نغمه رحیمی‌پور

نغمه رحیمی‌پور

پدیدآور
@nrpour

12 دنبال شده

6 دنبال کننده

            نویسنده کودک
          
ble.ir/anaarbaanoo
anaarbaanoo

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

عصرهای کریسکان؛ خاطرات امیر سعیدزاده

13

عصرهای کریسکان؛ خاطرات امیر سعیدزاده
          اولین بار که سریال فرار از زندان را دیدم برایم تحسین‌برانگیز بود، با وجودی که می‌دانستم یک سریال آمریکایی است و می‌تواند خیلی چیزها را به صورت بسیار اغراق شده به خورد مخاطب دهد، مثلا هوش و نبوغ یک جوان آمریکایی را که در راه هدفی کاملا شخصی و خانوادگی به کار گرفته شده در قالب مفاهیمی مثل آزادی و مبارزه با ظلم به نمایش بگذارد.
البته قدرتِ رسانه‌ای مثل سینما و تلویزیون را نباید نادیده گرفت که با استفاده از ابزار اغوا‌کننده‌اش می‌تواند تاثیر قهرمانانِ پوشالی غرب را چندین‌برابر کند.
حالا این چند روز کتابی در دستم بود که بدون برخورداری از آن ابزار قدرتمندِ اغواگر به همان اندازه حیرت‌آور و غیرقابل باور است.
عملیا‌ت‌های چریکی، زندان‌های مخوف کومله و دموکرات، شکنجه‌های غیرقابل تصور، فرار از زندان، زنده ماندن بدون آب و غذا همه و همه خاطرات زندگی و مبارزه یک جوانِ کُردِ ایرانی است که هوش و نبوغش او را در زمان جنگ به یکی از مهره‌های ارزشمند هم برای نیروهای خودی و هم برای ضدانقلاب تبدیل کرده بود.

خاطراتی که به‌شدت خلاصه‌وار نوشته شده و حرف‌های نگفته زیادی دارد ولی با این‌حال آن بخش از خاطرات که مربوط به شناسایی توپ‌خانه‌ای‌ست که یک سال تمام مردم غیور سردشت را به خاک و خون می‌کشید ولی کسی نمی‌توانست محل استقرارش را پیدا کند، وقتی قهرمانِ کتاب عصبانی از آن همه ظلم و جنایت و بدون داشتنِ ماموریتی از جایی به تنهایی تصمیم به پیدا کردن محل توپ‌خانه می‌گیرد و اینکه با همراه بردن فقط یک نفر  در راه رسیدن به هدف چه رنجی به جان می‌خرد و در راه انهدام آن چه نبوغی به کار می‌گیرد فقط باید خوانده شود و همین بخش از خاطرات به تنهایل قابلیتِ تبدیل شدن به یک سریال چند فصلی را با همه جزئیاتش دارد.

و حتما مقایسه خنده‌داری است ولی باید گفت حیف که سعید سردشتی های واقعی و حقیقیِ ما به لطف کم‌کاری و مسئولیت‌نشناسیِ راویان دفاع مقدس کمتر از مایکل اسکافیلد های دروغین و پوشالیِ آن‌ها شناخته‌شده و محبوب هستند، آن‌هم نه در دنیا که جوان‌های خودمان از وجود چنین قهرمان‌های نخبه و نابغه‌ای بی‌خبرند.
قهرمانانی که تمام زندگی و جوانی‌شان را در راه خدمت به دین و اعتلای وطن هزینه‌ کرده‌اند.

نام‌شان جاوید و راه‌شان پُررهرو ..
        

29

کوچک و سخت
 بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب به شکل غریبانه‌ی داشت خاک‌میخورد که توسط یکی از دوستان نجات داده شد،قطعا وقتی خریدمش به محتواش فکر نکردم و بیشتر درگیر قیمتش بودم که واو، نشر اطراف چرا اینو اینقدر مفت چاپ کرده؟

چرخی بین نظرات زدم تا اگه چیزی رو‌متوجه نشدم اونجا بفهمم‌ولی خب چیز خاصی گیرم‌نیومد.

کتاب پیش روی ما گریخته نوشته‌های یک نویسنده‌ست که مادر شده. می‌تونستم بگم مادری که نویسنده‌است ولی اینا باهم فرق دارن دیگه.

نویسنده‌ کتاب رو با جستار عجیبی شروع کرد. من بعد خوندنش  با خودم فکر کردم نکنه از اون دست مادراست که میگن بچه ما بی جنسیته(نان‌باینری) و این صحبتا، بعد دوزاریم افتاد که نه بابا، زاویه دید این نویسنده کلا متفاوته.
حالا چرا متفاوت بود؟ خب وقتی ما کلمه‌ی مادر رو به کار می‌بریم چیزای مثل عاطفه،عشق،فداکاری  به ذهنمون خطور‌ می‌کنن و برام عجیب بود که نویسنده زیاد از این موارد صحبت نکرده بود.
حتی اولش از دستش ناراحت بودم که بچه‌ش رو شیرکوهی صدا می‌کرد اما بعد کم کم برام جا افتاد‌ که این خانم اصلا نمیتونه مدل دیگه‌ی نگاه کنه.

