نیازی نیست که کل مجموعه را بخوانی تا بفهمی برای این کتاب وقت گذاشته شده. در همان سه صفحه‌ی اول به راحتی احساسش می‌کنی. 
عشق میان گالان و سولماز، یک چیز عجیبی‌ست. نه آن قدر دور است که درکش نکنی و نه آن قدر نزدیک که بفهمی‌شان. من هردویشان را خیلی دوست داشتم.
دوست دارم هر چه سریع‌تر کل مجموعه را بخوانم.
"آتش بدون دود نمی‌شود، جوان بدون گناه"
      

        کم پیش می‌آید که فیلم یک اثر از کتابش بهتر باشد اما در این یک مورد خاص، واقعاً فیلمش بهتر است.
      

        من به این جور کتاب‌ها می‌گویم کتاب‌های مترویی. اندازه‌ی کتاب فقط کمی از کف دست بزرگ‌تر است و در کوچک‌ترین کیف‌ها هم جا می‌شود:) برای همین همراه خوبی برای مترو و ماشین و اتوبوس است و من دوستش دارم.
خود کتاب هم در کل می‌شود گفت بانمک است. طوری نیست که لذت نبری.
      

        خیلی شیرین‌تر از چیزیست که به نظر می‌رسد. واقعا حال آدم را بهتر می‌کند. پیشنهاد می‌شود.
      

        مجموعه‌ی آنه برای من نه فقط هشت جلد کتاب که یک فصل نسبتاً طولانی‌ از زندگی‌ام بود که در نهایت در ۷/۸/۱۴۰۱ تمام شد.
به بهانه‌ی جنگ دوباره با ریلا همراه شدم و از این همه شباهت بینمان ناخودآگاه لبخند زدم. دختر نوجوانی که درگیر جنگ می‌شود و کم کم بزرگ می‌شود..
این مجموعه را واقعا دوست دارم و واقعا توصیه می‌کنم. بخوانید و لبخند بزنید و زندگی کنید.
      

        جلد موردعلاقه‌ام از میان هر هشت جلدِ آنه.
با همراهی گرم الیزابت کوچولو.
      

        در تمام صفحات با غم آقای صدر همراه شدم. سخت است که بدانی آخر کتاب به مرگ ختم می‌شود. عجب کاری خلق کردی آقای صدر.