بریدههای کتاب ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 سایه 1404/3/9 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 139 عاشق کتابم ! نه فقط برای یک بار خواندن ، بلکه برای دوباره و دوباره خوندنشان . وقتی کتابی را برای بار دهم می خوانم به اندازه دفعه اول لذت می برم . کتاب ها دنیای سرگرم کننده ای دارند . شخصیت هایشان به نظرم واقعی می آیند ، همان قدر که دوستانم در زندگی حقیقی ملموس اند . 0 10 سایه 1404/4/6 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 337 دلم برایش خیلی تنگ می شود ، اما خیلی سریع دارم یاد می گیرم چطور با این جدایی ها کنار بیایم ، درست مثل کنار آمدن با بسیاری از دشواری های اجتناب ناپذیر زندگی بشر .هیچ وقت از آنها بی نصیب نمی مانی پس بی فایده و احمقانه است که به خاطرش فرسوده شوی . "عشق سابق می رود و عشق تازه می آید " را باید آویزه گوش کرد- البته اگر بشود عملی اش کرد . اما گاهی نمی شود عملی اش کرد ، در چنین مواقعی باید در عزای آنچه از دست رفته است به سوگ نشست . در همین حین ، زمان به حرکتش ادامه می دهد و ما به ناچار باید همراهش برویم و لحظه به لحظه از آنچه بر جا گذاشته ایم دور شویم . و همین پیشروی بالاخره برایمان آسایش به ارمغان خواهد آورد- یا حداقل آن قدر ما را جلو می برد تا خستگی و دردمان را فراموش کنیم و برای چشم باز کردن به روی زندگی جدیدی که انتظارمان را می کشد آماده شویم- شاید که در آن ، به آنچه از دست داده ایم دست پیدا کنیم . 0 2 سایه 1404/4/6 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 297 ... آدم وقتی زخم عمیق برداشته باشد ، به سوزش یک سوزن اهمیت نمی دهد . 0 1 سایه 1404/4/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 282 مثل اینکه همیشه بابت هر خوشی ای باید مکافات پس داد . برای من که همیشه این طور بوده- حتی گاهی مکافاتش بیشتر بوده . 0 4 سایه 1404/4/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 292 با این حال دائم به خودم یاد آوری می کردم که نباید انتظار داشته باشم او بی عیب و نقص باشد ؛ چون خودم هم این طور نیستم . با خودم می گفتم که شخصیت آدم ها نه به عیب های کوچکشان ، بلکه به عقل و شعورشان به طور کلی ، بستگی دارد . اما از طرفی احساس می کردم آنچه باعث می شود بتوان دیگران را سنجید نه فقط عقل و شعور ، بلکه حسی غریزی است ... 0 2 Emily 1404/3/18 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 365 آفتابی ترین آسمان هم چند لکه ابر دارد، اما آدم نباید فراموش کند که خورشید همیشه هست. 0 11 کوثر🎀 1404/4/19 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 139 عاشق کتابم! نه فقط برای خواندن، بلکه برای دوباره و دوباره خواندنشان. وقتی کتابی را برای بار دهم میخوانم به اندازه دفعه اول لذت میبرم. کتابها دنیای سرگرم کنندهای دارند. شخصیتها بنظرم واقعی میآیند، همانقدر که دوستانم در زندگی حقیقی برایم ملموساند. 0 31 کوثر🎀 1404/4/22 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 182 خوشم نیامد. شخصیت های مثبتش موجوداتی بی مغز و اراده بودند و شخصیت های منفی اش به قدری باهوش و جذاب بودند که دلت نمیخواست سرخورده شوند. 0 45 سایه 1404/4/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 297 من زن مغروری بوده و هستم . حاضرم بمیرم ولی کسی نفهمد درونم چه می گذرد که به من ترحم کند یا دستم بیندازد . می دانم هیچ کس چیزی نفهمیده . داخل خانه که مثل همیشه هستم ، شاید کمی ساکت تر و جدی تر . بیرون هم خود همیشگی ام هستم . می گویم و می خندم و در گفت و گو ها شرکت می کنم و با ردای غرورم ، آنچه من را از درون می پوساند ، پنهان می کنم . 0 2 حلما آقاسی 1403/11/25 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 260 دفتر خاطرات عزیزم، واقعاً به تو احتیاج دارم تا کمی آرامم کنی. بدجوری نیاز به آرامش دارم. راستی، چطور است اسم این دفتر را به جای خاطرات، بگذارم«دفتر غرولند»؟ 