تو عمق هنر؛ من نماد ابتذال:)
اینکه چطور، هم نسلی های من، هنرهای اصیل ایران زمین مثل خطاطی و هنرهای آوایی و معماری و رقص های محلی و طراحی لباس که نمادی از فرهنگ و درک زیبایی شناختی عمیق اقوام این مرز و بومه رو رها کردند و رفتند کی پاپر گروه های کرهای شدند...
و اینکه چطور جوامع اون ور آبی، به خوانشی از هنر رسیدن که آثار والا و معنا دار امثال میکل آنژ رو بوسیدن گذاشتند کنار و «هنر» رو تنها ابزاری برای ثروت و شهوت و قدرت بیشتر متولی های حاکمیتشون کردند.
همه پرسش های عمیقی هستند که احساس کردم، آگاهی و آشنایی و درک هرچه بیشتر ماهیت هنر و زندگی هنرمندان و مسیر پر فراز و نشیبی که «هنر» در گذر زمان پیمود؛ میتونه کمک شایانی کنه تا رسیدن به پاسخشون و یا موجب مطرح پرسش هایی دقیق و هدفمندتر بشه... که همینطور هم شد.
ای ز کار عصر حاضر بی خبر!
چرب دستی های یورپ را نگر؛
قالی از ابریشم تو ساختند...
باز او را پیش تو انداختند:)
_ اقبال لاهوری