امیرحسینم

امیرحسینم

@Amorfati

61 دنبال شده

66 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        طبق گفته خود ناشر، این داستان براساس کهن الگوهای ۱۵ گانه خانم بولن (از مکتب یونگ) نوشته شده و اگر با این دید داستان رو بخونید و شخصیت‌های داستان رو برای خودتون تحلیل کنید، لذت مطالعه براتون بیشتر هم می‌شه. این از توضیح مختصر راجع به محتوای کتاب
مسأله اصلی که منو بسیار شگفت زده کرد، اول از همه خلاقیت و پتانسیل بالای دو نویسنده کتاب (آقای علی توکلی و خانم نیلوفر نواری) بوده که در زمان نگارش، دانشجوی روان‌تحلیلگری یونگی بودن! و دومین مورد، تنوع شخصیت‌ها و خصوصیات بارز هر کدومشون که این هم تحسین‌برانگیزه...
نکته‌ای عجیب وجود داره و اینه که جلد دوم بطرز عجیبی ناگهانی تموم میشه و به خودت میگی خب بعدش چی؟ اون همه داستان جلو رفت تهش چی شد؟ فکر کنم پایانش بیش از اندازه باز بود!
من حیث المجموع، نویسنده‌های ناشناخته و پایان عجیب ترکیب جالبی رو در این کتاب به‌وجود آوردن که با توجه به حجم کمش، به‌نظرم ارزش خوندن داره...

پ.ن: این مجموعه دو جلدیه و کتاب فوق جلد دومه...
      

15

        کتاب ارزش چندانی از لحاظ ادبی نداره. محتواش بنیان علمی هم نداره؛ ولی چی باعث می‌شه تعدادی از خواننده‌ها (که کم هم نیستن) خیلی دوستش داشته باشن؟ بار احساسی جملاتش! پس ترجیح می‌دم یادداشتم برای این کتاب حول احساسات باشه...
کتابی نیست که هر کسی بخونه و خوشش بیاد. اگر چه که بین اون همه جمله هر کسی بالاخره یه جمله پیدا می‌کنه که دوست داشته باشه ولی مشخصا این کتاب مناسب افرادیه که از یک رابطه عاطفی خارج شدن؛ بیشتر برای اونی که تنها گذاشته شد و خودش موند و اون رابطه؛ و کمتر برای اونی که رابطه رو ترک کرد و کسی و رابطه‌ای رو تنها گذاشت. چرا  اینطور فکر می‌کنم؟
یکی از مهم‌ترین قدم‌ها برای مدیریت احساسات و تاثیرش، «پذیرش» اونه. در لفظ راحته ولی در عمل با باورهایی مواجه می‌شیم که راه رسیدن به اون «پذیرش» رو سد می‌کنه؛ و یکی از اون باورها، اینه که این احساس/وضعیت فقط برای منه و هیچکس چنین مشکلی رو نداره و...
و اینجاست که کتاب‌هایی مشابه «حرف‌هایی که کاش می‌زدم» اون باورِ نادرست رو کمرنگ می‌کنه و پس می‌زنه. اینکه لااقل یکی هست که مثل ما فکر می‌کنه، درگیر احساساتی مشابه ماست، اتفاقات مشابهی رو از سر گذرونده و...

همه کتاب‌ها رو که نمی‌شه با یه عینک دید و از یک زاویه قضاوت کرد؛ پس چجوری می‌تونم به این کتاب امتیاز کمی بدم وقتی برای «مخاطب خاص» خودش می‌تونه چنین تاثیری داشته باشه؟

پ.ن: میخواستم ۴ ستاره بدم ولی به خاطر فصل آخر کتاب که نویسنده از در نصیحت و توصیه وارد شده (چیزی که این کتاب اصلا مناسبش نیست) نیم ستاره کم کردم...
      

13

        این سبک نوشتاری و همینطور محتواش، لااقل برای من تداعی‌کننده‌ی مجموعه‌ی مدرسه زندگی از آلن دوباتن هست. بین این اثر (زندگی خوب) و نوشته‌های آقای دوباتن تفاوتی وجود داره و اینه که در مدرسه زندگی کتاب‌ها حجمشون کمتره (حدود نصف این کتاب)، فصول/موضوعات پیوستگی بیشتری دارن و از اون مهم‌تر در پایان کتاب‌ها شما یک جمع‌بندی از مطالبش رو دارید. به این صورت راحت‌تر می‌تونید اون درس/برداشتی که از خوندنش تو ذهنتون شکل گرفته رو تثبیت کنید؛ چیزی که فقدانش در این اثر حس می‌شد.
بسیار لذت بردم از شخصیت‌ها و کتاب‌هایی در این نوشته معرفی شد و اکثرشون اونقدری برام جالب بود (حتی اونایی که از قبل می‌شناختم) که دوست دارم راجع بهشون بیشتر بخونم. از طرفی هم برام جالب بود برای هر موضوع، آرای همون فردی که ابتدای فصل معرفی می‌کرد رو راجع به اون موضوع می‌گفت و تکرار این قاعده در کل فصولش، تحسین برانگیز بوده.
علی ای حال، خوندنش رو به جز به افراد خاصی توصیه نمی‌کنم. خودم هم از شروع مطالعه کتاب تا اتمامش، چند کتاب دیگه رو به پایان رسوندم که نشون می‌ده این احتمال وجود داره کسی شروعش کنه ولی در ادامه انگیزه‌ش رو از دست بده و به اتمام نرسونه...

پ.ن: این اولین کتابی بود که مارک ورنون می‌خوندم و امیدوارم کتاب دیگه‌ای از ایشون که قصد دارم در آینده بخونم (۴۲ اندیشه ناب) تجربه متفاوت‌تری برام باشه؛ چون خودم حدس می‌زنم اگر بتونم به قلم ورنون عادت کنم (که جذابیت‌های خاص خودش رو داره)، لذت بیشتری از خوندنش می‌برم و به تبع اون استفاده بیشتری هم می‌کنم.
      

23

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.