برای سومین بار بعد از حدود پنج شش سال خوندمش. نیاز به خوندن کتاب آشنایی داشتم. اولین داستانی که خودم نوشتم رو دقیقا بعد از خوندن این کتاب نوشتم با عنوان «ساعت هشت شب». در تجربه تنهایی عمیق و دیدگاه به انسانها با کاستل همنظر بودم. و همچنان این سوال برام تکرار میشه که چرا از تمام دنیا ماریا بود که راز پنجره رو میفهمید، و اگر میفهمید چرا کاستل رو آزار داد؟