بریدههای کتاب با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ علی راد 1403/2/7 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 81 از بستان به جزیره ی مجنون میرویم. کمال میگوید: سراسر این خاک، وجب به وجب، پوشیده است از پوکه و فشنگ و هر سلاح جنگی که فکرش را بتوانی بکنی از تانک تا ترکش، از هواپیما تا خمپاره.... وجب به وجب... میگویم: البته با کمی غلو شاعرانه. میگوید: هرجا که خواستی اشاره کن تا نگه داریم. پیاده شو ،دستت را توی خاک فروکُن و بیرون بیاور ،اگر پوکه یی ،فشنگی ترکشی چیزی به دستت نیامد هر چه بدخواهان ما گفته اند راست گفته اند. میگویم: کلیج خان نگه دار. پیاده میشوم و دست در خاک فرو میبرم. بحثی نیست. برنده میداند که برنده است. این کار را سه بار دیگر هم میکنم .سرزمین غریبی ست واقعاً. وجب به وجب.... ملت ما اینجا برای بازپس گرفتن ذره ذره خاک وطن ،جنگی کرده است مطلقاً باورنکردنی. میگویم :خدایا ،دشمنی که آن طور با وقاحت حمله میکند و این طور با خفت فرار، چقدر زیباست! حاتمی کیا میگوید: بد نیست. تعریف تازه یی هم از زیبایی شنیدیم. 0 11 مهران 1404/3/30 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 20 0 1 محمدمهدی حیدری 1404/4/2 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 1 در دقایقی از تاریخ برای یک ملت زندگی جنگ است و جنگ، تمامی زندگی. در چنین دقایقی، ملت غدای جنگ میپزد. سرای جنگ میسازد. جامه جنگ میدوزد. خواب جنگ میبیند. و صبورانه، ساحرانه و سنگی میجنگد. و خوشا به حال ملتی که میداند برای چه باید جنگید و جان سپرد و جاودانه شد... 2 16 مسلم 1403/6/18 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 72 بههرحال، این نبردِ تدافعیِ بزرگِ مردم ما، بدون ذرّهای دودِلی، در تمام طول تاریخ حیات بشر، نخستین جنگ تدافعی یک ملّت سمتکشیده در برابر تهاجمِ جمیعِ نظامهای سلطهطلب جهان و جمیع نظامهای وابسته به نظامهای سلطهطلبِ سراسر جهان بوده است. جایزه دارد هر روشنفکر اختهایی که متشابه چنین جنگی را پیدا کند. جایزه دارد. 0 2 امیرحسین شریفی 1403/11/16 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 71 قدرت، احتیاج به محبت دارد. قدرتی که با آن محبت نباشد، قدرت نیست، زور است و زور تو را به زمین گرم میزند. 0 1 آبی 1404/3/1 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 23 آنکس که جبههی میهنش و میدان رزم دلاوران سرزمینش را ندیده است میتواند خیلی چیزها باشد؛ امّا قطعا نویسندهی سرزمینش نیست. 0 1 زهرا محمدی 1403/11/14 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 47 پدر امروز می گوید : خودتان را به آب و آتش بزنید . غصه ی لانه را نخورید . لانه ، باز ساخته خواهد شد ، درخت باز کاشته خواهد شد شرف ، اما اگر برود در تاریخ ها می نویسند ، و وقتی نوشتند ، با مرکبی می نویسند که خیلی سخت پاک می شود : با مرکب معاهده ی گلستان و ترکمنچای...با مرکبی از خون سرداران و سر به داران... 0 1 مهدی 1403/8/15 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 13 در دقایقی از تاریخ ، برای یک ملت ، زندگی جنگ است و جنگ ، تمامی زندگی . در چنین دقایقی ، ملت غذای جنگ می پزد ، سرای جنگ می سازد ، جامه ی جنگ می دوزد ، خواب جنگ می بیند ، و صبورانه ، ساحرانه و سنگی می جنگد ؛ و خوشا به حال ملتی که میداند برای چه باید جنگید و جان سپرد و جاودانه شد . 