4 16 سایه 1404/4/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 287 0 1 سایه 1404/4/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 286 کاری برای انجام دادن ندارم ، بنابراین تصمیم گرفتم دفتر خاطراتم را سیاه کنم مبادا پلیدی ای که خداوند آن را به دست های بیکار نسبت می دهد ، بر من چیره شود . 0 1 حلما آقاسی 1403/11/18 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 113 «احتمالاً در ترکیب بدنم از اردک هم استفاده شده، چون همیشه عاشق رفتن زیر بارانم.» 0 28 سایه 1404/4/6 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 300 نمی دانید وقتی به حماقتم فکر میکنم چقدر از خودم بدم می آید . در دریایی از حس حماقت و پشیمانی دست و پا می زنم ، و کنار اینها تمام وجودم علیه تقدیری که خودم رقم زده ام شورش کرده . حالا دیگر خوب می دانم اشتباهم از کجا شروع شد . از آنجایی که قانون ثابتی را نادیده گرفتم که می گویند بدون عشق واقعی ، هر وصلتی تبدیل به زنجیری نفرت انگیز و آزاردهنده می شود و روح را می ساید و می خورد . 0 1 حلما آقاسی 1403/11/21 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 190 شاید من در حال یاد دادن چیزهایی به شاگرد هایم باشم، اما «آن ها» دارند درس های مهم تری به من میدهند... 1 19 حلما آقاسی 1403/11/16 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 46 «خب، همه چیز تمام شد و ترسم از این است که دیگر پیش نیاید اینطوری دور هم جمع شویم. اما هرچقدر هم که پراکنده شویم یک خاطرهٔ مشترک داریم که ما را به هم پیوند میزند_پیوندی که هرگز گسسته نخواهد شد.» 0 11 سایه 1404/3/11 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 172 به محض اینکه با کسی آشنا می شوم و یاد می گیرم چطور دوستش داشته باشم مجبور می شوم بروم و راهم را از او جدا کنم و دیگر هرگز آن دوست را در همان شرایط نخواهم دید . از این حقیقت متنفرم که همیشه وقتی دو دوست حتی دو دوست صمیمی یا حتی خیلی صمیمی بعد از مدتی جدایی دوباره یکدیگر را می بینند تغییرات به وجود آمده ، کم یا زیاد ، رابطه شان را سرد می کند . هرگز نفر مقابل دقیقا مثل آنچه در گذشته بود ، نیست . طبیعی است .طبیعت بشر پویا و رو به رشد است و هرگز ثابت نمی ماند . اما با همه ی این فلسفه بافی ها کدام یک از ما می تواند جلوی ناامیدی و سرخوردگی اش را بگیرد زمانی که متوجه می شود دوستش دیگر آن آدم قبلی نیستت و نخواهد شد ، حتی اگر تغییراتش مثبت باشند ؟ 0 10 سایه 1404/3/25 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 249 چقدر در این اتاق کوچک و مظلوم ، خوش بودم ! نمی دانم آیا خواب و خیال های آدم در اتاقش می ماند یا نه ! وقتی کسی برای همیشه اتاقش را ترک میکند ، اتاقی که در آن خیال بافی می کرده ، اندیشیده ، خوشی کرده ، غصه خورده ، خندیده و گریسته ، آیا چیزی از او ، هر چند نامرئی و نامحسوس ، چون خاطره ای مسکوت بر جا می ماند ؟ 0 4 حلما آقاسی 1403/12/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 339 آن ها پیش خودشان فکر میکردند دارند به ماد مونتگمری که از قبل میشناختند محبت میکنند، در حالی که من اصلاً او نبودم، موجود تازه خلق شده ای بودم که اسم و جسم او را یدک میکشید و خود را به جای او جا زده بود. آن ماد قبلی خیلی فرق داشت-دختر سبک بال و شادی بود با کلی آرزو و اعتقادی محکم بر «زودگذر» بودن همه چیز. بلند پرواز بود و انگیزه ای قوی داشت اما هدف اصلی اش «خوش بودن» بود و معمولاً به هدفش میرسید. خودش و بقیه را باور داشت، باوجدان و خوش قلب بود و زیاد خودش را بابت درگیری های زندگی ناراحت نمیکرد. اما دختر امروز-چقدر با اون فرق دارد! 0 12 سایه 1404/3/25 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 253 مردم به این موفقیت های کوچک من حسادت می کنند و می گویند "کاش جای تو بودیم " و از اینجور حرفا وقتی این چیز ها را می شنوم لخند تلخی روی لبم می نشیند . خبر ندارند برای رسیدن به هر موفقیتی باید چند شکست را تحمل کرد . فقط پیروزی ها را می بینند و فکر می کنند همیشه همین طور بوده . 0 4
