کتاب امروز هم یه کتاب کم‌تر شناخته شده است که خیلی وقت پیش اتفاقی تو کتابخونه مدرسه پیداش کردم.

قلم نویسنده خیلی جذاب و پر کششه. نوع روایت داستان پر از جزئیات تصادفی و در عین حال قابل توجه، جزئیاتی که داستان رو واقعی‌تر و زنده‌تر می‌کنه.

راوی داستان از نوع اول شخصه و در تا حدی شبیه به دفتر خاطرات یا زندگینامه‌ایه که یه بچه سیزده ساله نوشته. برای همین قلم و لحن داستان ساده است.

شخصیت پردازی این داستان واقعا خوبه. معمولا نویسنده‌ها برای پرداخت کاراکترهای کودک مشکل دارن مخصوصا اگه داستان از زبان اول شخص باشه اما این نویسنده به خوبی از پسش بر اومده. کاراکتر اصلی یه بچه است با همه حماقت‌ها و افکار ساده‌لوحانه که گاهی حتی منطقی هم نیست اما کاملا با منطق شخصیت جور در میان.

داستان یه جورایی از نوع برشی از زندگیه و واقعا قرار نیست هیچ حادثه شگفت‌انگیز و یا پایانی حماسی داشته باشه، بلکه مسیر داستانه که باعث جذابیت کتاب می‌شه. وقایع ساده و روزمره که کاملا محتمل و در عین حال جالبه.

گاهی از چرخش وقایع داستان آدم تعجب می‌کنه. همون‌طور که گفتم داستان وقایع معمولی و روزمره داره اما سیر وقایع عجیبه جوری که با خودت فکر می‌کنی چی شد که اینجوری شد. وقایع داستان کاملا محتمل و در عین حال دور از ذهنه و همین مسئله اتفاقات رو با وجود سادگی جالب می‌کنه.

این داستان یه جورایی آموزنده است. مفاهیم جالبی در دل خودش داره و با وجودی که نکته اخلاقی داستان کاملا واضحه به آدم حس نصیحت شدن نمی‌ده.

📚در مجموع اگه دنبال کتابی با داستان ساده می‌گردین که اتفاقات معمولی رو با یه قلم خوب براتون جذاب کنه این کتاب انتخاب خوبیه.

      

        

این کتاب اصلا مشهور نیست و تا حدی می‌شه گفت کاملا ناشناخته است. حتی برخورد من با این کتاب هم کاملا تصادفی بود و باید بگم با خوندنش واقعا عاشقش شدم.

کتاب کوچکیه با این حال داستان عمیقی داره. کتابی درباره مبارزه سیاهپوست‌ها برای رسیدن به آزادی و تغییر زندگیه. این داستان واقعا حماسی نیست بیشتر روایت مصیبته اما همین روایت شما رو متاثر می‌کنه.

داستان کتاب تا جایی که من فهمیدم برگرفته از واقعیته. و زندگینامه کوتاهی از زندگی پرماجرای شخصیت اصلی داستانه. کسی که من به خوبی باهاش ارتباط گرفتم و اون رو درک کردم. باهاش همراه شدم و تحسینش کردم.

این کتاب فضاسازی عالی و توصیفات دقیق داره و به خوبی حال و هوای اون زمان رو به شما منتقل می‌کنه. این توصیفات به حدی خوبه که با گذشت چندین سال از خوندن این کتاب هنوز خط به خط اون رو به خاطر دارم و حتی صحنه‌ها رو جوری می‌تونم تصور کنم انگار که خاطرات خودمن.

و به نظر بهترین قسمت کتاب بخش پایانی اونه. صحنه‌ای که شما رو به فکر وادار می‌کنه و بهتون تلنگر می‌زنه. جایی که کاری می‌کنه احساس خلع بهتون دست بده و کمی عصبانی بشین، البته نه از نویسنده بلکه از نتیجه همه اون ماجراها و از این دنیا و اینکه با وجود همه این مبارزات دنیا هنوز تا چه حد ناعادلانه است. به نظر من این بهترین شکلی بود که کتاب می‌تونست به پایان برسه و قطعا یکی از دلایلیه که من هنوز این کتاب رو به خاطر دارم.

📚اگه می‌خواین داستانی بخونین که شما رو با تلاش چندین ساله سیاهپوست‌ها برای رهایی از بردگی آشنا کنه و متاثرتون کنه این کتاب بهترین گزینه برای شماست.

      

        
طبق پیشنهاد یکی از دوستان تصمیم گرفتم  امروز یه یاداشت برای این کتاب بنویسم. این کتاب واقعا دوست داشتنیه طوری که شما از لحظه به لحظه داستان لذت می‌برین. داستان با قلم گرم و صمیمی نوشته شده و خواه ناخواه مخاطب رو با خودش همراه می‌کنه.

شخصیت‌ اصلی خیلی خوب طراحی شده و مخاطب به طور کامل می‌تونه باهاش ارتباط بگیره و درکش کنه. مخصوصا تصمیمات و انتخاب‌ها و تغییر رفتار شخصیت نورا در روند داستان کاملا قابل درکه. هر چند بقیه شخصیت‌ها پرداخت آنچنانی ندارن و خیلی مخاطب درگیرشون نمی‌شه و تمرکز داستان تمام مدت روی کاراکتر نوراست.