0 3 fatemehka 1404/3/5 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 71 0 5 محمد برهان 1403/6/21 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 78 اینک به یاد شعری از یغمای خشتمال نیشابوری میافتم که تکبیتهایش، به اعتقاد من، حتّی بیش از تکبیتهای صائب میخراشد و میسوزاند و میماند: "گفتی: «هدف کجاست؟» کماندار را بپرس من تیرم و روان، چه خبر از نشانهام..." 1 2 علی راد 1403/2/5 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 40 «خدایا، به فریادمان برس که از خودمان بگذریم که از هوسها و شهوتهایمان، از قفسهای تنگ و تاریک ولانه های خالی از محبت مان بگذریم از تنگی روحمان از حقارت اندیشه هایمان از دنائت ها و رذالت هایی که اسباب خجالت خودمان و بچه هایمان است بگذریم... خدایا به دادمان برس که ذلیلیم ،ذلیل اسارت تن های خاک شدنی خویش، و شهوتهای خویش، و خود پرستی های خویش ، و آرزوهای حقیر و آلوده ی خویش.... خدایا به فریادمان برس، به فریادمان برس، به فریادمان برس، و کاری نکن که بیش از این شرمنده در حضور تو باشیم.... 0 4 زهرا بجلی 1403/1/27 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 89 زیر پایم زمین از ظلم انسان به انسان می نالد... 0 2 پریسا زارع مهرجردی 1402/4/24 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 35 و این واقعیتی ست که در بخش اعظم زندگی انسان، هنوز، غریزه میگوید «آری»، اراده فریاد میکشد«نه». و انسان غالبا آریِ غریزه را همچون فرمانی تردیدناپذیر می شنود و می پذیرد و خود را از شر مشقات انتخاب آگاهانه ی ارادی خلاص می کند. 0 12 ریحانه رحمانی 1404/4/10 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 32 به اراده امکانِ انتخاب بدهیم. و این واقعیتی ست که در بخش اعظم زندگی انسان، هنوز، غریزه میگوید "آری"، اراده فریاد میکشد "نه" و انسان، غالباً، "آریِ" غریزه را همچون فرمانی تردیدناپذیر میشنود و میپذیرد و خود را از شر مشقات انتخاب آگاهانهی ارادی خلاص میکند... 0 3 آبی 1404/4/11 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 118 میگوییم: ما را در این جنگ تحمیلی، در برابر فاسدترین نظامهای عربی قرار دادهاند. حال به میدان بیایید و بجنگید! به میدان بیایید و شاهنامهخوانیهایتان را به مرحلهی عمل برسانید! میگویید: اگر به خاطر میهن بود میجنگیدیم؛ اما به خاطر آرمان شما،نه. میگوییم: شما بجنگید؛ به خاطر هرچیز که دوست دارید بجنگید! میگویید: نه. جنگ ما، نهایتا به سود آرمان شما تمام خواهد شد. میگوییم: و به سود میهن ما، که از آرمان ما جدا نیست؛ اما بگذارید راستش را، اینجا، در خفا، نزد هم اقرار کنیم:... ما هم از ایمانمان دفاع میکنیم هم از ایرانمان؛ اما شما فقط میتوانید بهخاطر کسب آبرو بجنگید؛ اما همین کار هم شهامت میخواهد. دل و جرئت و اراده میخواهد. فحش دادن، چون زحمت ندارد، باب طبع شماست؛ اما جنگیدن. هاه! 0 0 زاهده صالحان 1404/4/19 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 15 خوشا به حال ملتی که میداند برای چه باید جنگید و جان سپرد و جاودانه شد ... 0 0 زاهده صالحان 1404/4/19 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 24 قطار، وقتی به جبهه میآید «دلاور» است و وقتی برمیگرداند «دلبر». 0 0 نازنین زینب صیّادی 1404/4/6 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 118 1 3 آبی 1404/3/1 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 72 0 1 سمیه بینا 1403/7/16 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 54 زیر لب، بیاختیار، میپرسم: یعنی این جنگ کی تمام خواهد شد؟ و میشنوم که کسی میگوید: وقتی یاد بگیریم که سرهایمان را،از نفیر گلولههای عابر، به غریزه ندزدیم؛ بلکه در این حال نیز به اراده امکان انتخاب بدهیم. 0 5
