yas:)min

@yasamin_book

20 دنبال شده

5 دنبال کننده

                      دخترک نویسنده ی کتابدوست:)))
شایدم کتابخوار📖🤍

پیج روبیکام:
@book_yas_laif
                    

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

مدرسه هنر آوینیون

213 عضو

آناتومی داستان: 22 گام تا استاد شدن در داستان گویی

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌های کتاب

قصه‌های همیشگی؛ آخرین نبردقصه‌های همیشگی؛ سفر به سرزمین سرگردانیقصه‌های همیشگی؛ اکسیر جادویی

دوقلوهای بیلی ، فرشته ی نجات دوران کودکی ام.

6 کتاب

دوقلوهای بیلی با مجموعه کتاب خارق العاده شون ، منو نجات دادن. منو وارد دنیای کتابخونی کردن و باعث شدن به وجود جادو باور کنم. باعث شدن دلم بخواد خودم هم در سرزمین قصه ها بودم. باعث شدن برای یافتن خوشبختی ابدی ، تلاش کنم و برای زندگیم بجنگم. دوقلوهای بیلی به من از خود گذشتگی و فداکاری رو یاد دادن. به من عشق رو یاد دادن !!! من از گلدی لاکس و جک ، فراگی و شنل قرمزی ، عشق رو یاد گرفتم. من از الکس و کانر ، تلاش و جنگیدن برای زندگی و دوستانم رو یاد گرفتم. من از شورای پریان ، مهربونی رو یاد گرفتم ، هرچند اونها هم گاهی بد بودند. من از ملکه ی بدذات ، اولی ، عشق حقیقی رو یاد گرفتم. من از ساحره ی افسونگر ، مغرور نبودن رو یاد گرفتم. من از ارتش فرانسه ، همیشه در جستجوی قدرت نبودن رو یاد گرفتم. من از مرد نقابدار ، کینه نداشتن رو یاد گرفتم. من از لیتل بو‌پیپ ، ساده نبودن رو یاد گرفتم. من از روک رابینز ، فداکاری رو یاد گرفتم. درسته ، قصه های همیشگی به من درس هایی داد که برای آموختن شان یک عمر تلاش نیاز بود. اما من در سن ۱۱ سالگی همه اش را آموختم.

فعالیت‌ها

yas:)min پسندید.
            کتاب حاضر رمانی‌ست درباره یک زن آمریکایی خانه‌دار با زندگی‌ای راکد و تکراری، که روزی با یک رمان درباره زندگی شمس و مولانا مواجه می‌شود و آن را می‌خواند و با نویسنده رمان ارتباط برقرار می‌کند و در اثر خواندنش و صحبت با نویسنده متحول می‌شود و مسیر جدیدی پیش می‌گیرد. مشخصا داستان دو لایه دارد، لایه اول، داستان زن خانه‌داری به نام اللا است و لایه دوم، داستانی در لایه اول است، داستان شمس و مولانا. داستان لایه اول یک داستانِ با تسامح بسیار، خوب است، گرچه چیز جدیدی نیست، کمی کلیشه‌ای شاید باشد و ویژگی چندان مثبتی ندارد. اگر نویسنده، فقط داستان لایه اول را نوشته بود و منتشر کرده بود، رمانی بهتر از آنچه امروز به عنوان "ملت عشق" می‌شناسیم، می‌شد. اللا تفریح‌اش آشپزی است، تنها دغدغه‌اش بچه‌هایش هستند و شوهری ثروتمند که آشکارا به او خیانت می‌کند و در این بین، با یک عارفِ صوفی مسلک آشنا می‌شود و این آغازی می‌شود برای شورش بر زندگی کنونی  و شروع زندگی‌ای جدید. خب، این شد داستانی کوتاه و متوسط. اما داستان لایه دوم که اضافه می‌شود همه چیز را خراب می‌کند. 

بحث مفصلی‌ست که آیا روایت کتاب از شمس و مولانا منطبق بر تاریخ هست یا نه، و اگر نیست آیا این یک نقطه ضعف است؟ و این که آیا نویسنده آن چیزی که به عنوان عرفان و تصوف معرفی می‌کند واقعا عرفان و تصوف است؟ قضاوت را به خواننده واگذار می‌کنم. اما مستقل از این اشکالات احتمالی، بزرگترین اشکال رمان، شخصیت شمس تبریزی‌ست. 

