بریدۀ کتاب
1402/5/21
صفحۀ 184
دو تا دست آمد روی شانههایم و شروع کرد به ماساژ دادن.بچه های موکب از این کارها زیاد برای هم می کردند.برنگشتم نگاه کنم.اسم چند نفر دیگر را وارد سیستم کردم و کارت ها را دادم دستشان. آن دو دست آمدند روی چشم هایم و صدایی گفت:《لااقل برگرد یه تشکر بکن!》 صدای حامد حمایت کار بود.بلند شدم و دست هایم را باز کردم. ...
دو تا دست آمد روی شانههایم و شروع کرد به ماساژ دادن.بچه های موکب از این کارها زیاد برای هم می کردند.برنگشتم نگاه کنم.اسم چند نفر دیگر را وارد سیستم کردم و کارت ها را دادم دستشان. آن دو دست آمدند روی چشم هایم و صدایی گفت:《لااقل برگرد یه تشکر بکن!》 صدای حامد حمایت کار بود.بلند شدم و دست هایم را باز کردم. ...
18
(0/1000)
سنیه قرائیان
1402/5/21
0