بریدهای از کتاب پری کشی: تاریخ عشق به روایت پریان شمال اثر علیرضا حسن زاده
5 روز پیش
صفحۀ 129
باز باران، با غم او؛ آمده بر جان نشسته قلب غمگینم شکسته چشم من چون چشم آسمان لبریز باران؛ بر دل دریا ببارد؛ راهی از زندان اندوه؛ رو به سوی او ندارد قصه ی خود سر بگیرم؛ شب اسیر موج وحشی؛ می روم تا قلب دریا می روم شاید بمیرم
باز باران، با غم او؛ آمده بر جان نشسته قلب غمگینم شکسته چشم من چون چشم آسمان لبریز باران؛ بر دل دریا ببارد؛ راهی از زندان اندوه؛ رو به سوی او ندارد قصه ی خود سر بگیرم؛ شب اسیر موج وحشی؛ می روم تا قلب دریا می روم شاید بمیرم
(0/1000)
ریحانه مویدی
4 روز پیش
1