شمس از آن تیپ کاراکترهای آشوب‌گر است، کاراکتری که در قالبی نمی‌گنجد، همه چیز را به هم می‌ریزد و بر خلاف عرف عمل می‌کند و این کار را آگاهانه انجام می‌دهد و درست می‌داند. کاراکترهای آشوب‌گر قوانین جامعه را به رسمیت نمی‌شناسند و هیچ چیز به جز ارزش‌های خودشان را شایسته احترام نمی‌دانند. شاید با خود بگویید هر شخصیت منفی‌ای، یک کاراکتر آشوبگر است، اما چنین نیست. شخصیت دون کارلئونه در پدرخوانده شخصیتی قانون‌شکن و منفی‌ست، او مجرم است، اما آشوبگر نیست. او ظاهر را حفظ می‌کند، در خفا به جرم می‌پردازد، و قوانین بازی مافیای آمریکا را کامل به رسمیت می‌شناسد و داخل این قوانین می‌گنجد. شخصیت آشوبگر واقعی جوکر است، که حتی قوانین مافیا را هم به رسمیت نمی‌شناسد و یک قانون و هدف دارد و آن هم آشوب‌گری حداکثری‌ست. اما همه آشوب‌گرها بد نیستند، سقراط یک کاراکتر آشوب‌گر خوب است. نویسنده می‌خواهد شمس یک کاراکتر آشوبگرِ خوب باشد. 

جوکر چرا شخصیت محبوبی‌ست و به خوبی پرداخته شده؟ زیرا آن کاری که باید انجام دهد، افشارگسیخته بودن و ایجاد هرج و مرج را به بهترین نحو به سرانجام می‌رساند. اما یک کاراکتر آشوبگر خوب نمی‌تواند چنین باشد، خواننده باید با وی همدردی کند و نتیجتا تنها ایجاد هرج و مرج نمی‌تواند کارنامه چنین شخصیتی باشد. فی‌المثل کاراکتر سقراط چرا به خوبی پرداخته شده؟ زیرا سقراط رسوم و پیشفرض‌های اجتماعی را با استدلالات مفصل خود زیرسوال می‌برد و دیالکتیک رسالات افلاطون به زیبایی نوشته شده و خواننده را با دلایل سقراط همراه می‌کند. اما شمس این گونه نیست. شما در یک درگیری شمس با کاراکتر رقیبش، با شمس همراهی نمی‌کنید، احساس نمی‌کنید که شمس، گرچه مردی نامتعارف و خلاف عرف است، دارد کار درست را انجام می‌دهد. شما به پسر مولانا حق خواهید داد، که چنین متنفر از شمس باشد، هنگامی که این پیرمرد کل آرزوها و رویاهای این جوان را بر باد فنا می‌دهد... شاید بگویید که شمس که فیلسوف نیست که با استدلالاتش ما را اقناع و همراه کند، اما خب ابزار شمس برای برانگیختن همدردی چیست؟ زیبایی عرفان و تصوف‌اش است دیگر، درست است؟ اما آیا شمس پرده از لطافت‌ها و زیبایی‌های عرفان برمی‌دارد؟ آیا شمس کاراکتری لطیف، مهربان یا فداکار است؟ آیا باعث همدردی می‌شود؟! شمس زندگی دختر مولانا را به نابودی کشید. شمس هیچ یک از وجوه زیبای عرفان را نمایان نکرد. نتیجتا شخصیت شمس به هیچ عنوان قابل همدردی کردن نیست و صرفا آزاردهنده است. بماند که به گمانم آنچه از عرفان و تصوف نشان داده شد نه تنها غلط بلکه زشت بود.

سخت است بتوان تصور کرد که بدون برند شمس و مولانا این رمان چقدر فروش می‌رفت. و گویا هر کتابی، هرچقدر هم بد، با این برندِ بی‌نظیر و ارزشمند در سراسر جهان خوش‌آوازه خواهد شد، حتی اگر "ملت عشق" باشد! 

          
yas:)min پسندید.
خب... من در مورد این کتاب چی می‌تونم بگم که تا الان گفته نشده؟ 😄

فکر کنم فانتزی‌دوستان کمی باشن که هیچی از داستان این مجموعه ندونن (یکی از دوستان نزدیکم از این دسته‌ست 😏 به نظرش فضای فیلم‌های ارباب حلقه‌ها زیادی سیاهه و در نتیجه فیلم‌هاش رو هیچ‌وقت ندیده، تو این هم‌خوانی هم فرصت نکرد کتابش رو باهامون بخونه 🚶🏻‍♀️).

