خب جلد دوم این کتاب یک جاهایی اینجوری بود که میخواستم زمین و زمانو فهش بدم به خاطرش ولی از حق نگذریم این جلدش هم شاهکار دیگه ای بود از نویسنده و اون تیکه که برندا هم تونست با تله پاتی با توماس حرف بزنه خیلییی شگفت زده شدم.
      

        من هیچ‌چیزی درباره این کتاب نمیتونم بگم تنها چیزی که میتونم بگم این یک‌کتاب نیست یک شاهکاره شاهکاری که هیچ وقت قرار نیست مثلش پیدا شه
      

        این مجموعه و کتاب هاش مارو با داستان ها و عاشقانه های کهن و گذشته آشنا میکنه و با طراحی جلد و صفحاتش آدم رو به خوندن ادامه کتاب وادار میکنه 
جملات قشنگ و فداکاری هایی که افراد برا هم انجام میدن واقعا یه رویای دیگست
و این کتاب ها باعث میشن این داستان ها فراموش نشن و هنوز موندگار بمونن
      

        اولاش خیلی گیج کننده بود و چیزی نمیفهمیدم ولی رفته رفته ماجرای داستان روشن میشد برام ولی خب نویسنده قشنگ اتفاق ها رو گذاشته بود برای آخر داستان و این جلدش خیلی با پایان باز تموم شد 
      

        از قشنگ ترین فانتزی هایی که خوندم بود و سرش یک ماه فقط داشتم گریه میکردم😂
      

        عشق را نیازی به پاداش نیست
      

        جلد دومش رو از اولی  بیشتر دوست داشتم و آخراش اینجوری بودم که چرا ونژی اونجوری شد و اینا ولی با دو صفحه آخرش قشنگ مُردم و زنده شدم