بریدۀ کتاب

Tina Hosseini

1402/06/26

بریدۀ کتاب

صفحۀ 440

_اخه چرا؟ چرا کلاغ شبیه میز تحریره؟ کاترین درستش را روی دستگیره‌ی در گذاشت.با تشر گفت:«شبیه نیست.» در را محکم باز کرد:«فقط یه معمای احمقانه‌ست. چرت‌وپرته!چرنده!» یک مرتبه صدای ساعت جیبی قطع شد. معلوم نشد چرا. صورت هاتا شل شد. روی پیشانی‌اش دانه های عرق نشست. هاتا یواش گفت:«چرت‌وپرته.» کلماتش در فضای مغازه پیچید:«چرت و پرته. از چرت‌و‌پرت هم چرت‌و‌پرت‌تره! مزخرف محضه! همه‌مون دیوونه‌ایم. خبر نداشتین؟ توی خانواده‌م ارثیه. توی خونه‌مون. اینجاست. اقای زمان بالاخره پیدام کرد و من... » صدایش بریده شد. از چشم‌هایش اتش می‌بارید:«علیاحضرت، ملکه، روحم هم خبر نداره. اصلا یادم نمی‌آد چرا کلاغ شبیه میز تحریره» هاتا. کاترین

_اخه چرا؟ چرا کلاغ شبیه میز تحریره؟ کاترین درستش را روی دستگیره‌ی در گذاشت.با تشر گفت:«شبیه نیست.» در را محکم باز کرد:«فقط یه معمای احمقانه‌ست. چرت‌وپرته!چرنده!» یک مرتبه صدای ساعت جیبی قطع شد. معلوم نشد چرا. صورت هاتا شل شد. روی پیشانی‌اش دانه های عرق نشست. هاتا یواش گفت:«چرت‌وپرته.» کلماتش در فضای مغازه پیچید:«چرت و پرته. از چرت‌و‌پرت هم چرت‌و‌پرت‌تره! مزخرف محضه! همه‌مون دیوونه‌ایم. خبر نداشتین؟ توی خانواده‌م ارثیه. توی خونه‌مون. اینجاست. اقای زمان بالاخره پیدام کرد و من... » صدایش بریده شد. از چشم‌هایش اتش می‌بارید:«علیاحضرت، ملکه، روحم هم خبر نداره. اصلا یادم نمی‌آد چرا کلاغ شبیه میز تحریره» هاتا. کاترین

(0/1000)

نظرات

هستی

1402/06/27

اشک:))
1
Tina Hosseini

1402/06/27

💔😭🤝 
شماهم بغض تون گرفت یا من فقط حساسم؟
yasyg

1402/12/08

قلبم درد گرفتتتتت
نبابا گریه چیه تریلی رفته تو چشمم