بریدههای کتاب با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ علی راد 1403/2/7 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 81 از بستان به جزیره ی مجنون میرویم. کمال میگوید: سراسر این خاک، وجب به وجب، پوشیده است از پوکه و فشنگ و هر سلاح جنگی که فکرش را بتوانی بکنی از تانک تا ترکش، از هواپیما تا خمپاره.... وجب به وجب... میگویم: البته با کمی غلو شاعرانه. میگوید: هرجا که خواستی اشاره کن تا نگه داریم. پیاده شو ،دستت را توی خاک فروکُن و بیرون بیاور ،اگر پوکه یی ،فشنگی ترکشی چیزی به دستت نیامد هر چه بدخواهان ما گفته اند راست گفته اند. میگویم: کلیج خان نگه دار. پیاده میشوم و دست در خاک فرو میبرم. بحثی نیست. برنده میداند که برنده است. این کار را سه بار دیگر هم میکنم .سرزمین غریبی ست واقعاً. وجب به وجب.... ملت ما اینجا برای بازپس گرفتن ذره ذره خاک وطن ،جنگی کرده است مطلقاً باورنکردنی. میگویم :خدایا ،دشمنی که آن طور با وقاحت حمله میکند و این طور با خفت فرار، چقدر زیباست! حاتمی کیا میگوید: بد نیست. تعریف تازه یی هم از زیبایی شنیدیم. 0 11 مهران 1404/3/30 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 20 0 1 محمدمهدی حیدری 1404/4/2 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 1 در دقایقی از تاریخ برای یک ملت زندگی جنگ است و جنگ، تمامی زندگی. در چنین دقایقی، ملت غدای جنگ میپزد. سرای جنگ میسازد. جامه جنگ میدوزد. خواب جنگ میبیند. و صبورانه، ساحرانه و سنگی میجنگد. و خوشا به حال ملتی که میداند برای چه باید جنگید و جان سپرد و جاودانه شد... 2 16 مسلم 1403/6/18 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 72 بههرحال، این نبردِ تدافعیِ بزرگِ مردم ما، بدون ذرّهای دودِلی، در تمام طول تاریخ حیات بشر، نخستین جنگ تدافعی یک ملّت سمتکشیده در برابر تهاجمِ جمیعِ نظامهای سلطهطلب جهان و جمیع نظامهای وابسته به نظامهای سلطهطلبِ سراسر جهان بوده است. جایزه دارد هر روشنفکر اختهایی که متشابه چنین جنگی را پیدا کند. جایزه دارد. 0 2 امیرحسین شریفی 1403/11/16 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 71 قدرت، احتیاج به محبت دارد. قدرتی که با آن محبت نباشد، قدرت نیست، زور است و زور تو را به زمین گرم میزند. 0 1 آبی 1404/3/1 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 23 آنکس که جبههی میهنش و میدان رزم دلاوران سرزمینش را ندیده است میتواند خیلی چیزها باشد؛ امّا قطعا نویسندهی سرزمینش نیست. 0 1 زهرا محمدی 1403/11/14 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 47 پدر امروز می گوید : خودتان را به آب و آتش بزنید . غصه ی لانه را نخورید . لانه ، باز ساخته خواهد شد ، درخت باز کاشته خواهد شد شرف ، اما اگر برود در تاریخ ها می نویسند ، و وقتی نوشتند ، با مرکبی می نویسند که خیلی سخت پاک می شود : با مرکب معاهده ی گلستان و ترکمنچای...با مرکبی از خون سرداران و سر به داران... 0 1 مهدی 1403/8/15 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 13 در دقایقی از تاریخ ، برای یک ملت ، زندگی جنگ است و جنگ ، تمامی زندگی . در چنین دقایقی ، ملت غذای جنگ می پزد ، سرای جنگ می سازد ، جامه ی جنگ می دوزد ، خواب جنگ می بیند ، و صبورانه ، ساحرانه و سنگی می جنگد ؛ و خوشا به حال ملتی که میداند برای چه باید جنگید و جان سپرد و جاودانه شد . 0 3 fatemehka 1404/3/5 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 71 0 5 محمد برهان 1403/6/21 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 78 اینک به یاد شعری از یغمای خشتمال نیشابوری میافتم که تکبیتهایش، به اعتقاد من، حتّی بیش از تکبیتهای صائب میخراشد و میسوزاند و میماند: "گفتی: «هدف کجاست؟» کماندار را بپرس من تیرم و روان، چه خبر از نشانهام..." 