بریدههای کتاب پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال لیدی شکس جوان 1404/4/6 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 93 رویای عاشق را بکش، یا از فرط غصه می میرد یا اژدها می شود. 0 3 لیدی شکس جوان 1404/4/6 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 90 از این به بعد اگر از من بپرسند اهل کجایی، می گویم اهل خیال. 0 6 °•zari•° 1404/5/7 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 9 انگار آسمان چشم پر از اشک پریها بود که از غصه و غم میگریستند. تصور یک پری که همیشه لبش با خندهای زیبا میدرخشد،با چشمی پر از اشک،بیشتر دلها را از غم لبریز میکرد. حال آسمان رشت،چشم گریان پریان بود. 0 14 °•zari•° 1404/5/7 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 25 آدمی جایی است که دلش هست و اگر دل آدمی برود و خودش جایی بماند،احساس گمگشتگی میکند 0 10 °•zari•° 1404/5/7 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 33 همهی حواس ما میخواهند ما را به انسان دیگر یا به عالم و جهان دیگر وصل کنند تا در خودمان فرو نرویم و مثل چالهای که آب در آن میگندد نشویم 0 8 °•zari•° 1404/5/7 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 35 دختر عزیزم،هر رفتنی رفتن نیست،بعضیها میروند تا عاشقتر شوند،میروند تا به قول شاعر بروند و باز برگردند. امتحان عاشق، رفتن و بازآمدن است.اگر در دوری،عاشق فراموشی گرفت،عاشق نیست.اگر شعلهی عشقش در دل سرد شد و صدای سازش خاموشی گرفت،باز باید گفت عاشق نیست.اگر آنکس را که دوست دارد فراموش نکرد،صدای سازش را خاموش نکرد،میشود گفت عاشق است.رفتنی که برگشتن دارد،ترککردن معشوق نیست. 0 8 °•zari•° 1404/5/8 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 55 سال ها بود که در دلش باران میبارید. 0 18 °•zari•° 1404/5/10 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 71 دنیا پر از مزار عاشقانی است که عشقشان قصهی مرگشان شده است. 0 1 °•zari•° 1404/5/10 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 73 قلب آینهای است که در آن میشود چهرهی واقعی یک انسان را دید،پاک یا آلوده،عاشق یا ریاکار،خودخواه یا فداکار،آنها از صدای قلب یک انسان میفهمند قلبی که صدای آن میآید،عاشق است یا کاسبکار؟ 0 1 °•zari•° 1404/5/10 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 73 گناهان آدمها مثل نقطههای سیاهی روی نور وجودشان میافتد، انگار که ماه دچار کسوف شده و رنگ سفیدش کم و کمتر شود.اگر تعداد نقطههای سیاه زیاد باشد،نور کمرنگتر میشود و گاه این نقطهها به هم وصل میشوند و نور را در سیاهی خود غرق میکنند. 0 3 °•zari•° 1404/5/10 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 74 انسان به ماهی میماند که برای روشن کردن ظلمت به آن قدم گذاشته اگر او قدم به شبها نمیگذاشت،آسمان روشنی هم وجود نداشت.ماه بودن سختتر از خورشید بودن است،شاید در میزان و درخشندگی نورش ماه با خورشید قابل مقایسه نباشد،اما کاری که ماه میکند آن است که به ظلمت میزند تا امید به نور و روشنایی را زنده نگه دارد.این کار سخت و دشواری است که بخواهی شمعی یا فانوسی توی تاریکی باشی،اگر خاموش شوی خودت تبديل به بخشی از ظلمت میشوی و اگر روشن بمانی میتوانی از مقدار تاریکی و ظلمت کم کنی و امید به روشنایی را زنده نگه داری،اما مسلما نورت مثل نور خورشید نیست!تو باید شعلهی وجودت را روشن نگه داری و تنها با تحمل رنج و درد است که این روشنایی در میان ظلمت باقی میماند. 0 2 °•zari•° 1404/5/12 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 106 اما تا آدم هست،قصه هم هست 0 5 °•zari•° 1404/5/12 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 128 آدمی فرشته نیست،اما این دلیل آن نمیشود که روزی شیطان شود. 0 8 °•zari•° 1404/5/14 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 176 او کتاب پند اشباح را خوانده بود که در آن آمده بود "تاسیان باد" بیماری مشترک و مهلک آدم و پری است،بیماری روح و قلب است نه تن،و از آدمها به پریها سرایت میکند.