بریدههای کتاب ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 سایه 1404/3/9 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 139 عاشق کتابم ! نه فقط برای یک بار خواندن ، بلکه برای دوباره و دوباره خوندنشان . وقتی کتابی را برای بار دهم می خوانم به اندازه دفعه اول لذت می برم . کتاب ها دنیای سرگرم کننده ای دارند . شخصیت هایشان به نظرم واقعی می آیند ، همان قدر که دوستانم در زندگی حقیقی ملموس اند . 0 10 سایه 1404/4/6 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 337 دلم برایش خیلی تنگ می شود ، اما خیلی سریع دارم یاد می گیرم چطور با این جدایی ها کنار بیایم ، درست مثل کنار آمدن با بسیاری از دشواری های اجتناب ناپذیر زندگی بشر .هیچ وقت از آنها بی نصیب نمی مانی پس بی فایده و احمقانه است که به خاطرش فرسوده شوی . "عشق سابق می رود و عشق تازه می آید " را باید آویزه گوش کرد- البته اگر بشود عملی اش کرد . اما گاهی نمی شود عملی اش کرد ، در چنین مواقعی باید در عزای آنچه از دست رفته است به سوگ نشست . در همین حین ، زمان به حرکتش ادامه می دهد و ما به ناچار باید همراهش برویم و لحظه به لحظه از آنچه بر جا گذاشته ایم دور شویم . و همین پیشروی بالاخره برایمان آسایش به ارمغان خواهد آورد- یا حداقل آن قدر ما را جلو می برد تا خستگی و دردمان را فراموش کنیم و برای چشم باز کردن به روی زندگی جدیدی که انتظارمان را می کشد آماده شویم- شاید که در آن ، به آنچه از دست داده ایم دست پیدا کنیم . 0 2 سایه 1404/4/6 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 297 ... آدم وقتی زخم عمیق برداشته باشد ، به سوزش یک سوزن اهمیت نمی دهد . 0 1 سایه 1404/4/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 282 مثل اینکه همیشه بابت هر خوشی ای باید مکافات پس داد . برای من که همیشه این طور بوده- حتی گاهی مکافاتش بیشتر بوده . 0 4 سایه 1404/4/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 292 با این حال دائم به خودم یاد آوری می کردم که نباید انتظار داشته باشم او بی عیب و نقص باشد ؛ چون خودم هم این طور نیستم . با خودم می گفتم که شخصیت آدم ها نه به عیب های کوچکشان ، بلکه به عقل و شعورشان به طور کلی ، بستگی دارد . اما از طرفی احساس می کردم آنچه باعث می شود بتوان دیگران را سنجید نه فقط عقل و شعور ، بلکه حسی غریزی است ... 0 2 Emily 1404/3/18 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 365 آفتابی ترین آسمان هم چند لکه ابر دارد، اما آدم نباید فراموش کند که خورشید همیشه هست. 0 11 کوثر🎀 1404/4/19 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 139 عاشق کتابم! نه فقط برای خواندن، بلکه برای دوباره و دوباره خواندنشان. وقتی کتابی را برای بار دهم میخوانم به اندازه دفعه اول لذت میبرم. کتابها دنیای سرگرم کنندهای دارند. شخصیتها بنظرم واقعی میآیند، همانقدر که دوستانم در زندگی حقیقی برایم ملموساند. 0 31 کوثر🎀 1404/4/22 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 182 خوشم نیامد. شخصیت های مثبتش موجوداتی بی مغز و اراده بودند و شخصیت های منفی اش به قدری باهوش و جذاب بودند که دلت نمیخواست سرخورده شوند. 0 45 سایه 1404/4/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 297 من زن مغروری بوده و هستم . حاضرم بمیرم ولی کسی نفهمد درونم چه می گذرد که به من ترحم کند یا دستم بیندازد . می دانم هیچ کس چیزی نفهمیده . داخل خانه که مثل همیشه هستم ، شاید کمی ساکت تر و جدی تر . بیرون هم خود همیشگی ام هستم . می گویم و می خندم و در گفت و گو ها شرکت می کنم و با ردای غرورم ، آنچه من را از درون می پوساند ، پنهان می کنم . 0 2 حلما آقاسی 1403/11/25 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 260 دفتر خاطرات عزیزم، واقعاً به تو احتیاج دارم تا کمی آرامم کنی. بدجوری نیاز به آرامش دارم. راستی، چطور است اسم این دفتر را به جای خاطرات، بگذارم«دفتر غرولند»؟ 