Fatemeh

Fatemeh

@Fa_Kh81

27 دنبال شده

29 دنبال کننده

            لَنا اللهُ في ما مَضى، وفي ما بقَى، وفي ما هو آتٍ..
ما‌ خدا‌ را‌ داریم‌ در‌ آنچه‌ گذشت‌ و آنچه‌ هست‌ و‌ آنچه‌ خواهد‌ آمد..

          

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

Fatemeh پسندید.
اختراع قوم یهودچگونه سرزمین اسرائیل اختراع شد: از سرزمین مقدس تا مام وطنده غلط مشهور درباره اسرائیل

اسرائیلی‌ها و اسرائیلیات!

5 کتاب

باسمه 🔰 این فهرست نسبت به فهرست قبلی برای مطالعات عمیق‌تری هست. هر سه نویسنده هم اسرائیلی هستن. اینجا یه کم در موردشون صحبت میشه: 🔹شلومو زند، استاد تاریخ یهودی - اسرائیلی: 🔻 اختراع قوم یهود: اسطوره ملت یهود رو با استدلال‌های زیاد و مدارک فراوان زیر سوال برده. یعنی اون چیزی که حتی الآن هم خیلی‌ها به اون استدلال می‌کنن برای حاکمیت صهیونیستی در فلسطین اشغالی... 🔻 سرزمین اسرائیل چگونه اختراع شد: اسطوره سرزمین همیشگی قوم یهود رو زیر سوال برده. چیزی که در اصل بهانه صهیونیست‌ها بود در جواب به کتاب اول ایشون. 🔹ایلان پاپه، استاد تاریخ یهودی - اسرائیلی که بابت فعالیت‌هاش مجبور به ترک اراضی اشغالی شده. هفته‌های گذشته حتی به اتهام یهودستیزی! بعد از یه سفر هوایی در آمریکا سه ساعت بازداشت شد: 🔻 ده غلط مشهور درباره اسرائیل: استدلال‌های زمانه حال حاضر صهیونیسم در حق داشتن حاکمیت و تشکیل سرزمین رو زیر سوال برده. اینقدر هم جالب توجه هستن که مخاطب ایرانی هم بسیار بسیار می‌تونه ازش یاد بگیره. 🔻 بزرگترین زندان دنیا: هفت اکتبر شروع ماجرا نبود! این کتاب بهترین توضیح در این باره هست که چی شد اراضی ۱۹۴۸ اشغال شد، اراضی ۱۹۶۷ و به خصوص نوار غزه پرجمعیت شد و نهایتاً این محدوده کوچیک تبدیل شده به بزرگ‌ترین زندان دنیا... 🔹 رونن برگمن، نویسنده و فعال رسانه‌ای اسرائیلی: 🔻 برخیز و اول تو بکش: برعکس دو نویسنده قبلی، برگمن کوچک‌ترین هم‌دردی با فلسطین و فلسطینی‌ها نداره. مشهور هم هست که مهره رسانه‌ای رئیس سابق موساد، یوسی کوهن، هست. سعی داره ترورهای اسرائیلی‌ها در قرن معاصر رو بگه تا قدرت این حاکمیت استعماری رو تثبیت کنه؛ در صورتی که یکی از بهترین دلایل هست که چرا این موجودیت حتی مشروعیت بقا هم نداره... 🔰 اگه موجودیت صهیونیستی رو برپایه مشروعیت ادعایی باستانی، معاصر و حاکمیتی بدونیم، شلومو زند در زمانه باستان، ایلان پاپه در زمانه معاصر بنیان‌های مشروعیت تأسیس اسرائیل رو زیر سوال می‌برن و رونن برگمن هم با برشمردن تروریسم دولتی این موجودیت، مشروعیت بقای اون رو... و جالب‌تر اینکه خواسته یا ناخواسته این افراد، روند ذکر شده نتیجه‌ای جز اضمحلال حاکمیت استعماری نژادپرستانه اسرائیل نخواهد داشت إن شاءالله... پ.ن: در مورد بیشتر این کتاب‌ها یادداشت نوشتم. اگه می‌خواین بیشتر در موردشون بدونین، همون‌ها رو لطفاً مطالعه بفرمایید 🇵🇸✌️ پ.پ.ن: اصرار دارم کتاب‌هایی توی فهرست‌ها معرفی کنم که خودم خونده باشم؛ با این حال کتاب برخیز و اول تو بکش رو به پیشنهاد یکی از دوستان در فهرست قبلی و با بررسی مجدد گذاشتمش اینجا. البته در آینده احتمالاً این فهرست هم کم و زیاد بشه.

