تا قبل از خوندن سیلماریلیون همیشه تالکین رو به خاطر این که شخصیتهاش و تصمیماتشون عمق ندارن یا زیادی سیاه و سفید یا صفر و صدی ان مورد نقد قرار میدادم. باید بگم با خوندن این کتاب نظرم به کلی تغییر کرد.
سیلماریلیون داستان ابتدا تا انتهای جهان ارباب حلقههاست. لحنش و شیوه روایتش به تاریخنویسی سنتی و روایی شباهت داره و در قالب حدیثها و حکایتهایی سرگذشت مهمترین اتفاقات سرزمین میانه با تمرکز بیشتر بر روی دوران اول رو روایت میکنه.
تالکین توی این کتاب به مفاهیم فلسفی عمیقی میپردازه. مفاهیم جبر و اختیار و نظم و آزادی؛ که در پرداختن به این مفاهیم فلسفهی کلی جهانش رو بر اساس مسیحیت (از اون جایی که خودش هم یک کاتولیک معتقد بوده) تنظیم میکنه. شاید در وهله اول کتاب یک متن سخت با اسامی بسیار زیاد و فراموششدنی و غیرقابلفهم به نظر برسه. حداقل تصور من این بود که قراره با یک نبرد خیر و شر ساده با تمام ویژگیهای بالا طرف باشم. اما با جلوتر رفتن در داستان هم به متن سخت و اسامی زیاد عادت کردم و هم این کتاب تصور من رو به کلی از اون نگاه سطحیای که نسبت به جهان تالکین داشتم تغییر داد. توی جهان تالکین درسته که آینور حاصل اندیشه ایلوواتار خدای یگانه هستند و مظهر خیر هستن. اما لزوما پاک و عاری از اشتباه نیستن. گاهی کارهایی میکنن که هر چند از حسن نیتشون میاد اما عواقب نه چندان مثبتی رو به جا میذاره و هر چند شخصیتهایی هستن که در مقابل نظم دلخواه ایلوواتار میایستن و به دنبال آزادی اراده میرن با وجود پلید شدنشون باز هم نقش مهمی در طرح ایلوواتار برای این دنیا دارن. تالکین به خوبی با روایت سرگذشت شخصیتهایی مثل مورگوث، برن، تور، ائارندیل و مهمتر از همه فئانور نشون میده که آزادی اراده و عمل کردن بر خلاف خواستههای قدرتهای قدسی بسته به این که با چه نیتی به کار گرفته بشه، نتایج مثبت و منفیای میتونه داشته باشه. در واقع آزادی به عنوان هدیه اصلی ایلوواتار به فرزندانش (الفها و آدمیان) عطا شده اما آزادیای که با تکبر و غرور و سلطهطلبی همراه میشه همواره به تباهی منتهی میشه و از طرفی آزادیای که از سر فروتنی و خیرخواهی باشه باعث سعادت و رستگاری میشه.
با فهمیدن این جهانبینی میشه تمام اتفاقات و داستانها و شخصیتهای دنیای تالکین رو مورد قضاوت قرار داد و پی برد که در پسِ این نبرد خیر و شر، چه مفاهیم فلسفی عمیقی نهفتهست. بعد از خوندن شاهکار سیلماریلیون نگاهم به جهان فانتزی تالکین از این رو به اون رو شد. قبلا هم تالکین مورد تحسین من بود اما به خوندن این کتاب این تحسین و احترام چندین برابر شد.