بریدهای از کتاب اندیشه در بحران: آیزایا برلین، میلتون فریدمن و جان راولز در نگاهی کوتاه اثر شهریار زرشناس
1403/8/7
صفحۀ 26
جان فاستر به یاد می آورد که در تابستان ۱۹۳۴ همراه آیزایا در مسافرتی از صحرای سینا عبور می کردند. هنگامی که قطار آن ها به مرز فلسطین رسید، مأمورى یهودی و اُنیفورم پوش از آن ها بلیت خواست. فاستر می گوید برلین با دیدن این صحنه به گریه ی شوق افتاد. برلین به فاستر گفته بود از اینکه برای اولین بار «در سراسر عالم مأموری یهودی را صاحب قدرت می دید» اشک شوق می ریزد.
جان فاستر به یاد می آورد که در تابستان ۱۹۳۴ همراه آیزایا در مسافرتی از صحرای سینا عبور می کردند. هنگامی که قطار آن ها به مرز فلسطین رسید، مأمورى یهودی و اُنیفورم پوش از آن ها بلیت خواست. فاستر می گوید برلین با دیدن این صحنه به گریه ی شوق افتاد. برلین به فاستر گفته بود از اینکه برای اولین بار «در سراسر عالم مأموری یهودی را صاحب قدرت می دید» اشک شوق می ریزد.
0
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.