این مرض نفس آدم یا پری را آنقدر سخت و سنگین میکند که باعث مرگشان میشود. در آن کتاب آمده بود که وقتی پریها این مرض را میگیرند،درست مثل نهنگها که خود را به خشکی ساحل میکشانند و میکشند، آنها هم مثل برگ خزان از سرزمینشان در دل ناپیدای آسمان آدمیان سقوط میکنند.در آن کتاب آمده بود که نشانهی این بیماری در میان آدمها پیری در کودکی یا پیرکودکی است.کودکی که کودکی،نوجوانی و جوانی نکنند،از آواز و شادی و بازی بیگانه باشد، جز طعم تلخ چیزی نچشیده باشد و موی سرش ناگهان سفید شود،او این بیماری را دارد و میتواند این مرض را به پریان سرایت دهد. 2 3 °•zari•° 1404/5/14 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 189 آدمی همزاد غم و در اصل آه و دم است،دم و نفسی که گاه ابر غم میشود و با صدای غمناک ساز یا آواز،مثل باران اشک بر سر کوی و برزنها میبارد. 4 5 °•zari•° 1404/5/16 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 267 وقتی ناامیدی به جانت میافتد شبیه پرندهای میشوی که بالهایش را بسوزانند و از آسمان به زمین سقوط کند. 0 7 لیدی شکس جوان 1404/4/6 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 129 باز باران، با غم او؛ آمده بر جان نشسته قلب غمگینم شکسته چشم من چون چشم آسمان لبریز باران؛ بر دل دریا ببارد؛ راهی از زندان اندوه؛ رو به سوی او ندارد قصه ی خود سر بگیرم؛ شب اسیر موج وحشی؛ می روم تا قلب دریا می روم شاید بمیرم 1 1 nadi 1403/9/24 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 73 پری ها میگویند قلب آینه ای است که که در آن میشود چهره ی واقعی یک انسان را دید،پاک یا آلوده،عاشق یا ریاکار،خودخواه یا فداکار،آن ها از صدای قلب یک انسان میفهمند قلبی که صدای آن می آید،عاشق است یا کاسبکار؟ 0 16
بریدههای کتاب پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال لیدی شکس جوان 1404/4/6 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 93 رویای عاشق را بکش، یا از فرط غصه می میرد یا اژدها می شود. 0 3 لیدی شکس جوان 1404/4/6 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 90 از این به بعد اگر از من بپرسند اهل کجایی، می گویم اهل خیال. 0 6 °•zari•° 1404/5/7 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 9 انگار آسمان چشم پر از اشک پریها بود که از غصه و غم میگریستند. تصور یک پری که همیشه لبش با خندهای زیبا میدرخشد،با چشمی پر از اشک،بیشتر دلها را از غم لبریز میکرد. حال آسمان رشت،چشم گریان پریان بود. 0 14 °•zari•° 1404/5/7 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 25 آدمی جایی است که دلش هست و اگر دل آدمی برود و خودش جایی بماند،احساس گمگشتگی میکند 0 10 °•zari•° 1404/5/7 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 33 همهی حواس ما میخواهند ما را به انسان دیگر یا به عالم و جهان دیگر وصل کنند تا در خودمان فرو نرویم و مثل چالهای که آب در آن میگندد نشویم 0 8 °•zari•° 1404/5/7 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 35 دختر عزیزم،هر رفتنی رفتن نیست،بعضیها میروند تا عاشقتر شوند،میروند تا به قول شاعر بروند و باز برگردند. امتحان عاشق، رفتن و بازآمدن است.اگر در دوری،عاشق فراموشی گرفت،عاشق نیست.اگر شعلهی عشقش در دل سرد شد و صدای سازش خاموشی گرفت،باز باید گفت عاشق نیست.اگر آنکس را که دوست دارد فراموش نکرد،صدای سازش را خاموش نکرد،میشود گفت عاشق است.رفتنی که برگشتن دارد،ترککردن معشوق نیست. 0 8 °•zari•° 1404/5/8 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 55 سال ها بود که در دلش باران میبارید. 