بریدهای از کتاب سنگدل اثر ماریسا مییر
1402/6/26
صفحۀ 440
_اخه چرا؟ چرا کلاغ شبیه میز تحریره؟ کاترین درستش را روی دستگیرهی در گذاشت.با تشر گفت:«شبیه نیست.» در را محکم باز کرد:«فقط یه معمای احمقانهست. چرتوپرته!چرنده!» یک مرتبه صدای ساعت جیبی قطع شد. معلوم نشد چرا. صورت هاتا شل شد. روی پیشانیاش دانه های عرق نشست. هاتا یواش گفت:«چرتوپرته.» کلماتش در فضای مغازه پیچید:«چرت و پرته. از چرتوپرت هم چرتوپرتتره! مزخرف محضه! همهمون دیوونهایم. خبر نداشتین؟ توی خانوادهم ارثیه. توی خونهمون. اینجاست. اقای زمان بالاخره پیدام کرد و من... » صدایش بریده شد. از چشمهایش اتش میبارید:«علیاحضرت، ملکه، روحم هم خبر نداره. اصلا یادم نمیآد چرا کلاغ شبیه میز تحریره» هاتا. کاترین
_اخه چرا؟ چرا کلاغ شبیه میز تحریره؟ کاترین درستش را روی دستگیرهی در گذاشت.با تشر گفت:«شبیه نیست.» در را محکم باز کرد:«فقط یه معمای احمقانهست. چرتوپرته!چرنده!» یک مرتبه صدای ساعت جیبی قطع شد. معلوم نشد چرا. صورت هاتا شل شد. روی پیشانیاش دانه های عرق نشست. هاتا یواش گفت:«چرتوپرته.» کلماتش در فضای مغازه پیچید:«چرت و پرته. از چرتوپرت هم چرتوپرتتره! مزخرف محضه! همهمون دیوونهایم. خبر نداشتین؟ توی خانوادهم ارثیه. توی خونهمون. اینجاست. اقای زمان بالاخره پیدام کرد و من... » صدایش بریده شد. از چشمهایش اتش میبارید:«علیاحضرت، ملکه، روحم هم خبر نداره. اصلا یادم نمیآد چرا کلاغ شبیه میز تحریره» هاتا. کاترین
Tina Hosseini
1402/6/27
0