بی‌شک یکی از بهترین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام.
بعضی وقتا باهاش بغض کردم. بعضی وقتا یاد ۸ سال جنگ خودمون افتادم و گاهی به این فکر کردم که جنگ واقعا چه بلایی می‌تونه سر زن‌ها بیاره....
      

        سرشار از دغدغه‌های دخترانگی
و شاید
به شصتی‌ها نزدیکتر!...
      

        زندگی چیزی نیست که متعلق به همه باشد.
      

        دختر استالین، روایتی واقعی از زندگی سوتلانا استالینا از زمان تولد تا مرگ است. دختری که از همه‌ی عمر تلاش کرد تا از زیر سایه‌ی نام استالین خارج شود. این کتاب با روایتی منسجم، داده‌های فوق‌العاده‌ای از واقعیت شوروی، حکومت کمونیستی استالین، اردوگاه‌های کار اجباری، جنگ جهانی دوم، شوروی پس از استالین، و زندگی شخصی خانواده‌ی استالین می‌دهد.
      

        شخصیت اصلی کتاب، هولدن کالفیلد نوجوانی ۱۷ ساله‌ است. او علایق متفاوتی از همسالان خود دارد و دوست ندارد مثلا دانشمند یا وکیل شود. او می‌خواهد ناتوردشت شود؛ "همه‌ش مجسم می‌کنم چَن‌تا بچه‌ی کوچیک دارن تو یه دشتِ بزرگ بازی می‌کنن. هزارهزار بچه‌ی کوچیک؛ و هیشکی هم اون‌جا نیس، منظورم آدم‌بزرگه، غیر من. منم لبه‌ی یه پرتگاهِ خطرناک وایستاده‌م و باید هر کسی رو که می‌آد طرفِ پرتگاه بگیرم – یعنی اگه یکی داره می‌دوئه و نمی‌دونه داره کجا می‌ره من یه‌دفه پیدام می‌شه و می‌گیرمش. تمامِ روز کارم همینه. ناتورِ دشتم."
هولدن، در طول کتاب، داستان ۳ روز از زندگی‌اش را در جایی شبیه مرکز توانبخشی یا مرکز درمانی برای روانکاو‌ش تعریف می‌کند. آخرین جمله‌‌ی هولدن توی کتاب اینه؛ هیچ‌وقت به هیشکی چیزی نگو. اگه بگی دلت برا همه تنگ می‌شه.
      

        داستان پیر مرد و دریا، جدال ما برای زیستن است. داستان فرصت‌های کوچکی است که از دست‌می‌رود و هدف‌های بزرگی که ما را از مسیر دور می‌کند. به نظرم این کتاب، داستان زندگی ما، تلاش‌های ما، اميدها و ناامیدی‌‌های ما است.
      

        کتاب بادبادک‌باز، اثری فوق‌العاده‌ست و کاستی‌هایش قابل چشم‌پوشی‌ست. نمی‌دونم چرا تا الان خوندنش رو عقب انداختم. ولی بالاخره خوندمش. نویسنده بسیار زيبا کابل رو به تصویر کشیده و ترجمه‌ی بسیار روان و دل‌نشینی داره. من با این کتاب، هم خندیدم و هم گریستم.
اگر تا الان نخوندید، حتما بخونید. کتاب در پس زمینه‌ی اصلی، از تاریخی صحبت می‌کنه که رژیم سلطنتی افغانستان در میان بی‌خبری مردم سقوط می‌کنه؛ حمله‌ی شوروی، بعد حمله‌ی متحدین و سپس طالبان تا حمله‌ی آمریکا. تاریخی که به شکلی متفاوت، شاهد تکرار شدنش هستیم...
خاطراتی زنده در روایتی دل‌گیر...
      

        بی‌شک، کتاب تنها گریه کن از خوب‌های حوزه‌ی دفاع مقدس است. چرا می‌گویم از خوب‌هاست؟ چون پُرگویی ندارد، چون مقدس مآبی ندارد. یک کتاب شسته رُفته و تمیز است که نثری بسیار روان و خواندنی دارد.
تنها گریه کن، روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید معماریان است؛ دختری که بازی‌گوش است، همسری که عاشق و همراه است، مادری که مهربان و صبور است. و توکل، کلید رهایی او از رنج‌ها و مشکلات است. 
اشرف سادات، نمونه‌ی انسانی‌‌ست که سعی کرده، در تمام طول زندگی‌اش متعهد به انسانیت و تاثیرگذار بماند.
در یک کلام، جمله‌جمله‌ی کتاب را می‌توان زندگی کرد و بسیار دوست داشت.
      