1 2 علی راد 1403/2/5 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 40 «خدایا، به فریادمان برس که از خودمان بگذریم که از هوسها و شهوتهایمان، از قفسهای تنگ و تاریک ولانه های خالی از محبت مان بگذریم از تنگی روحمان از حقارت اندیشه هایمان از دنائت ها و رذالت هایی که اسباب خجالت خودمان و بچه هایمان است بگذریم... خدایا به دادمان برس که ذلیلیم ،ذلیل اسارت تن های خاک شدنی خویش، و شهوتهای خویش، و خود پرستی های خویش ، و آرزوهای حقیر و آلوده ی خویش.... خدایا به فریادمان برس، به فریادمان برس، به فریادمان برس، و کاری نکن که بیش از این شرمنده در حضور تو باشیم.... 0 4 زهرا بجلی 1403/1/27 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 89 زیر پایم زمین از ظلم انسان به انسان می نالد... 0 2 پریسا زارع مهرجردی 1402/4/24 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 35 و این واقعیتی ست که در بخش اعظم زندگی انسان، هنوز، غریزه میگوید «آری»، اراده فریاد میکشد«نه». و انسان غالبا آریِ غریزه را همچون فرمانی تردیدناپذیر می شنود و می پذیرد و خود را از شر مشقات انتخاب آگاهانه ی ارادی خلاص می کند. 0 12 ریحانه رحمانی 1404/4/10 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 32 به اراده امکانِ انتخاب بدهیم. و این واقعیتی ست که در بخش اعظم زندگی انسان، هنوز، غریزه میگوید "آری"، اراده فریاد میکشد "نه" و انسان، غالباً، "آریِ" غریزه را همچون فرمانی تردیدناپذیر میشنود و میپذیرد و خود را از شر مشقات انتخاب آگاهانهی ارادی خلاص میکند... 0 3 آبی 1404/4/11 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 118 میگوییم: ما را در این جنگ تحمیلی، در برابر فاسدترین نظامهای عربی قرار دادهاند. حال به میدان بیایید و بجنگید! به میدان بیایید و شاهنامهخوانیهایتان را به مرحلهی عمل برسانید! میگویید: اگر به خاطر میهن بود میجنگیدیم؛ اما به خاطر آرمان شما،نه. میگوییم: شما بجنگید؛ به خاطر هرچیز که دوست دارید بجنگید! میگویید: نه. جنگ ما، نهایتا به سود آرمان شما تمام خواهد شد. میگوییم: و به سود میهن ما، که از آرمان ما جدا نیست؛ اما بگذارید راستش را، اینجا، در خفا، نزد هم اقرار کنیم:... ما هم از ایمانمان دفاع میکنیم هم از ایرانمان؛ اما شما فقط میتوانید بهخاطر کسب آبرو بجنگید؛ اما همین کار هم شهامت میخواهد. دل و جرئت و اراده میخواهد. فحش دادن، چون زحمت ندارد، باب طبع شماست؛ اما جنگیدن. هاه! 0 0 زاهده صالحان 1404/4/19 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 15 خوشا به حال ملتی که میداند برای چه باید جنگید و جان سپرد و جاودانه شد ... 0 0 زاهده صالحان 1404/4/19 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 24 قطار، وقتی به جبهه میآید «دلاور» است و وقتی برمیگرداند «دلبر». 0 0 نازنین زینب صیّادی 1404/4/6 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 118 1 3 آبی 1404/3/1 با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 72 0 1 سمیه بینا 1403/7/16 با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ نادر ابراهیمی 4.2 29 صفحۀ 54 زیر لب، بیاختیار، میپرسم: یعنی این جنگ کی تمام خواهد شد؟ و میشنوم که کسی میگوید: وقتی یاد بگیریم که سرهایمان را،از نفیر گلولههای عابر، به غریزه ندزدیم؛ بلکه در این حال نیز به اراده امکان انتخاب بدهیم. 0 5