28

Fatemeh پسندید.
سفر شهادت

12

Fatemeh پسندید.
بی صورت
          بی صورت را تمام کردم. یک کله. با چند وقفه‌ی چندساعته. 
علی رغم برنامه‌ی موازی‌ خوانی‌ام با سووشون_ که فقط سه بار رفتم سراغش_ سه تا پنج صفحه!
 و هربارِ بعدی که خواستم بروم تا ببینم زری چه می‌گوید خودم را قانع کردم که زری الان درست وسط جشن عقد دخترحاکم، روبه‌روی آب‌نمای چراغانی دارد شلیطه‌های چین‌دار افسرهای اسکاتلندی، عمامه‌های سربازهای هندی و رد دنباله‌ی بلند دامنِ عروس منجوق دار دختر حاکم روی سنگ‌فرش‌های باغ را تماشا می‌کند و  فوقش تنها چیزی که از دست داده‌ گوشواره‌های زمرد سبز رنگش هست. اما مِیزی چی؟
میزی بیشتر صورتش را از دست داده. 
توی یک روز بارانی. وقتی که می‌دویده. وقتی که رشته‌های آتش صاعقه در آسمان مه آلود بالای سرش را دنبال می‌کرده و یک درصد فکرش را نمی‌کرده که ممکن است مثل توی قصه‌ها قربانی صاعقه شود. 
انصاف نبود که تنهایش بگذارم. آن هم وقتی که پیوند صورتش را به  تخم‌مرغ کارتونی هامتی دامتی تشبیه می‌کرد. و می‌دانست که انگار تکه‌های به هم ریخته صورتش را کنار هم چسبانده‌اند. صورت فرد اهدا کننده‌ایی که مرده است را روی صورتش دوخته‌اند و او را وادار می‌کردند که قبول کند؛ خوش شانس است. که زنده است. که هنوز چشم‌ها و فکش سالم است‌ و...
برای میزی گریه کردم. چندبار. بیشتر وقت‌هایی که خودش را عجیب الخلقه می‌نامید. وقت‌هایی که نا امید، خسته و از نگاه خیره آدم‌ها منزجر بود. 
شاید اولین کتابی بود که خودم را جای شخصیت اصلی نگذاشتم. فقط مثل یک دوست نامرئی سیر کتاب را در کنارش قدم زدم و مثل یک دوست در سخت‌ترین و تاریک‌ترین لحظه‌ها کنارش مانده‌ام.
اما به کتاب نمره‌ی کامل ندادم، چون معتقدم هر آدمی زمانی به تنگنا می‌رسد، نیروی وجودی و فطری درونش او را وادار می‌کند که وصل شود به نیروی ما فوق بشر. 
جای این اتصال به شدت توی کتاب خالی بود و
 باید بهش پرداخته می‌شد چون میزی مسیحی بود و این نادیده گرفتن از سوی نویسنده رو دوست نداشتم و  نمی‌‌توانستم بپذریم که منبع تحمل درد این دختر این‌است که چشم‌هایش را ببند و تصور کند که در جشن مراسم مدرسه کنار چیراگ می‌رقصد. منطقم قبولش نمی‌کرد.   
از پایان کتاب خوشم آمد. این پایان قشنگترین پایانی بود که می‌شد برای داستان نوشت. 

کتاب در دسته انگیزشی‌ها قرار می‌گیره و حس می‌کنم شما هم ممکنه مثل من خوشتون بیاد ازش.

        

44