🔅🔅🔅🔅🔅

این کتاب جلد اول از یه فانتزی حماسیه، یه حماسه که قسمت مهمی از بار سنگینش رو‌ی دوش موجوداتی عادی گذاشته میشه، موجوداتی بدون هیچ نیروی جادویی خارق‌العاده‌ای، بله، همون هابیت‌ها :)

البته هابیت‌ها در واقع از مخلوقات همین دنیای تالکین هستن، ولی خب، نکتهٔ مهم به نظرم همین «عادی» بودنشونه :)

هرچند، اینجا جادوگر هم داریم و الف‌هایی با قدرت‌های فراطبیعی، و البته انسان‌هایی که پشت به پشت به پادشاهان افسانه‌ای قدیم می‌رسن و یه سره تو طول داستان این موضوع رو به ما یادآوری می‌کنن (دارم به شما نگاه می‌کنم آقای آراگورن 🙄😂)

با این حال، تو این جلد اول، تکیه به جادو چندان پررنگ نیست.
بله، تک و‌ توک می‌تونیم نشانه‌هایی از این جادو رو پیدا کنیم ولی مثل خیلی از آثار دیگهٔ فانتزی، این بخش‌های جادو تو چشم مخاطب نیستن :)
همچنین، به نظرم تو این جلد شاهد دنیاسازی چندانی هم نیستیم، شاید چون بار اصلی ساخت دنیای ارباب حلقه‌ها در واقع روی دوش‌های سیلماریلیونه :)

موجودات بد اصلی، یعنی ارک‌ها، هم تو این جلد نقش چندان پررنگی ندارن، در این مورد کلا دلم می‌خواد به سری بحث‌ها اشاره کنم که می‌ذارمش برای جلدهای بعدی.

🔅🔅🔅🔅🔅

شخصیت‌های اصلی هم‌ تو بعضی موارد تفاوت زیادی با فیلم دارن. مثلا آراگورن اصلا و ابدا اون انسان متواضعی نیست که تو فیلم می‌بینیم، که هیچ‌جوره دلش نمی‌خواد شاه بشه و اصلا حتی خوشش نمیاد کسی به این موضوع اشاره کنه 😄
و یا مری بسیار شخصیت پخته‌تری نسبت به فیلم داره (پپین تقریبا به اندازهٔ فیلم خله 😄)
خود فرودو هم کلا اینجا شخصیت قوی‌تری نسبت به فیلم داره
سم همچنان همون پسر گوگولی فیلمه 🥹 البته قطعا خیلی باحال‌تر 😎😄

(البته یه تفاوت بسیاااار مهم اینه که فرودوی کتاب حدود پنجاه سالشه 😱 دیگه جوون‌ترینشون میشه پپین با ۳۳ سال سن 😂)

همچین میشه گفت تو این کتاب شخصیت‌ها یه خط سیر ثابتی رو طی می‌کنن و رشد شخصیتی به اون معنا وجود نداره.

🔅🔅🔅🔅🔅

کتاب هم البته پر از توصیفه :)
یه سری از این توصیف‌ها جدا برام حوصله‌سربر بودن، مثل توصیفات بی‌انتهای راه رفتن و شمال و جنوب و شرق و غرب 😂 (به شخصه اصصصصلا نمی‌تونستم این جهت‌ها رو درست تصور کنم 😅)
ولی بعضی از این توصیف‌ها، واقعا زیبا و دوست‌داشتنی بودن، مثلا توصیفات مربوط به قسمت‌های تام بامبودیل (که کلا تو فیلم حذف شده) و لورین.

و بعد گفتگوها... گفتگوها کلا عالی بود.
خصوصا اینکه من کتاب رو طبق معمول زبان اصلی خوندم و کلا یه حظّ عمیقی از خوندن جملات قدیمی‌طور تالکین بردم 🥲 همین موضوع البته برای توصیفات قشنگی که بالاتر گفتم هم صادق بود.

