاریک و دراز گرد آتش نشسته بودند . شبی زمستانی بود پرنده ی کوچکی ناگهان از دریچه ای وارد شد و از دریچه ی دیگری بیرون رفت . پادشاه گفت حکایت این پرنده حکایت انسان در دنیاست؛ از ظلمت آمده و به ظلمت هم پرواز میکند و در این میان مدت کمی در گرما و روشنایی می ماند.... پیرترین سپاهی گفت : " سلطان، پرنده در ظلمت هم گم نمیشود و آشیانه ی خود را پیدا میکند..." درست است که زندگی ما زودگذر و ناچیز است ، ولی تمام کارهای بزرگ به دست مردم و در همین زندگی گذرا صورت می گیرد. پی بردن به این که انسان آلتی در دست نیروهای آسمانی است باید جایگزین تمام شادیهای دیگر انسان شود ، زیرا آدمی زندگی و آشیانه ی خود را در خود مرگ می یابد... 0 6
بریدههای کتاب رودین فهیمه . مؤذن 1403/3/3 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 133 کسی که با احساس ش زیسته است از شبح روزهایی که باز نمی گردند به اضطراب می افتد و دیگر هیچ چیز شیفته اش نمی کند. بار خاطرات و پشیمانی می آزاردش . 0 15 فهیمه . مؤذن 1403/3/3 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 130 .سعی کنید تا آخر عمرتان هم به ندای قلبی خود جواب مثبت بدهید. نه از عقل خود و نه از عقل دیگران هرگز تبعیت نکنید . باور کنید هر چه حلقه ای که زندگی در آن جریان دارد ساده تر و تنگتر باشد بهتر است. موضوع این نیست که انسان در زندگی مدام در جست و جوی جنبه های تازه باشد، بلکه همه ی تغییرات زندگی باید به موقع انجام شود. " خوشا به حال کسی که در جوانی جوانی کرده است . " 0 25 باران بهاری 1403/6/13 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 40 0 1 فهیمه . مؤذن 1403/3/3 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 132 0 11 باران بهاری 1403/6/13 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 40 0 1 فهیمه . مؤذن 1403/2/24 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 42 انسان بدون عزت نفس بسیار حقیر است، عزت نفس مثل اهرم ارشمیدس است که با آن میتوان دنیا را از جایش تکان داد ، ولی در عین حال تنها آن کسی لایق نام انسان است که عزت نفس خود را مهار کند؛ همان طوری که راکب بر مرکوب خود غلبه دارد . کسی که فردیت خود را فدای منافع اجتماع کند.... خودخواهی انتحار است. کسی که صرفاً خودش را دوست دارد مثل تک درخت بی ثمری خشک می شود، ولی عزت نفس مانند تمایل پرشور به تکامل، سرچشمه ی همه ی کارهای عظیم است... بله! انسان برای این که حق ابراز وجود داشته باشد باید خودخواهی فردی لجوجانه ی خود را خرد کند! 0 15 باران بهاری 1403/6/13 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 37 0 0 اِل.کُردی 💫🦋 1403/5/18 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 133 2 23 مهران م 1403/3/18 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 188 پیگاسوف با لحن شمرده ای گفت: الکساندرا پاوولونا خدمتتان عرض کنم هیچ چیز ممکن نیست بدتر و زننده تر از سعادتی باشد که دیر نصیب آدم میشود.لذتی که ندارد هیچ،بعلاوه حق با ارزش بدگویی و لعنت کردن سرنوشت را از شما سلب میکند. 0 11 فهیمه . مؤذن 1403/2/24 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 5 وطن بدون هر یک از ما هم ممکن است باشد، ولی هیچ یک از ما بدون آن نمی توانیم باشیم. وای بر کسی که جز این فکر میکند و دو چندان وای بر کسی که حقیقتاً بدون آن زندگی میکند! جهان و طنی حرف پوچی است، شخص بی وطن صفر است ، پایین تر از صفر . خارج از چارچوب ملیت هیچ چیز وجود ندارد؛ نه هنر، نه حقیقت و نه زندگی. 2 9 باران بهاری 1403/6/13 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 34 گناه است که مردم از فکر کردن بیم داشته باشند و به آن معتقد نباشند. 0 0 باران بهاری 1403/6/13 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 45 0 1 اِل.کُردی 💫🦋 1403/5/12 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 2 1 9 فهیمه . مؤذن 1403/2/29 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 71 0 5 باران بهاری 1403/6/15 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 54 0 6 فهیمه . مؤذن 1403/2/24 رودین ایوان سرگی یویچ تورگنیف 3.8 11 صفحۀ 45 به یاد یک افسانه ی اسکاندیناویایی افتادم؛ پادشاهی با سپاهیان خود در دخمه ای تاریک و دراز گرد آتش نشسته بودند . شبی زمستانی بود پرنده ی کوچکی ناگهان از دریچه ای وارد شد و از دریچه ی دیگری بیرون رفت . پادشاه گفت حکایت این پرنده حکایت انسان در دنیاست؛ از ظلمت آمده و به ظلمت هم پرواز میکند و در این میان مدت کمی در گرما و روشنایی می ماند.... پیرترین سپاهی گفت : " سلطان، پرنده در ظلمت هم گم نمیشود و آشیانه ی خود را پیدا میکند..." درست است که زندگی ما زودگذر و ناچیز است ، ولی تمام کارهای بزرگ به دست مردم و در همین زندگی گذرا صورت می گیرد. پی بردن به این که انسان آلتی در دست نیروهای آسمانی است باید جایگزین تمام شادیهای دیگر انسان شود ، زیرا آدمی زندگی و آشیانه ی خود را در خود مرگ می یابد... 0 6