4 16 سایه 1404/4/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 287 0 1 سایه 1404/4/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 286 کاری برای انجام دادن ندارم ، بنابراین تصمیم گرفتم دفتر خاطراتم را سیاه کنم مبادا پلیدی ای که خداوند آن را به دست های بیکار نسبت می دهد ، بر من چیره شود . 0 1 حلما آقاسی 1403/11/18 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 113 «احتمالاً در ترکیب بدنم از اردک هم استفاده شده، چون همیشه عاشق رفتن زیر بارانم.» 0 28 سایه 1404/4/6 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 300 نمی دانید وقتی به حماقتم فکر میکنم چقدر از خودم بدم می آید . در دریایی از حس حماقت و پشیمانی دست و پا می زنم ، و کنار اینها تمام وجودم علیه تقدیری که خودم رقم زده ام شورش کرده . حالا دیگر خوب می دانم اشتباهم از کجا شروع شد . از آنجایی که قانون ثابتی را نادیده گرفتم که می گویند بدون عشق واقعی ، هر وصلتی تبدیل به زنجیری نفرت انگیز و آزاردهنده می شود و روح را می ساید و می خورد . 0 1 حلما آقاسی 1403/11/21 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 190 شاید من در حال یاد دادن چیزهایی به شاگرد هایم باشم، اما «آن ها» دارند درس های مهم تری به من میدهند... 1 19 حلما آقاسی 1403/11/16 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 46 «خب، همه چیز تمام شد و ترسم از این است که دیگر پیش نیاید اینطوری دور هم جمع شویم. اما هرچقدر هم که پراکنده شویم یک خاطرهٔ مشترک داریم که ما را به هم پیوند میزند_پیوندی که هرگز گسسته نخواهد شد.» 0 11 سایه 1404/3/11 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 172 به محض اینکه با کسی آشنا می شوم و یاد می گیرم چطور دوستش داشته باشم مجبور می شوم بروم و راهم را از او جدا کنم و دیگر هرگز آن دوست را در همان شرایط نخواهم دید . از این حقیقت متنفرم که همیشه وقتی دو دوست حتی دو دوست صمیمی یا حتی خیلی صمیمی بعد از مدتی جدایی دوباره یکدیگر را می بینند تغییرات به وجود آمده ، کم یا زیاد ، رابطه شان را سرد می کند . هرگز نفر مقابل دقیقا مثل آنچه در گذشته بود ، نیست . طبیعی است .طبیعت بشر پویا و رو به رشد است و هرگز ثابت نمی ماند . اما با همه ی این فلسفه بافی ها کدام یک از ما می تواند جلوی ناامیدی و سرخوردگی اش را بگیرد زمانی که متوجه می شود دوستش دیگر آن آدم قبلی نیستت و نخواهد شد ، حتی اگر تغییراتش مثبت باشند ؟ 0 10 سایه 1404/3/25 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 249 چقدر در این اتاق کوچک و مظلوم ، خوش بودم ! نمی دانم آیا خواب و خیال های آدم در اتاقش می ماند یا نه ! وقتی کسی برای همیشه اتاقش را ترک میکند ، اتاقی که در آن خیال بافی می کرده ، اندیشیده ، خوشی کرده ، غصه خورده ، خندیده و گریسته ، آیا چیزی از او ، هر چند نامرئی و نامحسوس ، چون خاطره ای مسکوت بر جا می ماند ؟ 0 4 حلما آقاسی 1403/12/2 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 339 آن ها پیش خودشان فکر میکردند دارند به ماد مونتگمری که از قبل میشناختند محبت میکنند، در حالی که من اصلاً او نبودم، موجود تازه خلق شده ای بودم که اسم و جسم او را یدک میکشید و خود را به جای او جا زده بود. آن ماد قبلی خیلی فرق داشت-دختر سبک بال و شادی بود با کلی آرزو و اعتقادی محکم بر «زودگذر» بودن همه چیز. بلند پرواز بود و انگیزه ای قوی داشت اما هدف اصلی اش «خوش بودن» بود و معمولاً به هدفش میرسید. خودش و بقیه را باور داشت، باوجدان و خوش قلب بود و زیاد خودش را بابت درگیری های زندگی ناراحت نمیکرد. اما دختر امروز-چقدر با اون فرق دارد! 0 12 سایه 1404/3/25 ال.ام. مونتگری: یادداشت های شخصی 1889 - 1910 لوسی مود مونتگمری 4.7 6 صفحۀ 253 مردم به این موفقیت های کوچک من حسادت می کنند و می گویند "کاش جای تو بودیم " و از اینجور حرفا وقتی این چیز ها را می شنوم لخند تلخی روی لبم می نشیند . خبر ندارند برای رسیدن به هر موفقیتی باید چند شکست را تحمل کرد . فقط پیروزی ها را می بینند و فکر می کنند همیشه همین طور بوده . 0 4