کلا اولین بار این کتاب رو خیلی وقت پیش خونده بودم (همین انگلیسی) و تقریبا بیشترین چیزی که ازش یادم مونده بود همین حس لذت عمیق از خوندن نثر قشنگش بود 😅 حسی که تو این بازخوانی هم تکرار شد :)
(البته باید بگم ترجمهٔ آقای علیزاده هم تا جایی که مقایسه کردم خیلی خوب بود، ولی خب زبان اصلیش یه چیز دیگه‌ست 😍)

🔅🔅🔅🔅🔅

در نهایت اینکه ارباب حلقه‌ها از اون داستان‌هایی بود که اول عاشق فیلمش شدم و بعد رفتم سراغ کتابش.
تهش هم اینطوری شد که با وجود تفاوت‌های مهم، هر دوشون رو دوست دارم :) یعنی انگار هر کدوم از این دو تا، فیلم و کتاب، یه جایگاه خاص و جدایی برام پیدا کردن ☺️

کتاب رو هم در مجموع بیشتر مناسب بزرگسال می‌دونم، مگر اینکه طرف حسابمون یه نوجوون خیلی کتاب‌خون باشه :)
            خب... من در مورد این کتاب چی می‌تونم بگم که تا الان گفته نشده؟ 😄

فکر کنم فانتزی‌دوستان کمی باشن که هیچی از داستان این مجموعه ندونن (یکی از دوستان نزدیکم از این دسته‌ست 😏 به نظرش فضای فیلم‌های ارباب حلقه‌ها زیادی سیاهه و در نتیجه فیلم‌هاش رو هیچ‌وقت ندیده، تو این هم‌خوانی هم فرصت نکرد کتابش رو باهامون بخونه 🚶🏻‍♀️).

🔅🔅🔅🔅🔅

این کتاب جلد اول از یه فانتزی حماسیه، یه حماسه که قسمت مهمی از بار سنگینش رو‌ی دوش موجوداتی عادی گذاشته میشه، موجوداتی بدون هیچ نیروی جادویی خارق‌العاده‌ای، بله، همون هابیت‌ها :)

البته هابیت‌ها در واقع از مخلوقات همین دنیای تالکین هستن، ولی خب، نکتهٔ مهم به نظرم همین «عادی» بودنشونه :)

هرچند، اینجا جادوگر هم داریم و الف‌هایی با قدرت‌های فراطبیعی، و البته انسان‌هایی که پشت به پشت به پادشاهان افسانه‌ای قدیم می‌رسن و یه سره تو طول داستان این موضوع رو به ما یادآوری می‌کنن (دارم به شما نگاه می‌کنم آقای آراگورن 🙄😂)

با این حال، تو این جلد اول، تکیه به جادو چندان پررنگ نیست.
بله، تک و‌ توک می‌تونیم نشانه‌هایی از این جادو رو پیدا کنیم ولی مثل خیلی از آثار دیگهٔ فانتزی، این بخش‌های جادو تو چشم مخاطب نیستن :)
همچنین، به نظرم تو این جلد شاهد دنیاسازی چندانی هم نیستیم، شاید چون بار اصلی ساخت دنیای ارباب حلقه‌ها در واقع روی دوش‌های سیلماریلیونه :)

موجودات بد اصلی، یعنی ارک‌ها، هم تو این جلد نقش چندان پررنگی ندارن، در این مورد کلا دلم می‌خواد به سری بحث‌ها اشاره کنم که می‌ذارمش برای جلدهای بعدی.

🔅🔅🔅🔅🔅

شخصیت‌های اصلی هم‌ تو بعضی موارد تفاوت زیادی با فیلم دارن. مثلا آراگورن اصلا و ابدا اون انسان متواضعی نیست که تو فیلم می‌بینیم، که هیچ‌جوره دلش نمی‌خواد شاه بشه و اصلا حتی خوشش نمیاد کسی به این موضوع اشاره کنه 😄
و یا مری بسیار شخصیت پخته‌تری نسبت به فیلم داره (پپین تقریبا به اندازهٔ فیلم خله 😄)
خود فرودو هم کلا اینجا شخصیت قوی‌تری نسبت به فیلم داره
سم همچنان همون پسر گوگولی فیلمه 🥹 البته قطعا خیلی باحال‌تر 😎😄

(البته یه تفاوت بسیاااار مهم اینه که فرودوی کتاب حدود پنجاه سالشه 😱 دیگه جوون‌ترینشون میشه پپین با ۳۳ سال سن 😂)

همچین میشه گفت تو این کتاب شخصیت‌ها یه خط سیر ثابتی رو طی می‌کنن و رشد شخصیتی به اون معنا وجود نداره.