کتاب با فضای افسرده و ناخوشایندی شروع می‌شه و حال و هوای دلگیری داره و ممکنه اوایل کتاب حس بدی بهتون دست بده اما پیشنهاد میکنم دست از خوندن رمان نکشین چون  به مرور بهتر میشه و حس گرمی رو توی وجودتون بوجود میاره. در حدی که وقتی کتاب رو می‌بندین لبخند به لب دارین. 

تمرکز بیشتر این کتاب روی احساسات و عواطف کاراکترهاست تا بخش فانتزی ماجرا اما بازم داستان بی‌منطق نیست و همه چیز درست و حسابی توضیح داده شده تا مخاطب گیج نشه.

نقطه ضعف کتاب شاید اضافه گویی بیش از حد توی یه سری قسمت‌ها باشه جوری که باعث بشه شما چند خط رو جا بندازین. راستش این قضیه آخر کتاب واقعا برای خودم آزاردهنده شد و تقریبا داشت کل تجربه خوندن این کتاب رو خراب می‌کرد و دلیل نمره پایینم به این کتاب همینه. 

مخصوصا در فصل پایانی کتاب ما شاهد یه سخنرانی واقعا طولانی و آزاردهنده هستیم که نویسنده سعی کرده پیام اخلاقی کتاب رو در اون فصل توضیح بده. جوری که اگه کل کتاب یه انشا باشه فصل آخر قطعا بند نتیجه گیریه.

 باید بگم این کتاب تا حدودی فضای آرومی داره و هیجان یا نگرانی خواستی رو توی دل داستان جا نداده پس اگه به خاطر فانتزی بودن انتظار یه داستان پر ماجرا رو دارین خیلی پیشنهاد نمی‎شه. ولی اگه کتابی با سیر آروم و لذت بخش می‌خواین این کتاب می‌تونه مناسب باشه.

📚در آخر باید اشاره کنم با وجود وضعیت آخر کتاب من هنوز تا حدی دوستش داشتم. پس اگه مایلید کتابی ارزشمند و ماندگار بخونین، باهاش ماجراجویی کنین و در عین حال لذت ببرین، این کتاب انتخاب خوبیه.
      

        این کتاب واقعا یک اثر گرما بخش و رنگارنگه. آدم احساس می‌کنه داره با صمیمی‌ترین دوستش صحبت می‌کنه. لحن داستان ساده و روونه و به راحتی آدم رو جذب می‌کنه.

با وجودی که این کتاب یه داستان عاشقانه محسوب میشه اما داستان به طور مستقیم راجع بهش حرف نمی‌زنه. حسش مثل یه عشق مخفیه. عشقی که حتی توی ذهنت هم بهش اجازه ابراز شدن نمی‌دی. این دقیقا همون حسیه که ما از گریت می‌گیریم. 

جدای از اون شخصیت پردازی داستان واقعا فوق‌العاده است. شخصیت‌ها ساده و قابل درکن. مثل همه آدم‌هایی که ما اطرافمون می‌بینیم. احساسات کاراکتر‌ها به خصوص کاراکتر اصلی به خوبی نمایش داده شده. اون حس اضطراب،ترس و حتی حسادت به خوبی توی خطوط داستان جا گرفته. در واقع نویسنده خیلی خوب تونسته تمام احساسات گریت رو بدون اینکه حرفی ازش بزنه به تصویر بکشه. 

تصویر سازی داستان واقعا فوق العاده‌ای است در حدی که یک بار به شوخی به دوستم گفتم می‌تونم مزه تصاویر رو زیر دندونم حس کنم. توصیفات داستان دقیق و آشنا نوشته شده جوری که شما تک تک نما‌ها و رنگ‌ها و حتی بوهایی که توی داستان گفته می‌شه رو احساس می‌کنین. از منظره شهر دلفت گرفته تا تک تک نقاشی‌های یوهانس ورمیر. همه و همه به خوبی به ما نشون داده شدن. 

این داستان شاید در نگاه اول یه عاشقانه ساده به نظر بیاد اما در عین این سادگی به خوبی تونسته اختلاف طبقاتی رو به ما نشون بده. درست همونطور که این اختلاف در زندگی ما در جریانه در کتاب هم هست و نمایشش اونقدر آشناست که برای تشخیصش نیاز به هیچ زحمتی نیست. بدون هیچ اشاره مستقیمی ما کاملا متوجه تفاوت دیدگاه‌ها و نظرات افراد دو طبقه می‌شیم. تلخی‌ای که هست ولی احساس نمی‌کنی.

در مجموع این کتاب به خوبی احساساتتون رو درگیر می‌کنه. درسته هیچ پیچیدگی نداره اما پر شده از احساساتی آروم و دوست داشتنی با کمی طعم تلخ حقیقت کنارش.

پ.ن: از این کتاب فیلمی سینمایی با همین عنوان در سال 2003 با بازی اسکارلت جوهانسون اقتباس شده.