        
کتاب مهمان‌خانه‌ی بیوه‌های جوان، ثمره‌ی تلاش و پژوهش خانم آزاده معاونی از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ است. کتاب نگارشی داستانی دارد و مستند زندگی سیزده زن نوجوان و جوان است که در طول سال‌های خلافت داعش، برای جهاد در راه اسلام و کمک به هم‌کیشان مسلمان خود از گوشه کنار دنیا جذب داعش شده‌اند و به سوره رفته‌اند. معاونی در دو بخش زندگی دختران را به تصویر می‌کشد، یکی شرایط زندگی آن‌ها در کنار خانواده و دیگری شرایط آن‌ها پس از فرار و پیوستن به داعش. 

کتاب می‌گوید: مردان و زنانی که جذب داعش شدند؛ از همان ابتدا، آدم‌های افراطی‌ای نبودند، آن‌ها بعضا به دلیل نداشتن منبع مناسب درباره‌ی اسلام، جذب مساجد و سخنرانان سلفی می‌شدند و پس از پیوستن به آن‌ها به مرور شست‌و‌شوی مغزی می‌شدند تا جایی که حاضر بودند، برادران و خواهران دینی خود را بکشند.
حالا چرا نام کتاب مهمان‌خانه‌ی بیوه‌های جوان است؟ چون این دختران پس از اینکه جذب داعش می‌شدند باید جهاد نکاح می‌کرده و با داعشیان ازدواج می‌کردند. و وقتی همسرشان کشته می‌شد، در جایی به نام مهمان‌خانه نگهداری می‌شدند، تا نهایتا پس از دو هفته بتوانند همسر داعشی دیگری بشوند. چیزی که برخلاف قوانین اسلام است...
      

        شما چقدر حسرت می‌خورید؟ چقدر فکر می‌کنید که اگر ده سال پیش فلان کار را کرده بودید، امروز زندگی بهتری داشتید؟
موضوع کتابخانه‌ی نیمه‌شب دقیقا همین است: داستان گذشتن از حسرت‌ها.
نورا احساس می‌کند بی‌مصرف و بی‌فایده است. با تک‌تک سلول‌هایش درک کرده که هیچ تاثیر مثبتی بر زندگی اطرافیانش ندارد. برادرش جواب تلفنش را نمی‌دهد، پدر و مادرش مرده‌اند. دوست صمیمی‌اش مهاجرت کرده! حالش اصلا خوب نیست و می‌خواهد خودش را از این زندگی خلاص کند؛ اما خبر ندارد که میان مرگ و زندگی کتابخانه‌ای است و در آن کتابخانه بی‌نهایت کتاب هست. و هر کتاب یک زندگی است.
کتابخانه‌ی نیمه شب مکان معجزه‌آسای انتخاب‌های جایگزین است، فکر می‌کنی اگر بیست سال پیش ورزش را ول نمی‌کردی الان زندگی‌ات خیلی فرق داشت؟ کتابش را بخوان. خواندن یک جمله از هر کتاب، نورا را به آن زندگی خاص می‌برد. یک بار قهرمان المپیک است، یک بار ستاره‌ی موسیقی. یک جا مشهور و پولدار، یک جا فقیر و گمنام. سوال این است: در کدام زندگی می‌شود خوشحال بود؟
      

        
کتاب نامیرا، رمانی تاریخی_تحلیلی به نویسندگی آقای صادق کرمیار از نشر کتاب نیستان است. داستان کتاب، بیانگر خرده روایت‌هایی از مردم سرشناش کوفه در باره‌ی نامه‌نگاری آن‌ها به حسین‌بن‌علی و درخواست بیعت با او، تا پیش از واقعه‌ی عاشورا است. 
این کتاب به درستی و با تحقیق، زندگی تأثیرگذارترین افراد را در واقعه‌ی عاشورا بیان می‌کند. اینکه چه کسانی در ابتدا افراط کردند؟ چه کسانی بنای حق داشتند؟ چه کسانی به دنبال مکنت و جاه بودند؟ چه کسانی تردید و یقین داشتند؟ چه کسانی پای‌برجا و چه کسانی جان به کف ماندند؟ آیا دعوت برای حق‌خواهی و ایستادگی در برابر ظلم بود یا...؟
      

        کتاب درباره‌ی موضوع تنهایی کودک در جمع صحبت می‌کند. وقتی والدین مشغول صحبت‌های خود می‌شوند و کودک احساس تنهایی می‌کند. 
کودکان با گفت و گو درباره‌ی  کتاب با مفهوم تنهایی، دوست داشتن و احساسات خود آشنا می‌شوند.
      

        کتابی مناسب برای تمامی گرو‌های سنی؛ کودکان پس از بلندخوانی کتاب درباره‌ی مفهوم گذشت و در کنار هم بودن، بدون انتظار پاسخ می‌‌آموزند. و بزرگسالان از خواندن چندباره‌ی آن لذت می‌برند.