پ‌ن¹:کتاب جستارهای نامفهوم کم نداره،حالا نکه چرت و‌پرت نوشته باشه ها،از چیزای صحبت کرده که شایع نیستن بین ما،ولی اگه اون کتابای که ازشون حرف می‌زد رو‌خونده باشیم به نظرمون نه تنها چرت و پرت نمیاد که خیلیم نکات زیرکانه‌ی گفته.

پ‌ن²: طنز کتاب خوب‌بود،خندم می‌گرفت خیلی‌جاها و میرفتم دوباره می خوندم‌شون.

پ‌ن³: اگه دنبال یه کتاب می‌گردید به دوستان باردارتون هدیه بدید این گزینه‌ی مناسبی نیست( چون لطافت این دوره رو نداره ، اگرم میخواید هدیه بدید بهش بگید توقع نداشته باشه از مهر جانسوز مادری چیزی بخونه)

پ‌ن⁴:خنده دار به نظر میاد ولی تا دو سوم کتاب مغز من درگیر این بود که شیرکوهی بابا هم داره یا نه و خب بابای خوبیم داشت ظاهرا.

پ‌ن⁵: راستش نویسنده‌ی این کتاب  مهر خیلی بیشتری از مادرایی که مارگارت اتوود درباره‌شون‌نوشته داشت‌.

پ‌ن⁶: توصیه‌ش می‌کنم یا نه؟ نه اونقدر.
           بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب به شکل غریبانه‌ی داشت خاک‌میخورد که توسط یکی از دوستان نجات داده شد،قطعا وقتی خریدمش به محتواش فکر نکردم و بیشتر درگیر قیمتش بودم که واو، نشر اطراف چرا اینو اینقدر مفت چاپ کرده؟

چرخی بین نظرات زدم تا اگه چیزی رو‌متوجه نشدم اونجا بفهمم‌ولی خب چیز خاصی گیرم‌نیومد.

کتاب پیش روی ما گریخته نوشته‌های یک نویسنده‌ست که مادر شده. می‌تونستم بگم مادری که نویسنده‌است ولی اینا باهم فرق دارن دیگه.

نویسنده‌ کتاب رو با جستار عجیبی شروع کرد. من بعد خوندنش  با خودم فکر کردم نکنه از اون دست مادراست که میگن بچه ما بی جنسیته(نان‌باینری) و این صحبتا، بعد دوزاریم افتاد که نه بابا، زاویه دید این نویسنده کلا متفاوته.
حالا چرا متفاوت بود؟ خب وقتی ما کلمه‌ی مادر رو به کار می‌بریم چیزای مثل عاطفه،عشق،فداکاری  به ذهنمون خطور‌ می‌کنن و برام عجیب بود که نویسنده زیاد از این موارد صحبت نکرده بود.
حتی اولش از دستش ناراحت بودم که بچه‌ش رو شیرکوهی صدا می‌کرد اما بعد کم کم برام جا افتاد‌ که این خانم اصلا نمیتونه مدل دیگه‌ی نگاه کنه.

پ‌ن¹:کتاب جستارهای نامفهوم کم نداره،حالا نکه چرت و‌پرت نوشته باشه ها،از چیزای صحبت کرده که شایع نیستن بین ما،ولی اگه اون کتابای که ازشون حرف می‌زد رو‌خونده باشیم به نظرمون نه تنها چرت و پرت نمیاد که خیلیم نکات زیرکانه‌ی گفته.

پ‌ن²: طنز کتاب خوب‌بود،خندم می‌گرفت خیلی‌جاها و میرفتم دوباره می خوندم‌شون.

پ‌ن³: اگه دنبال یه کتاب می‌گردید به دوستان باردارتون هدیه بدید این گزینه‌ی مناسبی نیست( چون لطافت این دوره رو نداره ، اگرم میخواید هدیه بدید بهش بگید توقع نداشته باشه از مهر جانسوز مادری چیزی بخونه)

پ‌ن⁴:خنده دار به نظر میاد ولی تا دو سوم کتاب مغز من درگیر این بود که شیرکوهی بابا هم داره یا نه و خب بابای خوبیم داشت ظاهرا.

پ‌ن⁵: راستش نویسنده‌ی این کتاب  مهر خیلی بیشتری از مادرایی که مارگارت اتوود درباره‌شون‌نوشته داشت‌.

پ‌ن⁶: توصیه‌ش می‌کنم یا نه؟ نه اونقدر.
        

18

زعفران و راز نخ‌های سفید

6