در راهروهای کتابخانه قدم میزدم و دنبال نامی آشنا میگشتم ، از آن نام ‌هایی  که در لیست کتاب‌های ناخوانده  داشتم.
میخواستم حالا که محرم شده بود کتابی بخوانم که بیشتر مرا با حال و هوای عاشورا گره بزند؛ تقریبا همه قفسه هارا پشت سر گذاشته بودم  نا امید از اینکه حتی یک کتاب هم انتخاب نکرده‌ام که چشمم به "تنها گریه کن" افتاد، گفتم حالا که کتابی دلخواه با موضوع عاشورا پیدا نکردم زندگی نامه مادر شهید میتواند گزینه خوبی باشد و نمیدانستم این شهید و این کتاب چقدر با سیدالشهدا گره خورده...
کتاب زیبایی بود.
پایان.
      

        یک سال داشت تو قفسه خاک میخورد که امروز بالاخره تصمیم گرفتم که بخونمش.
 داستانی با روند یکنواخت که هرازچندگاهی یک صعود زیبا رو به چشم و ذهن خواننده تزریق می‌کرد.
دوستش داشتم
 از اون کتابا خواهد بود که دلم میخواد به مردم پیشنهاد کنم تو یک روز بارونی پاییز همراه با یک فنجان چای داغ شروع به خوندنش بکنن.
      

        اول از همه بگم که این صرفا نظر منه.
این کتاب رو بخاطر تعریفات بی پایانی که ازش تو فضای مجازی دیدم خوندم و واقعا ارزششو نداشت.
بین تمام کتاب‌هایی که خوندم، کتاب های خیلی کمی یادم میاد که از خوندنشون پشیمون شده باشم، <کشتن یک پادشاهی> هم یکی از اونهاست.
توصیفات بیش از حد و غیر قابل درک ، کشش داستانی کم...
کتاب های فانتزی و تخیلی همیشه یک سری قوانینی دارن که اتفاقات بر اساس اونها پایه ریزی میشه ،اما تو این کتاب اتفاقات صرفا جوری رقم میخوردن که لیرا در نهایت از پس تمام آسیب هایی که چپ و راست بهش وارد میشدن بر بیاد ، افرادش رو نجات بده و قهرمان داستان بشه.
      

        کتاب زیبایی بود ، نه در حد فوق العاده ولی قابلیت راضی کردن خواننده برای ادامه کتاب رو داشت.
تنها اشکالی که میتونم بهش وارد کنم توصیفات زیاد و گنگ اوایل کتابه.
در کل خوندنش رو پیشنهاد میکنم اگه یه کتابی میخواین که یکمی به رویاها و افسانه ها بکشونتتون
      

        ما کتاب هارو برای چی میخونیم ؟
برای پایانش؟ یا صرفا برای لذت بردن از روند داستان؟
اگر جزو گروه اول باشین شایددددد از این کتاب خوشتون بیاد
 از اون کتاب هایی بود که وقتی تمومش میکنی دوباره برمیگردی و میبینی که بعلهههه تمام این مدت گول خوردی و قضیه چیز دیگه ای بوده.
ولی دیزی دارکر فقط یه پایان غیر قابل پیش بینی داشت ، روند داستان و اتفاقاتی که برای شخصیت اصلی افتاده بود خیلی پیش پا افتاده و ساده  بودن.
خلاصه که انتظار بیشتری از این کتاب داشتم...

      

        نمیدونم چرا دوستش نداشتم...
شاید خوندنش یکم واسم زود بود
شاید من هنوز آماده رو به رو شدن با این حجم از توصیفات دقیقِ شخصیت ها نبودم...
برای من داستان اون کشش لازم رو نداشت که بخوام تا اخر بخونمش.
      

        انقدر از این کتاب تعریف شنیده بودم و پشت ویترین کتاب فروشی ها دیده بودمش که تو دوران کنکورم شروع به خوندنش کردم 
 همون موقعی که همه سرشون گرم کتابای کمک درسیشون بود من داشتم تک تک لحظه هارو با نورا زندگی میکردم .
در کل خیلی دوستش داشتم 
      

         این کتاب رو من صرفا بخاطر جلدش انتخاب کرده بودم ، اما کلماتی که داخل کتاب بودن و اون عاشقانه لطیفی که بین این دو نفر بود باعث شده هنوز بعد چهار سال باز یادشون بیفتم .
واقعا زیبا بود...
اگه یه عاشقانه لطیف و کوتاه میخواین حتما بخونیدش.
      

        کتاب خیلی کتاب خوبی بود،  قشنگ اون حال و هوای غمناک شخصیت ها حس میشد (با اینکه این کتاب رو چهار سال پیش خوندم اما هنوزم برام یکی از بهترین هاست)
      

        توصیف وقایع و تصویر سازی شخصیت ها فوق العاده بود بنظرم.
برای یه نوجوون عالیه