🔅🔅🔅🔅🔅

کتاب هم البته پر از توصیفه :)
یه سری از این توصیف‌ها جدا برام حوصله‌سربر بودن، مثل توصیفات بی‌انتهای راه رفتن و شمال و جنوب و شرق و غرب 😂 (به شخصه اصصصصلا نمی‌تونستم این جهت‌ها رو درست تصور کنم 😅)
ولی بعضی از این توصیف‌ها، واقعا زیبا و دوست‌داشتنی بودن، مثلا توصیفات مربوط به قسمت‌های تام بامبودیل (که کلا تو فیلم حذف شده) و لورین.

و بعد گفتگوها... گفتگوها کلا عالی بود.
خصوصا اینکه من کتاب رو طبق معمول زبان اصلی خوندم و کلا یه حظّ عمیقی از خوندن جملات قدیمی‌طور تالکین بردم 🥲 همین موضوع البته برای توصیفات قشنگی که بالاتر گفتم هم صادق بود.

کلا اولین بار این کتاب رو خیلی وقت پیش خونده بودم (همین انگلیسی) و تقریبا بیشترین چیزی که ازش یادم مونده بود همین حس لذت عمیق از خوندن نثر قشنگش بود 😅 حسی که تو این بازخوانی هم تکرار شد :)
(البته باید بگم ترجمهٔ آقای علیزاده هم تا جایی که مقایسه کردم خیلی خوب بود، ولی خب زبان اصلیش یه چیز دیگه‌ست 😍)

🔅🔅🔅🔅🔅

در نهایت اینکه ارباب حلقه‌ها از اون داستان‌هایی بود که اول عاشق فیلمش شدم و بعد رفتم سراغ کتابش.
تهش هم اینطوری شد که با وجود تفاوت‌های مهم، هر دوشون رو دوست دارم :) یعنی انگار هر کدوم از این دو تا، فیلم و کتاب، یه جایگاه خاص و جدایی برام پیدا کردن ☺️

کتاب رو هم در مجموع بیشتر مناسب بزرگسال می‌دونم، مگر اینکه طرف حسابمون یه نوجوون خیلی کتاب‌خون باشه :)
          
عرررر
yas:)min پسندید.
yas:)min پسندید.
yas:)min پسندید.
yas:)min پسندید.
                سه ستارش بخاطر اقیانوسه چون عاشق اقیانوس میشین با این کتاب ولی شخصیت اصلی بخاطر یه پسر همه چیو ول میکنه و میره:) 
اصلا خوشم نیومد از آخرش
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

yas:)min پسندید.
            تقریبا هممون درباره‌ی افسانه پری‌های دریایی شنیدیم که میگن قانونشونه که نباید عاشق انسان بشن و ...
ولی تا حالا به ذهنم نرسیده بود که پری‌های دریایی به اقیانوس خدمت میکنن و ایده کتابو دوست داشتم
قلم نویسنده روون و خوب بود و شخصیت پردازی خوبی داشت
تا اواسط کتاب هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد ولی جوری نبود که از کتاب خسته بشم و به سرم بزنه دیگه نخوام کتابو بخونم یا اینکه بخوام خودمو بکشونم که به پایانش برسم و کلا روند کتاب برام آرامش بخش بود
از وسطای کتاب به بعد دیگه نتونستم ازش دست بکشم و یک سر خوندمش
و پایان کتاب هم خیلی قشنگ بود حتی با اینکه یکم غم‌انگیز بود ..
ولی یکی از عیب‌هاش این بود که نویسنده خصوصیات ظاهریِ شخصیت‌ها رو قشنگ توصیف نمی‌کرد جوری که من اصلا قیافه‌ی شخصیت اصلی کتابو نتونستم تصور کنم واز  بقیه شخصیتاهم یه تصویر نصفه نیمه توی ذهنم بود و بخاطر همین یه ستاره کم دادم
ایکینلی رو خیلی خودش و شخصیتشو دوست دارم و همینطور کیلن>

در کل کتاب زیبایی بود، دوستش داشتم و از خوندنش لذت بردم و واقعا ارزش یک‌بار خوندنو داره✨