0 18 °•zari•° 1404/5/10 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 71 دنیا پر از مزار عاشقانی است که عشقشان قصهی مرگشان شده است. 0 1 °•zari•° 1404/5/10 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 73 قلب آینهای است که در آن میشود چهرهی واقعی یک انسان را دید،پاک یا آلوده،عاشق یا ریاکار،خودخواه یا فداکار،آنها از صدای قلب یک انسان میفهمند قلبی که صدای آن میآید،عاشق است یا کاسبکار؟ 0 1 °•zari•° 1404/5/10 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 73 گناهان آدمها مثل نقطههای سیاهی روی نور وجودشان میافتد، انگار که ماه دچار کسوف شده و رنگ سفیدش کم و کمتر شود.اگر تعداد نقطههای سیاه زیاد باشد،نور کمرنگتر میشود و گاه این نقطهها به هم وصل میشوند و نور را در سیاهی خود غرق میکنند. 0 3 °•zari•° 1404/5/10 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 74 انسان به ماهی میماند که برای روشن کردن ظلمت به آن قدم گذاشته اگر او قدم به شبها نمیگذاشت،آسمان روشنی هم وجود نداشت.ماه بودن سختتر از خورشید بودن است،شاید در میزان و درخشندگی نورش ماه با خورشید قابل مقایسه نباشد،اما کاری که ماه میکند آن است که به ظلمت میزند تا امید به نور و روشنایی را زنده نگه دارد.این کار سخت و دشواری است که بخواهی شمعی یا فانوسی توی تاریکی باشی،اگر خاموش شوی خودت تبديل به بخشی از ظلمت میشوی و اگر روشن بمانی میتوانی از مقدار تاریکی و ظلمت کم کنی و امید به روشنایی را زنده نگه داری،اما مسلما نورت مثل نور خورشید نیست!تو باید شعلهی وجودت را روشن نگه داری و تنها با تحمل رنج و درد است که این روشنایی در میان ظلمت باقی میماند. 0 2 °•zari•° 1404/5/12 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 106 اما تا آدم هست،قصه هم هست 0 5 °•zari•° 1404/5/12 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 128 آدمی فرشته نیست،اما این دلیل آن نمیشود که روزی شیطان شود. 0 8 °•zari•° 1404/5/14 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 176 او کتاب پند اشباح را خوانده بود که در آن آمده بود "تاسیان باد" بیماری مشترک و مهلک آدم و پری است،بیماری روح و قلب است نه تن،و از آدمها به پریها سرایت میکند.این مرض نفس آدم یا پری را آنقدر سخت و سنگین میکند که باعث مرگشان میشود. در آن کتاب آمده بود که وقتی پریها این مرض را میگیرند،درست مثل نهنگها که خود را به خشکی ساحل میکشانند و میکشند، آنها هم مثل برگ خزان از سرزمینشان در دل ناپیدای آسمان آدمیان سقوط میکنند.در آن کتاب آمده بود که نشانهی این بیماری در میان آدمها پیری در کودکی یا پیرکودکی است.کودکی که کودکی،نوجوانی و جوانی نکنند،از آواز و شادی و بازی بیگانه باشد، جز طعم تلخ چیزی نچشیده باشد و موی سرش ناگهان سفید شود،او این بیماری را دارد و میتواند این مرض را به پریان سرایت دهد. 2 3 °•zari•° 1404/5/14 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 189 آدمی همزاد غم و در اصل آه و دم است،دم و نفسی که گاه ابر غم میشود و با صدای غمناک ساز یا آواز،مثل باران اشک بر سر کوی و برزنها میبارد. 4 5 °•zari•° 1404/5/16 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 267 وقتی ناامیدی به جانت میافتد شبیه پرندهای میشوی که بالهایش را بسوزانند و از آسمان به زمین سقوط کند. 0 7 لیدی شکس جوان 1404/4/6 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 129 باز باران، با غم او؛ آمده بر جان نشسته قلب غمگینم شکسته چشم من چون چشم آسمان لبریز باران؛ بر دل دریا ببارد؛ راهی از زندان اندوه؛ رو به سوی او ندارد قصه ی خود سر بگیرم؛ شب اسیر موج وحشی؛ می روم تا قلب دریا می روم شاید بمیرم 1 1 nadi 1403/9/24 پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال علیرضا حسن زاده 3.7 6 صفحۀ 73 پری ها میگویند قلب آینه ای است که که در آن میشود چهره ی واقعی یک انسان را دید،پاک یا آلوده،عاشق یا ریاکار،خودخواه یا فداکار،آن ها از صدای قلب یک انسان میفهمند قلبی که صدای آن می آید،عاشق است یا کاسبکار؟ 0 16