داستان کتاب درمورد خبرنگاری است که از کار به تازگی اخراج شده و به یه آگهی استخدام برمیخوره. وقتی آگهی رو دنبال میکنه سرانجام به شهری با ظاهری قدیمی به نام آشباریا میرسه و با عالیجناب چلویی و شرکت چلوجلو آشنا میشه. شرکتی که در آن چلوجلو هایی را که دارای اخبار گوناگون هستند آماده میکنند و از طریق لوله ها به خانه ها میفرستند.
کتاب خوبی بود و چیزی که من دوست داشتم خلاقیت نویسنده در انتخاب اسم شخصیت ها و مکان ها بود.